دانلود و خرید کتاب عشق های زودگذر ماندگار آندری مکین
تصویر جلد کتاب عشق های زودگذر ماندگار

کتاب عشق های زودگذر ماندگار

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عشق های زودگذر ماندگار

کتاب عشق‌های زودگذر ماندگار نوشتهٔ آندری سرگیویچ مکین با ترجمهٔ اسدالله امرایی در نشر چشمه چاپ شده است. مکین پس از نوشتن دو اثربه نام‌های «دختر یک قهرمان اتحاد جماهیر شوروی»، «اعترافات یک پرچم‌دار شکست‌خورده» عضو فرهنگستان فرانسه شد. او به خدمت ارتش نیز درآمد و در آنگولا و افغانستان خدمت کرد و پس از مجروح شدن در جنگ، به آموزش و پرورش پناه برد. «عشق های زودگذر ماندگار» قصه‌‌‌ای سرشار از دوگانگی و تناقض است. 

حسی که مکین با زندگی نیمی روسی و نیمی فرانسوی خود، به تمامی آن را تجربه کرده بود؛ درواقع داستان مکین در این کتاب تجربه هول‌انگیز و شخصی او از دوران تلخ استالینیسم و تبعات وحشتناک آن است. وصیت‌نامهٔ فرانسوی این نویسندهٔ روس که به خود لقب «نویسندهٔ منحوس» داده است جایزهٔ گنکور و جایزهٔ مدیسی را برایش به ارمغان آورد. «موسیقی یک زندگی»، «وصیت‌نامهٔ فرانسوی» و «زنی که منتظر بود» از مکین با ترجمهٔ زنده‌یاد ساسان تبسمی در ایران منتشر شده است.

درباره کتاب عشق‌های زودگذر ماندگار

«عشق های زودگذر ماندگار» اثری از آندری مکین نویسنده روس است. مکین سال ۱۹۵۷ در کرانسویارسک سیبری در اتحاد شوروی به دنیا آمد. اولین قصه‌های کودکی‌اش را از جد مادری‌اش به زبان فرانسه شنید و همین بی‌گمان باعث دلبستگی و شیفتگی فراوانش به زندگی در فرانسه و ادبیات شد.

«عشق‌های زودگذر ماندگار» تکه‌هایی هستند از روزهای زندگی در شوروی کمونیستی. روزهای فروپاشی فرصت‌ها، احساست و عشق‌هایی که در زیر بار فشار زندگی رو به افول گذاشتند و خاطره‌هایی شدند که یادآوری‌شان، اندوهی شیرین است.

داستان از یک یتیم‌خانه شروع می‌شود؛ پرورشگاهی که تعالیمش با دنیای بیرون متفاوت است و از زبان فردی بازگو می‌شود که در آنجا بزرگ شده. او خاطرات کودکی‌اش را از پروشگاه می‌گوید، از عشقی که از آنجا شروع شده است و اکنون جز قصه‌ای از آن باقی نمانده است. در کنار این داستان، دوران حکومت برژنف نیز در شوروی توصیف می‌شود. دورانی که پس از آن جریانات بین شوروی و افغانستان به وجود آمد:

«اشتباه فاحش و خطرناکی که در زندگی مرتکب می‌شویم، جست‌وجوی بهشتی است که دوام بیاورد. رفتن پی لذاتی که کهنه نمی‌شود، دلبستگی‌های ماندگار، به سماجت عَشَقه می‌ماند: گیاه می‌میرد، اما رد شاخسارها، همیشه سبز می‌ماند. این شیفتگی به آن‌چه باقی می‌ماند، باعث می‌شود از بهشت‌های گذرای زیادی صرف‌نظر کنیم، که به‌راحتی می‌توانستیم از آن‌ها بهره‌مند شویم. این تنها نوع بهشتی است که می‌توانیم در این سفر برق‌آسا بدان چشم امید داشته باشیم، آن هم از پس حجابی از اشک.»

کتاب عشق‌های زودگذر ماندگار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به رمان‌هایی با موضوع تاریخ روسیه و درونمایهٔ عاشقانه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب عشق‌های زودگذر ماندگار

کاش مثل باقی ناراضی‌های شوروی او هم در مقابل کرملین به ستایش غرب می‌پرداخت و از منطق آن‌ها پیروی می‌کرد. ولی نه، به سلاح خود چسبیده بود: آثار تصویری و ادبی‌اش کل بشریت را هدف قرار می‌داد و وطن خودش صرفاً جزئی از آن کل بود. از نو پنج سال حکم زندان گرفت. باز یکی دیگر در اردوگاه با اعمال شاقه پشت‌بندش که او را از نظر جسمی درهم بشکند، اما نشد و تغییری در دیدگاه‌های او نداد. شده بود یک پوست‌واستخوان اما گاهی برقی از چشمانش می‌جهید، جرقه‌هایی از روح تسخیرناپذیر در تنی رنجور.

بعدها همهٔ آن‌چه از زندگی به‌هم‌ریختهٔ مجروحش دستگیرم شد، محدود بود به اطلاعات اندک من از روال زندگی روزمرهٔ او در دوران محکومیت در زندان... همبندهایش به او لقب «شاعر» داده بودند، هر چند نمی‌دانستم در این نام‌گذاری خاص قصدشان ارج نهادن به او بوده یا تحقیرش. همین. رِس با حرف نزدن از شکنجه و درد جسمی به ارج‌وقرب خود می‌افزود.

تنها گفت‌وگوی طولانی‌ای که باهم داشتیم در یکی از شهرهای شمالی روسیه، حدود هزار کیلومتری مسکو، صورت گرفت که محل سکونت او طی شش ماه پایانی زندگی‌اش بود.

اول ماه مه روز جهانی کارگر بود. همراه او به سمت خانه‌اش قدم می‌زدم. از روی پل که رد می‌شدیم، به خاطر راهپیمایی در میدان اصلی راه را بسته بودند و به‌ناچار توقف کردیم. به نرده تکیه دادیم، شاهد حرکت راهپیمایان بودیم که از جلوِ عمارت عظیم دولتی محل ستاد حزب رد می‌شدند. رؤسای محلی حزب در جایگاه با پالتو مشکی و کلاه، دوش‌به‌دوش ایستاده بودند.

هوا آفتابی بود اما باد تندی می‌وزید و به‌شدت سرد بود. کوبش مارش نظامی و شعارهایی که از بلندگوها پخش می‌شد هوا را می‌شکافت و غریو رعدآسای شرکت‌کنندگانی که کلمات کلیدی را تکرار می‌کردند، در باد بریده‌بریده به گوش ما می‌رسید.

رامین
۱۳۹۷/۱۲/۰۳

کتاب و مطالعه کردم شامل ۸ داستان کوتاه از خاطرات زندگی نویسنده روس که عمده زندگیش در دوران شوروی کمونیستی به قول خورش پای آرمانهای کمونیسم تباه شد. عشق‌های پنهانی که در آن حکومت ممنوع بود و دلدادگیهای کوتاهیزکه داشته.

- بیشتر
فرشاد احمدی
۱۳۹۷/۱۰/۰۶

من نخوندم ولی یکی بخاطر اینکه نخونده بهش ۱ ستاره داده منم ۵ ستاره دادم،امتیاز کتاب بیاد بالا

mobina
۱۳۹۹/۱۱/۰۵

من نسخه چاپی کتاب رو مطالعه کردم، بسیار جذاب و فوق العاده است..کتاب روایت هایی است از تناقض زیستن در دوران شوروی که در آنها احساس تلف شدن هویت و زندگی به چشم می‌آید..

جواد
۱۳۹۹/۱۲/۰۶

کتابی به شدت جذاب با نمای اندکی از واقعیت های جامعه شوروی حتما بخوانید

mah
۱۳۹۷/۱۱/۱۰

کتاب خیلی خوبی بود، از خوندنش واقعا لذت بردم 👌

عقایدی به ما القا می‌کردند، بی‌آن‌که خودمان خبر داشته باشیم، پایه و اساس آن عقاید نفرت از همهٔ دشمنان رفاه میهن‌مان بود.
جواد
خوشبختی ما در باهم بودن خلاصه می‌شد، یقین داشتیم که عصارهٔ زندگیِ در این جهان همین جا ست.
Mitir
اشتباه فاحش و خطرناکی که در زندگی مرتکب می‌شویم، جست‌وجوی بهشتی است که دوام بیاورد.
Mitir
رژیم رِس را نمی‌کشد، چون دوره دورهٔ استالین نیست. آرام‌آرام با حرکت بطئی دیوان‌سالاری، مرگی تدریجی را بر او تحمیل می‌کنند. محاکمه، محکومیت، آزادی. و محاکمه از نو...
Mitir
خیلی زود دستش می‌آید که همهٔ جوامعْ آدم‌هایی همسان می‌پرورانند، کسانی با ویژگی‌هایی قابل‌پیش‌بینی و یکسان که فقط به خوردن و خوابیدن و تولیدمثل می‌پردازند، آدم‌هایی که تسلیم قدرت دولتی می‌شوند که از آن‌ها به عنوان ابزار ویرانگر استفاده می‌کند و باعث می‌شود در جنگ‌ها به جان هم بیفتند.
Mitir
عشق ماهیت مخرب دارد. تمامیت‌خواهی، که نسل ما با سست‌ترین شکل آن آشنا بود، به‌محض دیدن دو انسان دست‌دردست می‌ترسید از حیطهٔ قانون بگریزند. تخطی از اصول اخلاقی کم از اقدام علیه امنیت ملی نبود. خلوت در اتاق مهمان‌خانه خطرناک بود، زیرا اصول تمامیت‌خواهی را که در آخرین کنگرهٔ حزب تصویب شده بود زیر پا می‌گذاشت.
Mitir
یأس و سرخوردگی اندکی که در خود حس می‌کردیم، گروهی از ما را در کلاس نگه داشته بود. دور معلم را گرفتیم که گیج و آشفته بود. یکی از رفقای ما پا پیش گذاشت؛ «به نظرم زیادی شیک‌وپیک و مرتب بود.» این توصیف که در نگاه اول موضوعیت نداشت، عین حقیقت بود: بله، آن مرد بیش‌ازاندازه نرم و نظیف، بوی نای تاریخ آن دوره را نداشت.
جواد
حکومت‌ها تغییر می‌کنند. آن‌چه تغییرناپذیر می‌ماند حرص و آز و زیاده‌خواهی انسان است و درهم شکستن همنوعان و تبدیل آن‌ها به جانورانی بی‌رگ که غیر خوردوخواب به چیزی نمی‌اندیشند.
mad poet
«سناریویی علمی ـ تخیلی. فردا که این رژیم فاسد وربیفتد خودمان را در بهشت سرمایه‌داری می‌بینیم و مردمی که آن بالا در جایگاه می‌ایستند، میلیونرها، ستارگان سینما، سیاستمداران آفتاب‌سوخته هستند و در محل استقرار روشنفکران... کسانی مثل ژان‌پل سارتر... او هم که تازگی‌ها مُرد. حالا یکی دیگر را پیدا می‌کنند. نکتهٔ جالب‌تر می‌دانی کجاست؟ این‌که همین جمعیت دوباره از جلوِ جایگاه رژه می‌روند، درست با همین ترتیب. اهمیتی هم نمی‌دهند کی آن بالاست. همین به زندگی جامعهٔ انسانی ما معنا می‌بخشد. بله، به جای مجسمهٔ لنین تصویر آدم خانم‌باز فراک‌پوشی را عَلَم می‌کنیم. یک روزی این اتفاق می‌افتد. آن موقع هم همین سه دسته حضور خواهند داشت. رؤیازده‌های بی‌اعتنا که در اکثریت هستند، یک عده خودمحور و کلبی‌مسلک و چند شورشی در حاشیه...»
Mitir
غیر از انتقاداتش به نقص‌های رژیم آن روزهای روسیه، منتقدِ نوکرمآبیِ همهٔ آدم‌ها در همهٔ زمان‌ها بود، صفتی که آن‌ها را وا می‌داشت ذکاوت را کنار بگذارند و بیفتند به دنبال بقیهٔ گلّه.
کاربر ۶۷۴۷۱۰۵
پیرمردهای کرملین در حس عشق و محبت ما خرابکاری می‌کنند، سفر آزادانهٔ ما را ممنوع می‌کنند، یا نمی‌گذارند کتاب‌هایی که جوانان در غرب می‌خوانند بخوانیم و شنیدن موسیقی غربی را قدغن کرده‌اند... بعضی هم به‌شوخی می‌گفتند چرا نمی‌گذارید قبل از سوار شدن به ماشین کروکی‌مان در بار سانست بولوار یک پیک دوبل بزنیم. روزگاری که رؤیای زندگی آرمانی در جامعه‌ای با شعار برابری و برادری داشتم حالا به تاریخ پیوسته بود... هرگز نمی‌پذیرفتیم که این تبعیض‌های ناروا ما را از راهی که در کام‌جویی پیش گرفته‌ایم بازدارد.
Mitir
سرنوشت نسل ما تحت‌تأثیر فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی قرار داشت و پیوتر از آن موقع تا به امروز به هزار ترفند متوسل شده و سفرهای بسیار داشته و سعی کرده یاد بگیرد که با زندگی مدرن کنار بیاید تا از زمانه عقب نماند.
جواد
اکثر روشنفکران معترض تا آن موقع به امریکا مهاجرت کرده بودند، همه شده بودند کارشناس مسائل روسیه و دربارهٔ ویژگی‌های اخلاقی و غیرقابل‌پیش‌بینی مردم داد سخن می‌دادند. این ضرب‌المثل قدیمی هم وِرد زبان همه‌شان بود، «روس‌ها هیچ‌وقت به هدف خود نمی‌رسند، چون همیشه جلوتر از آن می‌دوند.»
جواد

حجم

۱۶۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۱۶۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۳۴,۵۰۰
۱۷,۲۵۰
۵۰%
تومان