دانلود و خرید کتاب مدار بدون باد بهرنگ بقایی
تصویر جلد کتاب مدار بدون باد

کتاب مدار بدون باد

معرفی کتاب مدار بدون باد

«مدار بدون باد» اولین رمان بهرنگ بقایی روایت تکه‌هایی است از یک نسل تباه شده. این کتاب دو داستان را پیش می‌برد. روایتی امروزی از یکی از نتیجه‌های یک شاهزاده قدرتمند قاجاری که در تهران زندگی می‌کند و درگیر ماجرایی غریب شده و یادداشت‌های آن شاهزاده بی‌رحم و غارت‌گر و مدعی تاج و تختی که ناچار شده بعد از ترور و قتل ناصرالدین‌شاه، تن به تبعید بدهد. استبداد، سردرگمی، ظلم و انحصارطلبی از مهم‌ترین مضامین اولین رمان بقایی است. پس رمان با این ترکیب زمانی قصه چهار عضو اصلی یک نسل را با محوریت دو نفر می‌سازد و پیش می‌رود. بقایی در این اثر با ریتم‌ها و لحن‌های متفاوتی که به کار گرفته، رمانی جاه‌طلبانه نوشته است. رمانی پر از قصه‌ها و لحظه‌های تکان‌دهنده که به تبار و البته زنان بازمی‌گردد. شاید رمزهایی که گشوده می‌شوند و تاریخی که در عین همشکلی با تاریخ رسمی، آن را ریشخند می‌کند. «مدار بدون باد» روند روایی خاصی دارد که برای مخاطب امروز ادبیات ایران پر از پیشنهادهای تازه است: «وقتی از تلویزیون شنیدیم که قراری برای آزادی اُسرای جنگ گذاشته‌اند، مادر دوباره افتاد به بی‌تابی. نفَس کشید انگار. بعدِ مدت‌ها که دست به آن چادر مشکی نزده بود و پا از خانه بیرون نگذاشته بود، دوباره پا شد. دوباره تلفن‌به‌دست، افتاد پی رد و نشانی از بابا، که شاید اسیر بوده تمام آن مدت. دَم‌به‌دقیقه، پای رادیو و اخبار تلویزیون و از این‌وآن خبر گرفتن. دوباره به صیانت زنگ زدن و دوباره هر روز تماس با پیرمرد و قرارومدار که بروند بگردند. از این سازمان به آن نهاد، از این اداره به آن شعبهٔ هلال‌احمر. هر جا که می‌شد و راه داشت. حتا شد که مادر، یکی دوبار نشانی آزادشده‌ها را پیدا کرد و با عکس و شناسنامهٔ بابا رفت دَم خانه‌های‌شان. پرسید. التماس کرد. ندیده بودند. نمی‌شناختند. فقط امید می‌دادند که خیلی‌ها، خیلی از اسرا و کَمپ‌ها را عراق نشان صلیب سرخ نداده، مخفی کرده و دیر نیست که گندش دربیاید و آن‌ها هم برسند. از بنیاد که می‌پرسید، می‌گفتند ان‌شاءالله. فقط یکی، یک‌بار پرسید توی کدام لشگر بوده؟ نمی‌دانستیم. کدام جبهه؟»
gpar
۱۳۹۸/۰۷/۲۹

کتاب دوست داشتنی هست..با لحنی متفاوت که خواننده رو با خود همراه میکنه.

Elahe.Ed
۱۳۹۸/۰۶/۰۴

این رمان درخشان و خواندنیه

Mehran
۱۴۰۲/۰۸/۲۱

واقعا عالی خواندنی و تاثیرگذار بود دست مریزاد

لکن ایام چون باد در گذر است. نرسیده عزم رفتن داریم. هیچ دست‌گیرمان نشد این ایام خوش که با دوست به سر شد، کی رسید و به کجا شد.
n re
در ترس معصومیتی هم هست که در اندوه نیست. ترس را دیگران و اطراف و ماجراها سرت آورده‌اند. اندوه اما، الزامی برای تبرئهٔ هیچ‌کس ندارد. برای ترس، تو مقصر نیستی اما برای اندوه شاید. تازه آدم‌ها می‌توانند از ترس فرار کنند. من نمی‌توانم. کجا فرار کنم؟ به کجای دنیا؟ کجا بروم که دیوار نباشد و صندلی نباشد و مسواک نباشد و گاز و گربه نباشند؟
n re
بارِ آدم وقتی سبک می‌شود که طرفْ پاش را بگذارد این‌طرف. بیاید بنشیند کنار آدم؛ نه که روبه‌رو. آدم همدردی لازم دارد. این‌که هی به طرف بگویی می‌فهمی یا درک می‌کنی که نمی‌شود.
n re
وقتی آدم می‌ترسد، وقتی آدم خیلی می‌ترسد، دیگران را که می‌بیند، خیال می‌کند فقط خودش ترسیده. تنهای تنها. انگار همه، تک‌به‌تکِ آدم‌ها، از پس خودشان برآمده‌اند و نترسیده‌اند. هرگز هم نمی‌ترسند انگار. تازه، بدیِ ترس می‌دانی کجاست؟ این‌که ترس را نمی‌شود گفت. نمی‌شود برای کسی تعریف کرد.
n re
وقتی اتفاق‌های زندگی آدم، همین اتفاق‌های معمولی روزمره، بی‌ربط و با فاصله از هم می‌افتند، به فکر آدم نمی‌رسد که یک‌جوری پشت هم بچیندشان و وسط ماجرا را پیدا کند تا بفهمد این‌ها بوده که بعد فلان‌طور شده.
n re
نه‌فقط آن دست‌نوشته‌های بی‌قابلیت، که ده هزار صفحه تاریخ و یادداشت و خاطره هم زورشان نمی‌رسد حتا برای ثانیه‌ای کارِ ماشینِ مُرده‌کِشی را عقب بیندازند. تمام.
n re
دوباره زنگ می‌زنند که بیا، پیرمرد صدات می‌کند. پشت صدای پرستار، می‌شنوی که پیرمرد فریاد می‌زند و ته‌ماندهٔ جانش را با اسم تو تلف می‌کند تا برسی. که نَرسی. تا برسی و ببینی که نرسیده‌ای و پیرمرد جوابت را نمی‌دهد، تا همیشهٔ عمرت را نرسیده بمانی از آن به بعد.
n re
تاریخ و سال و ماه به چه دردِ آدم می‌خورند
n re

حجم

۱۶۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۶۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۵۰%
تومان