دانلود و خرید کتاب عشق با صدای بلند نزار قبانی ترجمه احمد پوری
تصویر جلد کتاب عشق با صدای بلند

کتاب عشق با صدای بلند

نویسنده:نزار قبانی
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۵۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عشق با صدای بلند

نزار قبانی نخستین مجموعه شعری خود را با نام «آن زن سبزه به من گفت» در ۱۹۴۴ در تیراژ ۳۰۰ نسخه چاپ کرد. در این مجموعه این شاعربیست و یک ساله سوری به صورت غیر منتظره‌ای به جنگ با سنت و تابوهای عرب درباره زن برخاسته بود. او چون عموی خود ابوخلیل قبانی (۱۸۳۶-۱۹۰۲) شاعر و نمایشنامه‌نویس و کارگردان جنجالی که از ترس کینه و حملات سنت‌پرستان مجبور به ترک سوریه شده بود، با چاپ این کتاب جنجالی به پا کرد. در ماه مارس ۱۹۴۶ مجله مصری الرساله، یادداشتی به قلم شیخ‌علی طنطاوی درباره این کتاب نوشت:

«اخیراً در دمشق کتاب کوچکی چاپ شده است که جلد قشنگ و ظریفی دارد و کاغذی زرورق دور آن پیچیده‌اند، از آن کاغذهایی که در مجالس عروسی دور جعبه‌های شکلات می‌پیچند. نوار قرمزی نیز دور آن بسته‌اند نظیر نوارهایی که فرانسویان در اوایل اشغال دمشق مقرر کرده بودندکه زنان بدکاره بر کمر خود ببندند تا شناخته شوند. در این کتاب سخنانی به نام شعر چاپ شده است...» حمله اصلی بر این کتاب نه به‌خاطر نوآوری در فورم شعری بلکه بی‌پروایی شاعر در شکستن تابوهای سنتی در باره زن بود. این مجموعه با وجود تمامی هجوم‌ها و دشمنی‌ها به سرعت به میان مردم به ویژه جوانان رفت و نام نزار را به عنوان شاعری جنجالی و شجاع سر زبان‌ها انداخت.

معرفی نویسنده
عکس نزار قبانی
نزار قبانی
سوریه‌ای | تولد ۱۹۲۳ - درگذشت ۱۹۹۸

نزار قبانی در ۲۱ مارس سال ۱۹۲۳ در شهر دمشق، پایتخت سوریه، چشم به جهان گشود. نزار دومین فرزند از یک خانواده‌ی پرجمعیت، با پدری فلسطینی‌الاصل و مادری سوری بود. او که تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی ملی علمی دمشق گذرانده بود، پس از کسب گواهی‌نامه‌ی اول ادبی آن مدرسه در سن هجده ‌سالگی، تحصیلات خود را در رشته‌ی حقوق دانشگاه دمشق آغاز کرد و با این‌که علاقه چندانی به رشته‌ی حقوق نداشت، اما به‌ناچار آن را با اخذ درجه‌ی کارشناسی به پایان رساند. او پس از اتمام تحصیلات، به جای پرداختن به حرفه‌ی وکالت، برآن شد تا به هیأت دیپلماتیک سفارت سوریه در قاهره بپیوندد و در پی این تصمیم، چندین سال در سفارتخانه‌ها‌ی کشورش در ترکیه، انگلیس، لبنان و اسپانیا مشغول به کار شد. 

أبوٰمُخلــــِـــٰـــصْ
۱۳۹۸/۱۰/۰۴

یا کل الحاضر و الماضی یا عمر العمر هل تسمع صوتی القادم من أعماق البحر أن کنت قویاً أخرجنی من هذا الیم فأنا لا أعرف فن العوم ای همه‌ی حال و گذشته من، ای جانِ جانان… صدای مرا از زیر اعماق دریا می‌شنوی؟ اگر نیرومند هستی،

- بیشتر
atee_efte
۱۳۹۹/۰۲/۰۸

دشمن از مرزهایمان عبور نکرد او از میان ضعف هایمان ب درون خزید .

توحيد
۱۳۹۹/۰۷/۱۲

تا زمانی که به متن عربی شعر ها نگاه نکنیم و مسلط به عربی نباشیم، نمی شه نظر دقیقی داد. ولی در کل به نظرم ترجمه می تونست بهتر و نزدیک تر به زبان شعر باشه [البته چیزی که معمولا

- بیشتر
اﻣﻴﺮ
۱۳۹۸/۰۱/۱۰

شعر های دلنشین و دوست داشتنی...

امیرمهدی صفار
۱۳۹۷/۰۴/۱۴

کمرشکن

𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
۱۴۰۱/۰۷/۲۲

چشمان محبوبش، مبدا تاریخ او شد...

Fatemeh Mostafa Pour
۱۴۰۰/۰۱/۱۸

لذت بردن ازشعر به نظرم (فارغ از نظر تخصصی)کاملا سلیقه ای هست، ازطرف دیگر ترجمه به نسبت زبان اصلی شعر، بخشی از زیبایی های شعر را تحت الشعاع قرار میدهد. باهمه این اوصاف، اشعار نزار قبانی بسیار بسیار برای من دلپذیر

- بیشتر
zahra
۱۴۰۰/۰۶/۱۷

یک عاشقانه‌ی زیبا.👌

A@A
۱۳۹۹/۰۲/۲۰

عالی از همه نظر

Sepehr
۱۳۹۴/۰۹/۰۳

نسخه چاپ شده کتاب رو گرفتم. غیر چند غلط املایی در شعرهای ابتدایی که از نگاه بعید بود و تو ذوق میزنه. اشعار و نزار قبانی فوق العاده ان

هنوز از من تاریخ تولدم را می‌پرسی پس بنویس روز عاشق شدنم به تو روز میلاد من است.
...💙
آغاز سرزمینم، اشک پایان آن اشک...
A~
واژه‌ها در سرزمین من نیاز به پاسپورت دارند
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
محبوبم می‌پرسد: تفاوت میان من و آسمان چیست؟ تفاوت این است عشق من وقتی تو می‌خندی آسمان از یادم می‌رود.
...💙
خسته‌ام از سفر خسته‌ام از خسته بودن تدبیری داری برای این خنجر که در تن‌مان فرو می‌رود اما نمی‌کشد؟
پروانه
دعایی برای پروردگار خدایا... دیگر جایی در قلب من نیست زیرا زنی که دوستش دارم به اندازه دنیاست قلبی دیگر به من بده فراخ‌تر از دنیا!
Leopold_Bloom
عشق من به تو فرا‌تر از واژه‌هاست این است بر آن شدم خاموش بمانم همین.
باران
ما مردمی پوست‌کلفت هستیم با روحی تهی روزهایمان به شعبده‌بازی می‌گذرد شب‌ها را با بازی شطرنج و خواب سر می‌کنیم آیا واقعاً همان ملتی هستیم که خداوند نمونه بشریت‌اش خوانده است؟
Pariya
می‌توانستیم کشف کنیم لذت گم شدن در خیابان‌ها را. صورت‌هایمان زیر باران لباس‌هایمان زیر باران... می‌توانستیم ببینیم چگونه در دخمه‌های کولیان... انگشتان نجوا می‌کنند...
یلدا روشن
پیامبر نیستم اما پیامبر می‌شوم زمانی که از تو می‌نویسم.
...💙
اجازه می‌دهی بر ایوان تابستانی‌ات بنشینم بی آن که صدایت چون پیچکی آبی رنگ از پنجره خانه‌ام بالا بیاید؟
آرام
دشمن از مرزهایمان عبور نکرد او از میان ضعف‌هایمان به درون خزید.
Sina Iravanian
هنوز از من تاریخ تولدم را می‌پرسی پس بنویس روز عاشق شدنم به تو روز میلاد من است.
Pariya
خسته‌ام از خسته بودن
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
می‌ترسم عشق‌ام را به تو ابراز کنم شراب عطرش را از دست می‌دهد وقتی در جامی بریزی‌اش.
آرشیدا
محبوبم وظیفه تو این است عشق من باقی بمانی
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
نوشتن، تمامی زخم‌هایم را التیام می‌دهد
hiba
گریه‌ات را دوست دارم چهره ابرآلود و اندوهگین‌ات را اندوه پیوندمان می‌دهد آن گونه که نه تو می‌دانی نه من. آن اشک‌‌های روان را دوست دارم و پشت این اشک پاییز را دوست دارم بعضی زنان زیبایند و زیبا‌تر می‌شوند وقتی می‌گریند.
Pariya
همه واژه‌ها در فرهنگ‌ها نامه‌ها و رمان‌ها مردند. می خواهم راهی بیابم برای دوست داشتنت بدون واژه‌ها.
Pariya
چه وطنی است این که کنار می‌گذارد راز چشمان زن را رمز عشق را از دروس مدرسه این چه وطنی است که می‌جنگد با ابر با باران. پرونده می‌سازد برای سینه زن بازجویی می‌کند از گل سرخ.
صهبا

حجم

۱۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۱۵ صفحه

حجم

۱۲۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۱۵ صفحه

قیمت:
۱۳۸,۰۰۰
۹۶,۶۰۰
۳۰%
تومان