کتاب قرمز خونین هیساشی نوزاوا + دانلود نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب قرمز خونین

کتاب قرمز خونین

امتیازبدون نظر

معرفی کتاب قرمز خونین

کتاب قرمز خونین نوشته‌ی هیساشی نوزاوا و با ترجمه‌ی بهاره صادقی، اثری است که توسط نشر دانش‌آفرین منتشر شده است. این رمان ژاپنی با روایتی پرتنش و روان‌شناسانه، به سراغ یکی از تلخ‌ترین و پیچیده‌ترین تجربه‌های انسانی می‌رود: مواجهه با مرگ ناگهانی و خشونت‌بار خانواده. داستان، از زاویه‌ی دید یک دختر نوجوان آغاز می‌شود که ناگهان با فاجعه‌ای غیرمنتظره روبه‌رو می‌شود و در ادامه، روایت قاتل خانواده را نیز در قالب نامه‌هایی به قاضی دنبال می‌کند. قرمز خونین اثری است که مرز میان تراژدی خانوادگی، معمای جنایی و واکاوی روان انسان را در هم می‌آمیزد و با نثری دقیق و جزئی‌نگر، لایه‌های مختلف شخصیت‌ها و جامعه را به تصویر می‌کشد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب قرمز خونین

کتاب قرمز خونین با قلم هیساشی نوزاوا، روایتی چندلایه و پرکشش از یک فاجعه خانوادگی را پیش می‌برد. داستان با تمرکز بر کاناکو، دختری کلاس ششمی، آغاز می‌شود که در جریان اردوی مدرسه، ناگهان با خبر حادثه‌ای هولناک درباره خانواده‌اش روبه‌رو می‌شود. فضای ابتدایی کتاب، با توصیف جزئیات زندگی روزمره، روابط دوستانه و دغدغه‌های نوجوانانه، به‌تدریج به سمت فضایی تاریک و پرابهام حرکت می‌کند. ساختار کتاب به گونه‌ای است که ابتدا از زاویه‌ی دید کاناکو، شوک و سردرگمی او را در مواجهه با مرگ خانواده‌اش دنبال می‌کند و سپس، با تغییر زاویه‌ی روایت، وارد ذهن و اعترافات قاتل خانواده، نوریو سوزوکی، می‌شود. این جابه‌جایی میان دو روایت، امکان درک عمیق‌تری از ابعاد روانی و اجتماعی فاجعه را فراهم می‌کند. قرمز خونین نه‌تنها به جنبه‌های احساسی و روان‌شناختی بازمانده می‌پردازد، بلکه با ورود به ذهن قاتل، سؤالاتی درباره انگیزه، مسئولیت و معنای عدالت را مطرح می‌کند. نثر کتاب، با جزئی‌نگری و فضاسازی دقیق، تجربه‌ی خواندن را به سفری پرتنش و تأمل‌برانگیز بدل می‌کند.

خلاصه داستان قرمز خونین

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان قرمز خونین با شبی آغاز می‌شود که کاناکو، دختر نوجوان، در اردوی مدرسه به‌سر می‌برد. ناگهان معلمش او را از میان جمع دوستانش فرا می‌خواند و با اضطراب، خبر حادثه‌ای را به او می‌دهد. کاناکو، در حالی که هنوز معنای واقعی اتفاق را درک نکرده، با معلمش راهی توکیو می‌شود. در مسیر، ذهنش میان خاطرات خانوادگی، نگرانی و حدس‌های تلخ سرگردان است. پس از رسیدن به دفتر پزشکی قانونی، حقیقت تلخ آشکار می‌شود: پدر، مادر و دو برادر کوچکش به قتل رسیده‌اند. شوک و بی‌حسی، کاناکو را فرا می‌گیرد و او در مراسم سوگواری، میان نگاه‌های سنگین اطرافیان و دوربین‌های رسانه‌ها، سعی می‌کند با واقعیت جدید کنار بیاید. در ادامه، روایت به نامه‌های نوریو سوزوکی، قاتل خانواده، تغییر می‌کند. او در نامه‌هایی خطاب به قاضی، گذشته‌ی خود، آشنایی با خانواده آکیبا و مسیر زندگی‌اش را شرح می‌دهد. سوزوکی از کودکی، روابط خانوادگی، مشکلات شغلی و آشنایی با قربانیان می‌گوید و تلاش می‌کند انگیزه‌ها و احساساتش را توضیح دهد. این بخش، لایه‌های روانی و اجتماعی ماجرا را عمیق‌تر می‌کند و تصویری چندوجهی از یک فاجعه خانوادگی و تأثیرات آن بر بازمانده و عامل جنایت ارائه می‌دهد.

چرا باید کتاب قرمز خونین را بخوانیم؟

قرمز خونین با روایتی صادقانه و بی‌پرده، تجربه‌ی سوگ، شوک و مواجهه با خشونت را از زاویه‌ی دید یک نوجوان و همچنین از منظر قاتل روایت می‌کند. این کتاب، نه‌تنها به جنبه‌های احساسی و روان‌شناختی بازمانده می‌پردازد، بلکه با ورود به ذهن قاتل، امکان تأمل درباره انگیزه‌های انسانی، مسئولیت فردی و تأثیرات اجتماعی یک فاجعه را فراهم می‌کند. ساختار دوگانه‌ی روایت، خواننده را با پیچیدگی‌های حقیقت و قضاوت اخلاقی روبه‌رو می‌سازد و فرصتی برای درک عمیق‌تر از آسیب‌های روانی و اجتماعی فراهم می‌آورد. جزئی‌نگری در توصیف احساسات، روابط خانوادگی و فضای جامعه، این اثر را به تجربه‌ای تأثیرگذار و متفاوت بدل کرده است.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان رمان‌های روان‌شناسانه، معمایی و اجتماعی پیشنهاد می‌شود. همچنین به کسانی که دغدغه‌ی سوگ، فقدان، آسیب‌های روانی و بررسی انگیزه‌های جنایت دارند، توصیه می‌شود.

بخشی از کتاب قرمز خونین

«کاناکو با چشمانی نیمه‌بسته دید که در کشویی باز شد و نور به داخل اتاق راه یافت. شاید چون چشمانش به تاریکی عادت کرده بود، حتی نور لامپ چهل واتی داخل راهرو هم برایش همچون سیلی از نور بود. نیم‌تنه‌ای کوتاه و تنومند. شخصی که عینک زده بود. همانطور که انتظار می‌رفت، آن شخص، معلمشان آقای ایهارا بود. کی هنوز بیداره؟! درحالی‌که زیر پتوهایشان خشکشان زده بود، خودشان را برای شنیدن سرزنش‌های او آماده کردند. آن صدا با احتیاط گفت: «آکیبا... آکیبا، کجایی؟» برای لحظه‌ای فکر کرد معلم می‌خواهد به جای بقیه هم سرش داد بزند و سرزنشش کند اما لحن صدایش چیز دیگری می‌گفت. «آکیبا، لطفاً جواب بده.» سردرگمی هولناکی در صدایش وجود داشت که انگار نمی‌توانست آن را از گلویش بیرون کند. «بله.» کاناکو سرش را بلند کرد. آقای ایهارا همچنان یک سایه بود که مقابل در ورودی ظاهر شده و نور داخل راهرو هم از پشت سرش می‌تابید. «وسایلت رو جمع کن. باید همین الان برگردی خونه.» منظور معلمش را متوجه نمی‌شد. آیا اردوی مدرسه‌شان حتی قبل از به پایان رسیدن شب اول کنسل شده بود؟ اما آقای ایهارا به بقیه نگفت وسایلشان را جمع کنند. آن هفت نفری که تا دیروقت بیدار مانده بودند، با احتیاط سرشان را از زیر پتو بیرون آوردند. «بقیه‌تون هم بگیرید بخوابید. آکیبا، سریع لباس بپوش و حاضر شو. من توی سالن منتظرم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۴۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

حجم

۴۴۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

قیمت:
۱۳۳,۰۰۰
تومان