دانلود و خرید کتاب من کیستم؟ آنیتا هیس ترجمه شکوفه کاوانی
تصویر جلد کتاب من کیستم؟

کتاب من کیستم؟

معرفی کتاب من کیستم؟

کتاب من کیستم؟ نوشتهٔ آنیتا هیس، نویسندهٔ استرالیایی است. این اثر با ترجمهٔ شکوفه کاوانی در نشر مروارید به چاپ رسیده است. «من کیستم؟» شرح احوال یکی از کودکانی است که به زور از خانواده بومی‌اش جدا شده و به همراه دیگر خواهران و برادرانش به پرورشگاه‌های مختلف انتقال داده شده‌اند.

درباره کتاب من کیستم؟

کتاب با این جملات آغاز می‌شود:

«اسم من ماری تالنس است. قبلاً امی چالز صدایم می‌کردند. امّا وقتی به این یتیم‌خانه آمدم، اسمم را عوض کردند. آن موقع فقط پنج سال داشتم و امروز که سالگرد ده سالگی من است، تو هدیه‌ای هستی از طرف سرپرستار رُز که مسئول این‌جاست و برای من مثل یک مادر به تمام معناست.»

 اما ماری تالنس بعدها به خانواده‌ای سفید پوست سپرده می‌شود. کودک که با علاقمندی و عشق شدید به خانواده بومی ‌خود فکر می‌کند، مجبور می‌شود دوباره تغییر نام داده و هویت جدیدی کسب کند. دخترک دائم مجبور است تحمل خواری و خفت کند و از طرف کودکان سفیدپوست مورد توهین قرار گیرد.

کتاب من کیستم؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به ادبیات استرالیا پیشنهاد می‌شود.

درباره آنیتا هیس

دکتر آنیتا هیس، از قبیله ویراجوری در غرب ایالت نیوساوت ویلز است. او که زاده و پرورش‌یافته شهر سیدنی است، با نگارش مقاله‌های طنزآمیز، پا به عرصه نویسندگی نهاد. در سال ۱۹۶۶ کتاب گاو‌های مقدس را منتشر کرد و دو سال بعد مجموعه شعر‌های خود را با عنوان توکن کاری به دست چاپ سپرد. در سال ۲۰۰۳ کتاب داستان واقعی دو‌لو‌یا‌لا (مستقیم و رک حرف بزن) به چاپ رسید که شهرت فراوانی برای او به بار آورد.

آنیتا مورد احترام و ستایش گروه‌‌های ادبی و هنری است و به عنوان نویسنده‌ای موفق دراسترالیا و نیوساوت ویلز شهرت دارد. در کانادا نیز چهره‌ای شناخته‌شده است و سال‌هاست كه با نشریات محلی کانادا همکاری دارد. دکتر هیس عضو هیئت مدیره خبرگزاری گادیجال و رادیو کوری و معاون دپارتمان واراوارا و مسئول مطالعات بومی دانشگاه مک کواری سیدنی است.

در سال ۲۰۰۳ به دلیل نقش ارزنده‌ی او در معرفی ادبیات و زندگی اجتماعی استرالیایی، جایزه ویژه کانون نویسندگان استرالیا را ربود و در سال ۲۰۰۴ از سوی مجله بولتن مایکروسافت به عنوان یکی از صد چهره هوشمند استرالیا بر‌گزیده شد.

بخشی از کتاب من کیستم؟

همه پرستار‌های یتیم خانه دوست داشتنی هستند، امّا حیف که این‌جا هیچ کس هیچ وقت به ما نمی‌گوید که ما این‌جا چه می‌کنیم و چرا این‌جا هستیم و نمی‌توانیم با پدر مادر خودمان زندگی کنیم. مادر آن اوایل چند باری به دیدنم آمد امّا بعد غیبش زد و دیگر پیدایش نشد. شاید چون خیلی غمگین می‌شد، دیگر نخواست مرا ببیند. شاید هم کار بدی کرده‌ام که وقتی او گریه می‌کرد، من هم گریه‌ام می‌گرفت. آخ که چقدر دلم برایش تنگ شده دلم می‌خواهد، بغلم کند برایم آواز بخواند. مثل آن روز‌ها که بهم یاد می‌داد آواز بخوانم.

برای همین است که من عاشق آواز خواندنم و حالا بیشتر روز‌ها برای خودم آواز می‌خوانم. من خیلی شبیه مادرم هستم. هر وقت که غمگین می‌شوم، سرپرستار رُز بغلم می‌کند و می‌گوید باید آنچه را که احساس می‌کنم در تو بنویسم، یعنی همین کاری که حالا دارم انجام می‌دهم، خوب؟

من خوش‌شانسم که هنوز قیافه پدر و مادر واقعی‌ام یادم هست. مادرم خیلی خوشگل بود. مو‌های بلند و موج‌دار سیاه که تا کمرش می‌رسید. زیاد بلندقد نبود. یعنی به بلندی پدرم نبود. پدر واقعاً قد بلند بود. یادم می‌آید به او آقا درازه می‌گفتند. مو‌هایش خیلی کوتاه بود و چشم‌‌هایش سبز می‌زد و چهارشانه و خیلی قوی بود. یک عالمه چوب روی كولش می‌گذاشت برای نجاری، آخر او همیشه در حال ساختن چیزی بود. این همۀ آن چیزی است که در مورد پدرم یادم می‌آمد. اوه البته ماهی‌گیری را هم دوست داشت. او ماهی‌گیر خوبی بود و مادرم هم آشپز خوبی که آبگوشت‌‌های خوشمزه‌ای برای ما می‌پخت. دلم برای پدر و مادرم خیلی تنگ شده و تقریباً هر روز به آن‌ها فکر می‌کنم، امّا راجع به آن‌ها دیگر حرف نمی‌زنم این‌جا هیچ‌کس درباره افراد خانواده‌اش حرفی نمی‌زند. سکوت بزرگی این‌جا هست، گاهی وقتی صدای دختر کوچولو‌‌ها را نیمه‌شب می‌شنوم که از خواب می‌پرند و یا جایشان را خیس می‌کنند. می‌دانم که حتی مارج هم چیزی نمی‌گوید این‌جا همه دلشان برای مادرشان تنگ شده امّا هیچ کس هیچ وقت چیزی نمی‌گوید، نه مارج نه من. تو نباید حرف بزنی مگر نه؟

fariba
۱۳۹۵/۰۳/۲۰

بد نبود

حجم

۱۴۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۸ صفحه

حجم

۱۴۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۱۷۸ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان