دانلود و خرید کتاب شیرفروش آنا برنز ترجمه سونیا سینگ
تصویر جلد کتاب شیرفروش

کتاب شیرفروش

نویسنده:آنا برنز
انتشارات:داهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۳۰۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شیرفروش

رمان شیرفروش چهارمین اثر داستانی آنه برنز رمانی خواندنی و غافلگیر کننده درباره‌ی اسم، هویت، عشق، معنای زندگی و مسئولیت است.

آنه برنز با نوشتن شیرفروش موفق به دریافت جایزه من بوکر سال ۲۰۱۸ شده است. شیرفروش با ترجمه‌ی سونیا سینگ اکنون در اختیار شما است.

درباره‌ی کتاب شیرفروش

شیرفروش داستان عجیب و زیبایی است که در فضای کشور ایرلند اتفاق می‌افتد. هرچند تا پایان کتاب اسمی از شخصیت‌ها و یا شهری که ماجرای شیرفروش در آن رخ می‌دهد، برده نمی‌شود. داستان در شهری در ایرلند شمالی و در زمان درگیری‌های این کشور می‌گذرد. دختری کم سن و سال که ما او را با نام خواهر وسطی می‌شناسیم، عادت عجیبی دارد. او همیشه در حال مطالعه و کتاب خواندن است. اما فضای محل زندگی آن‌ها طوری است که اگر با یک بمب در خیابان قدم بزنی، طبیعی‌تر است تا اینه کتاب در دست داشته باشی. بهرحال او با مردی مرموز و چهل ساله وارد رابطه‌ای می‌شود. به زودی معلوم می‌شود مرد شیادی است که به تمام دختران جوان علاقه دارد. او یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین افراد شبه‌نظامی منطقه است.

یکی از زیبایی‌های داستان شیرفروش اینجا است که آنه برنز قصد ندارد چالش‌های خسته‌کننده‌ قوم‌وقبیله‌ای آن دوره تاریک ایرلند شمالی را برایمان به‌تصویر بکشد، بلکه می‎خواهد به قلمرویی جالب‌تر بپردازد؛ به‌دنبال پاسخ برای پرسش‌های اساسی‌تر زندگی درمورد هویت، عشق، روشنفکری و شادمانی بگردد و برای دختری در آستانه بزرگسالی از معنای زندگی سخن بگوید.

آنه برنز این‌جا ما را نه درگیر یک بازی تاریخی، بلکه درگیر یک بازی پیچیدهٔ روحی و اجتماعی می‌کند.

کتاب شیرفروش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر به مطالعه‌ی رمان‌های خارجی علاقه‌مند هستید، از خواندن شیرفروش لذت می‌برید. کتاب صوتی شیرفروش هم در طاقچه در د سترس است.

درباره‌ی آنه برنز

آنه برنز، نویسنده‌ی کتاب شیرفروش در سال ۱۹۶۲ در بلفاست متولد شد. او در سال ۱۹۸۷ به لندن مهاجرت کرد. آنه برنز تا به حال چهار کتاب نوشته است. این‌ کتاب‌ها برای او جوایز بسیاری را به ارمغان آوردند. شیرفروش سومین رمان او است که برنده‌ی جایزه‌ی من بوکر شد. جایزه‌ی معتبر من بوکر به بهترین رمان انگلیسی‌زبان از میان آثار داستا‌ن‌نویسان و نویسندگان جهان اهدا می‌شود. آنه برنز هفدهمین زنی است که در تاریخ ۴۹ ساله اهدای جایزه من بوکر، آن را به خانه می‌برد و جایزه ۵۰ هزار پوندی این رقابت را دریافت می‌کند.

جملاتی از کتاب شیرفروش

او یک‌دفعه جلویم ظاهر شد. کنار من قدم برمی‌داشت. در جایی که تابه‌حال سابقه نداشت حضور داشته باشد. قدم‌هایش هم‌زمان با من برداشته می‌شدند، طوری‌که انگار با هم می‌دویدیم. من باز هم وحشت کردم، جوری که انگار از هر برخوردی می‌ترسیدم، ازجمله از روبه‌رو شدن با این مرد. او اولش حرفی نزد، من هم توانایی حرف‌زدن نداشتم. بعد شروع به حرف‌زدن کرد؛ صحبت‌های روزمره، انگار که ما عادت داشتیم با هم درمورد مسائل روزمره حرف بزنیم. کلماتش کوتاه و منقطع بودند، چون سرعت دویدن من زیاد بود. درمورد محل کار من حرف می‌زد. می‌دانست شغل من چیست؛ محل کارم کجا بود؛ آن‌جا چه‌کار می‌کردم؛ چند ساعت کار می‌کردم؛ چه روزهایی سر کار می‌رفتم و این‌که اگر اتوبوس دزدیده نشده بود، هر روز سوار اتوبوس ساعت هشت و بیست دقیقه می‌شدم تا به شهر و سر کارم بروم. درعین‌حال این را هم گفت که برای برگشت به خانه هیچ‌وقت سوار اتوبوس نمی‌شدم. این واقعیت داشت؛ هر روز چه بارانی چه آفتابی، چه بمب‌گذاری می‌شد چه دزدی، چه آرام بود و چه پرغوغا، من ترجیح می‌دادم پیاده برگردم و جدیدترین کتابم را بخوانم. جدیدترین کتابم مربوط به قرن نوزدهم می‌شد، چون کتاب‌های قرن بیستم را دوست نداشتم. الآن که به گذشته نگاه می‌کنم حدس می‌زنم شیرفروش این موضوع را هم می‌دانست.

اِیْ اِچْ|
۱۳۹۸/۰۸/۱۲

اولین نکته و مهمترین نکته‌ که به نظرم مخاطب باید درباره کتاب بدونه، اینه که شما، قبل و بعد خوندن کتاب، تغییری نخواهید کرد! مراقب بیفایده فرسوده شدن باشید😃 این از این:))) •شما توی این کتاب، با جامعه‌ای مواجه خواهید بود که

- بیشتر
a soul
۱۳۹۸/۰۳/۱۳

شیر فروش ، میلک من با هر ترجمه ای فقط یه فرد از بی شمار افراد این کتابه. افرادی که گاهی بیان حالاتشون ( چون تو این کتاب تفکر ادم ها و برداشت هاشون به بیان سرگذشت های چارلز دیکنزیشون

- بیشتر
babak
۱۳۹۹/۰۴/۲۷

من تا صفحه 3 کتاب رو خوندم. از جمله اول چیزی که تو چشم هست اینه که کسی که کتاب رو سعی کرده به فارسی برگردونه مترجم نیست نه به فارسی مسلطه و نه به زبانی که خواسته ازش ترجمه

- بیشتر
Raynamaria
۱۳۹۹/۰۲/۱۹

این کتاب به کسانی توصیه می‌شود که: ۱. به سرگذشت و زندگینامه (اتوبیوگرافی طور) علاقه دارن. ۲. به کسب اطلاعات درباره‌ی مسایل سیاسی اجتماعی منطقه ای خاص در دوره‌ای خاص علاقه داشته باشن. (نه به خاطر خود اون اطلاعات؛ براشون جالب باشه

- بیشتر
شیرین
۱۳۹۹/۰۱/۲۱

به جای سیزده تومن برای این کتاب واقعا واقعا بی سر و ته کلی کتاب خوب میشه خوند.واقعا حیف پووول.من که نخریدمش ولی چندین صفحش رو خوندم که همون وقتمم ناراحتم براش که گذاشتم پای این کتاب

الناز باقرزادگان
۱۳۹۹/۰۳/۱۴

تا نصف خوندم ولش کردم.جدابیت نداشت اصلا خوب شد روزی گرفتمش که رایگان بود کاش قبلش نظرات رو مبخوندم حیف وقتی که براش گداشتم

asal_msm
۱۳۹۹/۰۵/۳۱

اینهمه نظرات منفی راجع به این کتاب واقعا برام عجیبه من بعنوان یه دختر هجده ساله که تو ایران زندگی میکنم داستان این کتابو با تمام وجودم درک میکنم و تبدیل به یکی از کتابای مورد علاقم شد خوشحالم که قبل

- بیشتر
zahrratta
۱۳۹۹/۰۷/۲۶

کتاب نثر خاصی داره و برای من خیلی خوندنش سخت بود تا یه جایی اما بعد یکم روون شد. همین نثر سخت داستان رو خیلی گنگ میکنه و تا صفحاتی خواننده چیز زیادی از موضوع دستگیرش نمیشه. اما من به

- بیشتر
Haleh
۱۳۹۹/۰۵/۰۳

این کتاب علاوه بر ترجمه ی اشتباش خیلی در ترتیب متن گذاری نویسنده شورتی بوده ، مثلا مثال همینطوری: علیرضا کتابش رابست ، که کتاب نخواند را خودش می داند ، این یکی ادامه خوندن رو به مخاطب بر نمی

- بیشتر
محمدرضا
۱۳۹۹/۰۱/۱۷

واقعا نمیدونم چطور این ترجمه ضعیف و بی کیفیتیو چاپ کردند. من که واقعا پشیمون شدم از خریدم .

برای مطالعه همه قسمت‌ها لطفا نسخه کامل کتاب را خریداری کنید.
منتظر
‌"بچه‌ها یه چیزی رو توی زندگی‌تون عوض کنین و بهتون قول می‌دم بعد از اون همه‌چیز زندگی‌تون عوض می‌شه."
ترمه🍁
این‌که توی حرفات رک باشی یه چیزه و این‌که مغرور باشی و بقیهٔ مردم رو مسخره کنی یه چیز دیگه‌س.
ترمه🍁
این‌که نباید تا وقتی زنده هستیم خودمان را در یک چهاردیواری تابوت‌مانند پنهان کنیم و زنده‌به‌گور شویم، این‌که هیچ وجه سیاهی آن‌قدر بزرگ نیست که بتواند سرنوشت ما را رقم بزند، این‌که همیشه فصل‌های جدیدی در زندگی ما وجود خواهند داشت، این‌که باید باورهای قدیمی غلط‌مان را دور بریزیم و روح‌مان را پذیرای سمبل‌ها و عجیب‌ترین اتفاقات کنیم، این‌که ما هم باید رازهایمان را، افکارمان را و چیزهایی را که از دست داده‌ایم برملا کنیم.
ترمه🍁
این‌که تو از چیزی اطلاع داری به این معنی نیست که حتماً باید آن موضوع را جار بزنی و شایعه درست کنی
آیدا
آن‌موقع نمی‌دانستم که چیزی به‌عنوان تجاوز به حریم شخصی وجود دارد. می‌توانستم آن را احساس کنم، یک‌جور درک مستقیم بود، یک‌جور معذب شدن از شرایط به‌وجودآمده و حضور کنار برخی افراد خاص، ولی آن‌موقع نمی‌دانستم معذب شدن هم مهم است، نمی‌دانستم این حق من است که از این گفت‌وگو خوشم نیاید، حق من است که نخواهم هرکسی که دلش می‌خواهد کنار من راه بیاید.
ترمه🍁
بنابراین بله، سرت را پایین بینداز، کتاب‌های قدیمی بخر، کتاب‌های قدیمی بخوان و آن کتیبه‌های سفالی قدیمی را واقعاً ارزشمند بدان!
اِیْ اِچْ|
قرار نبود ازدواج مثل یک تخت پر از گل رز، شیرین و اغواکننده باشد. ازدواج یک حکم قطعی بود، یک وظیفهٔ جمعی، یک مسئولیت مهم، یعنی واکنش درست نسبت به افزایش سن، به‌وجودآوردن بچه‌هایی با دین و ایمانِ درست، یعنی تعهد و محدودیت و قواعد و پایبندی. این نبود که ازدواج نکنی و بعد از خجالت زرد شوی و بعد مثل یک پیردختر در میان یک اتاق خاک‌گرفته و فراموش‌شده با حقارت بمیری. او هیچ‌وقت از این عقیده کوتاه نیامد و من هرچه بزرگ‌تر می‌شدم بیش‌تر فکر می‌کردم که آیا او واقعاً تحت‌تأثیر افکار کهنه‌اش به آن‌چه درمورد سرنوشت زن‌ها می‌گفت اعتقاد داشت یا نه؟
marie45
طبق یک توافق‌نامهٔ ناگفته ـ که خارجی‌ها آن را نمی‌فهمند تا زمانی‌که این مسأله گریبان خودشان را هم بگیرد ـ همهٔ ما متفق‌القول این را فهمیده بودیم که وقتی همه این‌جا خودشان را جزو "ما" یا "آن‌ها" می‌دانند، از "دین آن‌ها" یا "دین ما" می‌دانند، به‌صورت ناگفته همه می‌دانستند که لازم نیست حرف همهٔ ما یا همهٔ آن‌ها شنیده شود
گیسو
البته بیش‌تر از همه آن شرایط را به‌خاطر احتمالی بودن رابطه‌مان تحمل می‌کردم، یعنی من به‌صورت رسمی آن‌جا زندگی نمی‌کردم و به‌صورت رسمی هم به او متعهد نشده بودم. اگر ما در یک رابطهٔ صحیح و مناسب بودیم و من با او زندگی می‌کردم و به‌صورت رسمی به او متعهد بودم، اولین کاری که می‌کردم این بود که او را ترک کنم.
ترمه🍁
از دست مادرم خسته شده بودم، از طرز زندگی‌اش که انگار در سیارهٔ دیگری بود و این‌که آن‌قدر اصرار داشت که من هم با او در همان سیاره زندگی کنم.
Z.a.h.r.a
برای کمی آرامش و نور خورشید و صلح به خاورمیانه رفت
آبـــــان🍊
آن‌موقع نمی‌دانستم که چیزی به‌عنوان تجاوز به حریم شخصی وجود دارد. می‌توانستم آن را احساس کنم، یک‌جور درک مستقیم بود، یک‌جور معذب شدن از شرایط به‌وجودآمده و حضور کنار برخی افراد خاص، ولی آن‌موقع نمی‌دانستم معذب شدن هم مهم است، نمی‌دانستم این حق من است که از این گفت‌وگو خوشم نیاید، حق من است که نخواهم هرکسی که دلش می‌خواهد کنار من راه بیاید
گیسو
چون دخترها به‌اندازهٔ کافی انسان نیستند و داستان‌هایشان چندان شنیدنی نیست.
♡Reyhaneh♡
فضولی در زندگی مردم در محلهٔ ما رونق زیادی داشت. شایعه‌ها از این‌طرف به آن‌طرف در حرکت بودند، می‌آمدند و می‌رفتند و به‌سمت هدف بعدی حرکت می‌کردند.
گیسو
همین‌طور وقتی بعضی از مردم شانه‌هایشان را بالا می‌اندازند و چیزهایی درمورد زندگی می‌گویند: "آه، خوب تلاش‌کردن هیچ فایده‌ای نداره. به‌احتمال زیاد کار نمی‌کنه و ما نباید اصلاً سعی کنیم و به‌جای اون بهتره خودمون رو برای ناامیدی و تلخی آماده کنیم." ولی دوست‌پسر احتمالی می‌گوید: "خب، ممکنه کار کنه. من فکر می‌کنم کار می‌کنه، پس نظرت چیه سعی کنیم؟" و حتی اگر تلاشش نتیجه‌ای هم ندهد حداقل قبل از این‌که سعی خودش را کرده باشد راهش را به‌سمت شکست هموار نکرده است
marie45
اگه بین همهٔ مردم فقط یه نفر عاقل باشه، مقابل جامعه‌ای که همه توی اون دیوونه هستن، اون فرد مطمئناً از طرف جامعه دیوونه حساب می‌شه، ولی آیا اون فرد واقعاً دیوونه‌س؟"
Z.a.h.r.a
چون مردم این‌جا عادت دارند این‌جور شایعه‌ها را درست کنند، چون از نظر آن‌ها مردم نمی‌توانستند همین‌طوری بمیرند، نمی‌توانستند یک مرگ عادی داشته باشند، دیگر نمی‌توانستند به‌خاطر یک دلیل طبیعی یا براساس یک حادثه مثل پرت‌شدن از پنجره بمیرند.
آیدا
البته این تقصیر من نبود. این هم تقصیر من نبود که از او خوشم نمی‌آمد. نمی‌شود با کسی فقط از سر تأسف و دلسوزی ارتباط داشت
آیدا
روش عجیب معلم‌مان و جملاتش دربارهٔ "صدای کوچک"، "زندگی در لحظه"، "رهاکردن اتفاقی که فکر می‌کنی می‌افتد". درعین‌حال یکی از جملاتش در ذهنم ثبت شده بود: ‌"بچه‌ها یه چیزی رو توی زندگی‌تون عوض کنین و بهتون قول می‌دم بعد از اون همه‌چیز زندگی‌تون عوض می‌شه."
Naj.fr

حجم

۴۷۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

حجم

۴۷۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان