دانلود و خرید کتاب تنباکوها و یاس مهرام بهین
تصویر جلد کتاب تنباکوها و یاس

کتاب تنباکوها و یاس

معرفی کتاب تنباکوها و یاس

«تنباکوها و یاس» رمانی است عاشقانه به قلم مهرام بهین( -۱۳۳۲). ایده مرکزی این رمان را روایتِ عشقی قدیمی می‌سازد که در طول رمان از سوی راوی با رجعت به گذشته مرور می‌شود. «تنباکوها و یاس» با بازگشت راوی به خانه، پس از سفری طولانی به خارج از کشور، آغاز می‎شود. مادرش پیر شده و پدرش چندی است که درگذشته. راوی با آدم‌ها و مکان‌هایی روبه‌رو می‎شود که که در گذر زمان تغییر بسیار کرده‎اند؛ تغییری که الزاما همیشه خوب و روبه جلو نبوده! دیدار مجدد راوی با دوستان و فامیل، بازدید از مکان‌هایی که در ایام جوانی پاتوق او بوده یا از آن‌ها خاطره دارد، بهانه‌ای است برای یادآوری و مرور خاطرات گذشته و بازگویی عشقی نافرجام که به دگرگونی زندگی او انجامیده است. نویسنده با استفاده از شگرد شکست زمان و مکان و رفت‌وآمد پی‌درپی از گذشته به زمان حال، گذشته را در برابر زمان حال قرار داده و با دست گذاشتن روی المان‌هایی از این مقاطع زمانی گذر زمان، تغییر آدم‌ها و جامعه را نشان می‎دهد. حسن کار او با وجود این شکست‎های زمانی و مکانی شکل دادن به یک خط سیر درونی است که مانع از سردرگمی خواننده می‎شود بی‌آنکه این نیاز احساس شود که نویسنده در خلال روایت، میان این قسمت‌ها فاصله‎گذاری کند. در بخشی از رمان می‌خوانیم: «از رودورن انداختیم تو بلوار سن‌ژرمن و رفتیم تا سن‌میشل. تقاطع سن‌میشل، یک سلف‌سرویس تر و تعمیز بود که با جیب من هم می‌خواند. داشتم فکر می‌کردم کاش وقتی پول می‌رسید سرو‌کله‌اش پیدا می‌شد. تا چشمش افتاد به دروپیکر رستوران گفت: راستش، امروز تو خط این جورجاها نیستم. بریم یه جای دنج. پرسیدم حال داری راه بیای؟ یک‌‎وری نگاهم کرد. ما رو کشوندی اینجا تازه می‌پرسی... برگشتیم تو سن میشل، جلو یک کیوسک روزنامه‌فروشی ایستاد و یک کیهان چاپ لندن و یک تایمز روز قبل را گرفت و راه افتادیم. نگاهی انداخت به سرتیترها وبلند شروع کرد به خواندن: اعتراض کمونیست‌ها به ژیسکار دستن، اعتصاب سندیکای کارگری، توافق پاریس با قرداد ...».
minaviva
۱۴۰۱/۰۱/۱۳

بعد از مدتها از خوندن یه رمان ایرانی لذت بردم👌 قلم نویسنده رو بسیار دوست داشتم بخصوص اگر سفری قبلا به پاریس داشته باشین و با اسم مکان‌ها آشنا باشید لذت دو چندان می برید

زنبق
۱۴۰۱/۰۶/۲۰

کسالت اور و غیر منطقی ... اصلا پیشنهاد نمیکنم

بیشتر وقت‌ها توجیه دل شکستن‌ها، مثل زدن ضربه‌ی نهایی چاقوست تا کار را یک‌سره کند.
n re
سردم بود. یاد جمله‌ی ناپلئون افتادم به دزیره وقتی از روسیه‌ی یخ‌زده برگشته بود. «سردم است و انگار دیگر هرگز گرم نخواهم شد.»
n re
اهل دادوبی‌داد نبود. اخم‌هایش که توی هم می‌رفت همه حساب کار را می‌کردند.
سپیده
گفت: «کوچ عین مرگه. آدم نمی‌دونه اون‌ور چی انتظارش رو می‌کشه.»
n re
گاهی فکر می‌کنم تحمل کدام‌یک وقتی یک رابطه تمام می‌‌شود سخت‌تر است؛ از دست دادن یا تحقیر شدن.
n re
هرگز نمی‌توانی مطمئن باشی کسی را کاملاً شناخته‌ای. همیشه چیزی هست که تو را شوکه کند و به ریش باورهایت بخندد.
n re
مگر می‌شود همه‌ی عمر بدهکار بود و جواب پس داد. به مادر، به شوهر، به بچه، به رئیس، به دوست، به... به... به...
n re
گاهی احساس می‌کنی خدا دارد پا‌به‌پایت می‌آید. انگار می‌شنوی می‌گوید نترس، هوایت را دارم. گاهی هم وسط معرکه، لنگ‌درهوا ولت می‌کند. آن وقت می‌مانی چه خاکی بریزی توی سرت.
n re
«قورمه‌سبزی خوبه برای ناهار؟ اون وقت‌ها خیلی دوست داشتی.» نگاهش می‌کنم. روی سپیدی چشم‌هایش رگه‌های خون نشسته. «دوست داری، مگه نه؟»
سپیده
جای پدر خالی است. یک ساعت است رسیده‌ام. یک هفته است رفته.
سپیده
«سخت‌ترین کار این است که خودت باشی در دنیایی که همه سعی دارند عوضت کنند.»
zahra.gb
«مشکل تو نه با فؤاده، نه با هیچ‌کس دیگه. مشکل تو فقط با خودته. گیر کردی تو خودت پری. گم کردی فرق بین دوست داشتن رو با داشتن. حسی که داری دیگه عشق نیست، حسرتِ داشتنه.»
zahra.gb
هیچ‌چیز به اندازه‌ی تنهایی مرا نمی‌ترساند. هنوز هم می‌ترسم. نه‌فقط از تنهایی. ترس‌هایی که پنهان‌شان می‌کنم تا مثل موش آزمایشگاهی درونم را نجورند و روی هر کدام از گیرهایم اسمی روان‌شناسانه نگذارند.
Arman ekhlaspour
«بهتره به‌جای خرید، یه‌کم بخوابی. دیشب که نتونستی.» لبخند می‌زند. «تو روز؟ همون شب اگه بتونم، هنر کردم.» در را پشت سرش می‌بندد.
سپیده
برخلاف آقابزرگ که از سر صبح فریادش را می‌ریخت‌ سر بچه‌ها و خدمتکارهای خانه. خیلی زود هم پشیمان می‌شد و به شب نکشیده از دل‌شان درمی‌آورد. به قول پدر با یک غوره سردی و با یک مویز گرمی.
سپیده

حجم

۲۰۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

حجم

۲۰۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۶۰ صفحه

قیمت:
۵۸,۰۰۰
۲۹,۰۰۰
۵۰%
تومان