دانلود و خرید کتاب دعا برای ربوده‌شدگان جنیفر کلمنت ترجمه میچکا سرمدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب دعا برای ربوده‌شدگان

کتاب دعا برای ربوده‌شدگان

معرفی کتاب دعا برای ربوده‌شدگان

لیدی‌دی‌ گارسیا دختری پرشور، باهوش و شوخ‌طبع است اما در دنیایی متولد شده که دختر بودن خطرناک است. در روستایی در مکزیک که در سایه درگیری‌های باندهای مواد مخدر قرار دارد. مردم هر روز در حاشیه روستا جنازه‌هایی را پیدا می‌کنند که قربانی سرکرده‌های باندهای موادمخدر شده‌اند. مادرها سر دخترهایشان را می‌تراشند، به آنها لباس پسرانه می‌پوشانند و آنها را زشت و کثیف نگاه می‌دارند تا از تعرض قاچاقچیان در امان باشند و وقتی ماشین‌های شاسی‌بلند سیاه سرمی‌رسند، لیدی‌دی و دوستانش مثل حیوانات به سوراخ‌هایی که در حیاط کنده‌اند پناه می‌برند تا از دید جانیان دور بمانند.

در این داستان لیدی‌دی، ماریا، پائولا و دوست دیگرشان استفانی را در مسیر شکفتن از کودکی به نوجوانی و رهسپار شدن به سوی سرنوشت‌هایی متفاوت در سرزمینی خوفناک همراهی می‌کنیم.

«دعا برای ربوده‌شدگان» یک کمدی سیاه است. جنیفر کلمنت در رمان، تصویری زنده و اثرگذار از زنان روستاهای مکزیک ارائه می‌دهد و در واقع این رمان کاوشی خیره‌کننده در پیامدهای جنگی نابرابر است. داستانی فراموش نشدنی درباره دوستی، خانواده و اراده.

جنیفر کلمنت، شاعر و نویسندهٔ مکزیکی، تحصیلات خود را در زمینهٔ ادبیات در پاریس و نیویورک به اتمام رساند و با نوشتن رمان دعا برای ربوده‌شدگان موفق به دریافت دکترای افتخاری انجمن استعدادهای ملی گردید.

چندین کتاب در زمینهٔ شعر و ادبیات به زبان‌های انگلیسی و اسپانیایی به قلم این نویسنده منتشر شده که همگی موردتوجه منتقدان و صاحب‌نظران قرار گرفته‌اند. رمان قبلی او به نام داستانی واقعی بر پایهٔ دروغ در لیست اولیهٔ جایزهٔ اُرنج قرار گرفت. کتاب حاضر اولین نوشتهٔ اوست که در امریکا به چاپ رسیده است.

جنیفر کلمنت اکنون در مکزیک زندگی می‌کند و رئیس انجمن پن مکزیک است. کتاب دعا برای ربوده‌شدگان جایزهٔ انسان‌دوستی سارا کاری در سال ۲۰۱۴ و جایزهٔ پن ـ فاکنر را در سال ۲۰۱۵ از آنِ خود کرده است.

Aysan
۱۳۹۸/۱۱/۲۹

قصه‌ی زندگی پرنسسی در جنگلِ انبوهی از خشونتِ گرما‌‌،حشرات‌،حیوانات‌،چسبناکیِ بزرگراه‌ها‌،سم‌ها‌،قاچاقچی‌ها‌‌،پلیس‌ها‌،سیمان‌ها‌،‌سرما و مردها... . فکر‌می‌کنم اگر مردها و پدرهای غایب در داستان واقعا مرد بودند و پدر‌، زندگی زن‌ها و دختر‌های حاضر در داستان پر بود از خوشبختی..لا‌اقل می‌توانستند آزادانه زیبا باشند..

سیّد جواد
۱۳۹۸/۱۱/۲۹

کتاب ۲۴۱ از کتابخانه همگانی، داستان در مورد چند زن و دختر بچه در یک روستای دورافتاده کوهستانی درمکزیک است که البته امکانات چندانی هم در آن منطقه وجود ندارد. راوی داستان یکی از همین دختران است .در این روستا بدترین

- بیشتر
بلاتریکس لسترنج
۱۳۹۸/۰۱/۱۲

فوق العاده بود یه روستای بیابونی توی مکزیک روستایی که مردی نداره همه ی مردها برای کا به امریکا رفتن اگه به ندرت هوس‌کنن سری بزنن از فاحشه ها ایدز سوغاتی میارن روستایی که توش دختر بودن ترسناکه دخترا رو زشت میکنن تا توسط فروشندگان برده

- بیشتر
totoro
۱۳۹۹/۰۱/۱۷

چه برای کسانی که کتاب باز هستند و چه برای کسانی که تازه اومدن سمت کتاب خواندن،کلا کتابیه که انتظارات هر دو گروه رو میتونه برآورده کنه👌 تصویر پردازی و شخصیت پردازیش خیلی طبیعیه و روایت گیرایی داره. واقعا تنها کاری که

- بیشتر
-Dny.͜.
۱۳۹۸/۱۲/۲۵

از اول کتاب حس میکردم این کتاب با رمان بافته مثل زنجیره ایی بهم وصل شدن و ... بعد از خوندش هم مطمئن شدم حسم کاملا درست بوده در جایی از کتاب راجب مو هایی گفته شده که فروخته میشدن و

- بیشتر
دایه مکفی
۱۳۹۹/۰۸/۰۷

بعضی موارد برای من مبهم و حل نشده باقی موند، حالا نمیدونم سانسور شده بود یا اینکه قصد و شیوه نویسنده همین بوده، صرف نظر از این نکته کتاب خوبی بود، طنز نامحسوسش رو با وجود محتوای غم انگیزش خیلی

- بیشتر
شیلا در جستجوی خوشبختی
۱۴۰۱/۰۲/۱۲

از شخصیت مادر لیدی دی خوشم میومد😂 کتاب خوبی بود 👌🏻👌🏻🌱 84.

🍃بانو🌼
۱۳۹۹/۰۵/۱۸

خیلی کتاب خوبی بود داستان جذابیت و کشش زیادی داشت و متن خیلی ملموس بود.. ترجمه هم خوب بود ( گذشته از ترجمه درخت آناناس بجای بوته آناناس😅) این کتاب رو به همه دوستان توصیه میکنم.

shayestehbanoo
۱۳۹۸/۱۱/۲۲

لیدی دی دختر روستایی مکزیکی راوی داستان زندگی خودش و اطرافیانشه کسایی که توی یکی از مخوف ترین روستاهای مرزی مکزیک کنار مزارع خشخاش و میون بزرگترین کارتل های مواد مخدر و جنایتکارها زندگی میکنن، روستایی که توی اون دختر

- بیشتر
Zahra.kazemi6
۱۴۰۱/۱۰/۱۹

فاقد اسپویل روایتی قوی و تاثیر گذار از جنیفر کلمنت دررابطه با دنیای زنان و دختران روستاهای مکزیک که با هرنوع خطری که می تونه وجود داشته باشه زندگی می کنن.اونها تنها صاحبان کوهستانن. مردانشون برای کار می رن آمریکا تا

- بیشتر
ممکنه از خودت بپرسی چه‌طور می‌شه دنیا یه آدم رو فراموش کنه، ولی این اتفاقیه که همیشه می‌افته
Raya
در مکزیک بهترین چیز این است که یک دختر زشت باشی.
.me.
در تمام مکزیک تنها راننده‌تاکسی‌ها می‌دانستند در کشور چه خبر است. معروف بود که «اگر می‌خوای بدونی دنیا دست کیه، تاکسی بگیر.»
Aysan
عشق یه احساس نیست، یه فداکاریه.
Aysan
«هیچ‌وقت برای عشق و سلامتی یا پول دعا نکن، اگه خدا بفهمه تو چه چیزی رو می‌خوای، اون رو بهِت نمی‌ده. تضمین می‌کنم.»
کتاب ناب
برای این می‌خوابه که رویا رو به زندگی ترجیح می‌ده نه این‌که خسته باشه.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
زیرلب زمزمه می‌کرد «من رو ببر به یه دقیقه پیش، من رو ببر به یه دقیقه پیش.»
Aysan
«یه نفر روی این مملکت یه تور انداخته و ما هم توش گیر افتاده‌یم.»
میشه گفت کتابخوان
«اگر می‌خواهی فردا مرا بکُشی چرا امروز نه!» او آن را به شکل‌های مختلف تغییر می‌داد. یک‌بار شنیدم به پدرم می‌گفت «اگر می‌خوای فردا ترکم کنی چرا امروز نه!»
maryam_z
«هیچ‌چیز بدتر از یه دختر بی‌پدر نیست. دنیا این‌جور دخترها رو زنده‌زنده می‌خوره.»
maryam_z
من برای خودم یه قانون طلایی دارم، همیشه بین یه زن و یه مرد حرف زن رو باور می‌کنم.»
کتاب ناب
مادر می‌گفت «هیچ‌وقت برای عشق و سلامتی یا پول دعا نکن، اگه خدا بفهمه تو چه چیزی رو می‌خوای، اون رو بهِت نمی‌ده. تضمین می‌کنم.» پدرم که رفت مادرم گفت «زانو بزن و برای قاشق‌ها دعا کن.»
بلاتریکس لسترنج
«باورت می‌شه فقط بیست و شیش حرف برای بیان همه‌چیز وجود داره؟ فقط بیست و شیش حرف برای گفتن دربارهٔ عشق، حسادت و خدا.»
نگین
دنیا آن‌قدر دیوانه است که در آن یک آدم غرق‌شده می‌تواند روی خشکی راه برود.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
«گذشت یه جادهٔ دوطرفه نیست.»
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
در کوهستانِ من دور کردن پشه‌ها از روی کسی عاشقانه‌ترین کاری است که یک نفر می‌تواند برای دیگری بکند. توی فیلم‌های مستند نشنال‌جئوگرافی که می‌دیدم در افریقا پشه‌ها توی چشم بچه‌ها می‌روند تا اشک آن‌ها را بمکند واقعاً چندشم می‌شد. یعنی کسی نبود آن‌ها را بتاراند؟ حتا خودِ فیلم‌بردار؟
کاربر ۱۵۲۲۰۲۰
کنارِ هم مچاله شدیم، گرمای بدنش به زیر پوستم نفوذ کرد. بازویش را دورم حلقه کرد و با دندان‌های جلویی پتو را تا چانه‌هامان بالا کشید. قبلاً دربارهٔ ترحم عقرب‌ها شنیده بودم، حالا محبت یک قاتل را تجربه می‌کردم.
Raziyeh Safdari
«اون عشق من بود. اگه می‌خواستم یه کُلاژ درست کنم تمام نامه‌هایی رو که براش فرستاده بودم روی مقوا می‌چسبوندم و اسم کُلاژ رو می‌ذاشتم به فرستنده برگردانده شد، همه برای یک دقیقه ساکت شدند.»
Raziyeh Safdari
در طول شب لونا یک پتو و چندتا حوله رویم انداخته بود، این محبت‌های کوچک مرا دگرگون می‌کرد. درکش برایم سخت بود چه‌طور کسی که موقع دزدی به یک بچه شلیک کرده، دوازده پیرزن را به خاطر حلقهٔ ازدواج‌شان کشته و دوتا شوهر خودش را به قتل رسانده می‌تواند پلیوری به من قرض بدهد، شیرینی تعارفم کند یا دستم را در دست‌هاش بگیرد. لونا پاهایم را هم توی کیسهٔ نایلون خرید گذاشته بود تا در طول شب یخ نزنند.
یلدا
هیچ‌کس در جنگل با کسی دست نمی‌دهد و گونه‌اش را نمی‌بوسد، این یک رسم شهری است، رسمی که فقط در هوای خنک قابل‌اجراست، در سرزمینِ داغِ ما لمس کردن دیگری یعنی حرارت بیشتر.
z.gh

حجم

۱۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۹ صفحه

حجم

۱۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۰۹ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان