دانلود و خرید کتاب انتهای سادگی؛ جلد اول م. بهارلویی
تصویر جلد کتاب انتهای سادگی؛ جلد اول

کتاب انتهای سادگی؛ جلد اول

نویسنده:م. بهارلویی
انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۶۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب انتهای سادگی؛ جلد اول

 انتهای سادگی رمانی اجتماعی و عبرت‌آموز نوشته م. بهارلویی است. انتهای سادگی داستان زندگی مریم حکمت است، دختری که از نوجوانی و خامی و سادگی همپای او هستیم تا جوانی و پختگی، اما همچنان ساده و معمولی!

 خلاصه کتاب انتهای سادگی

مریم دختری ساده از یک خانواده کم‌بضاعت است که عاشق نگاه سبز و حرف‌های فریبنده بابک پسرعموی دوست صمیمی‌اش سمیرا می‌شود اما امیر پسرخاله بابک سعی می‌کند مریم را از بابک دور کند. او به مریم هشدارهایی درباره هوسباز بودن بابک می‌دهد اما مریم حرف او را قبول نمی‌کند تا روزی که بابک شوک بزرگی به مریم وارد می‌کند.

خواندن کتاب انتهای سادگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به رمان‌های اجتماعی و پندآموز فارسی را بخواندن این رمان دعوت می‌کنیم.

درباره م. بهارلویی

معصومه بهارلویی متولد سال ۵۹ است و در دانشگاه الزهرا تاریخ خوانده است. او از دوران نوجوانی شروع به نوشتن کرد و سال‌ها بدون چاپ کردن آثارش نوشت.

جملاتی از کتاب انتهای سادگی (جلد اول)

من هم آدمی هستم معمولی مثل دیگران شاید بارها و بارها از کنار این و آن رد شده باشم بیآن‌که کسی به خود بگوید این موجود چقدر معمولی است و چقدر هم که من به این همه معمولی بودن خود مفتخرم. گویا در این دنیا فقط من هستم که معمولی‌ام با شکل و شمایلی معمولی، اخلاق و منش معمولی، در خانواده معمولی، با یک زندگی معمولی. هیچ چیز خاصی نیست که باعث برهم خوردن این معمولی‌ها بشود درست همان چیزی که من خواهان آن هستم... و این کلمه شش حرفی بهترین اصل زندگی من است. مگر همه باید غیرعادی و نابغه باشند و یا همه انیشتن و فیثاغورث و جرج واشنگتن و یا رضازاده؟ اگر ما مردم معمولی نباشیم ناپلئون بر که حکومت کند و ادیسون برای که برق را اختراع کند؟ دنیا پر است از آدم‌های معمولی، آدم‌هایی که د ر خیابان از کنارمان می‌گذرند. آدم‌های درون بقالی فروشگاه، نمایشگاه، آرایشگاه، از میان آنها چند نفر را می‌شناسید که مشهور و نامی باشند شاید به انگشتان یک دست هم نرسد. این اصل همه زندگی من است که «قشر معمولی از قشر افتخار آفرین مهم‌تر است» و چقدر هم که «فلسفه زندگی من مسخره است» این جمله آخر از سمیراست تا من دربارهٔ مزایای معمولی بودن حرف می‌زنم می‌گوید «خانم میکروفون خدمتتون بدم» و یا این‌که «از منبر بیا پایین جونِ مادرت» زهرا هم اعتقاد راسخ دارد که سرم وحشتناک بوی قورمه‌سبزی می‌دهد، اما مگر آنها کیستند جز یک مشت انسان معمولی.



Saana
۱۳۹۹/۰۱/۱۹

داستانی به شدت ضعیف هست.خطر اسپویل: شخصیت اول داستان،دختری بی اراده و بلانسبت احمق بود که هر پسری بهش میگفت بیا بریم بیرون،باهاش میرفت و انگار اراده ای از خودش نداشت!بعد میگفت چرا قبول کردم؟ چرا رفتم؟😐 تو کتاب صیغه خواهر و

- بیشتر
aseman
۱۳۹۸/۰۸/۲۸

ارزش یکبار مطالعه رو داره خیلی ساده و معمولی داستان سیر عجیب غریبی نداره شاید تا یه جاهایی قابل پیش بینیه ولی در کل شخصیت ها هرکدوم یک جور دوست داشتنی اند... مژده بازیگوش پرستو کوچولو و سمیرای عزیز...

ندا
۱۳۹۹/۰۶/۰۱

اسم کتاب بسیااار با جنس شخصیت داستان همخونی داشت.

نفیسه
۱۳۹۸/۰۹/۰۸

یه مورد عجیبی که برای من در کتاب بود اصرار شخصیت اصلی داستان در مواقع نا امیدی به خودکشی کردن بود !!!!

کاربر 1304110
۱۳۹۸/۱۱/۰۱

نظر گذاشتم تا بگم رمان "مجنون‌تر از فرهاد" این نویسنده رو هم در اپ طاقچه قرار بدید ؛ اما نظرم درباره‌ی این رمان ؛ من کتاب اینو خوندم ولی زیاد راضی نبودم 😊

قاصدک!
۱۴۰۰/۱۲/۲۳

متنش زیاد قدی نیست، با شخصیت هم نمیشه به خوبی ارتباط گرفت.... ولی روحیه سرزنده مریم رو دوست داشتم.

sonia
۱۳۹۹/۰۱/۲۱

اصلاااااا خوب نیست

شکوفه شهبال
۱۴۰۰/۰۶/۰۳

سلام خدمت نویسنده گرامی و خوانندگان عزیز. این رمان هم مثل بقیه آثار خانم بهارلویی جذاب و شیرینه. فقط جسارتا سه نکته رو خواستم عرض کنم. یکی بستر زمان در رمانه که شفاف نیست. زمان اجناس کوپنی، تلفن همراه نبود. دوم اینکه.

- بیشتر
کاربر ۵۱۶۳۸۷۳
۱۴۰۲/۱۲/۲۴

سلام،من کلا کتاب های خانم بهارلویی رو دوست دارم،فقط در این کتابشون کمی بی دقتی کردن در زمان بعضی چیزها، مثلا همزمانی موبایل و جنس کوپنی،یا درآمدها و هزینه ها،که هیچ نقش مهمی هم در اصل داستان نداشت و بود

- بیشتر
لافکادیو
۱۴۰۰/۰۵/۱۸

ناباورانه است . از خانم بهارلویی انتظار این رمان رو نداشتم . البته من از بچگی کتاب میخونم نه فقط رمان ایرانی هر نوع کتابی . شاید کسانی که مثل من از نوجوانی شروع کردن به خوندن رمان عاشقانه ایرانی

- بیشتر
باز به فکر فرو رفتم، یعنی آیندهٔ من چگونه خواهد بود؟ سعی کردم آن را مجسم کنم، سه تا بچه کثیف درحالی‌که آب بینی‌شان سرازیر شده دور و برم می‌چرخند و کتک‌کاری می‌کنند و من هم چادر سفیدی دور کمرم بسته‌ام و درون تشت مسی لباس چرک می‌شویم که صدای ونگ‌ونگ بچه دیگری بر می‌خیزد، فوری دست‌هایم را می‌شویم و دوسه تا پس گردنی به آن سه تا می‌زنم که این همه اذیت نکنند و بعد چهار تا پله زیرزمین را طی می‌کنم و همان‌طور که بچه سه ماههام را در بغل می‌گیرم رو به مرد مفنگی زندگیم می‌کنم و می‌گویم «الهی زیر تریلی بری مرد به جای این‌که شب تا صبح مواد بکشی و صبح هم تا لنگ ظهر بخوابی، پاشو برو دنبال کار، چقدر به بچه‌ها سیب‌زمینی آب‌پز بدم.» او نیز می‌گوید «ژن ژلیل بشی، شما همین شیب‌ژمینی هم ژیادتونه». بعد بلند می‌شود و دمپایی قهوه‌ای رنگ پاره و مردانه‌ای به پا می‌کند و درحالی‌که کمرش کمان شده و پایش را بر زمین می‌کشد لخ‌لخ کنان از زیرزمین به حیاط می‌رود تا من دیگر نتوانم غر بزنم.
mahdeih

حجم

۴۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۴۴ صفحه

حجم

۴۰۷٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۴۴ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
۲۵,۵۰۰
۷۰%
تومان