تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب عاشقت می مونم
معرفی کتاب عاشقت می مونم
معرفی کتاب عاشقت می مونم
کتاب الکترونیکی «عاشقت میمونم» (نویسنده: «ناهید نورآبادییکتا»، ناشر: عقیل) رمانی فارسی است که در سال ۱۳۹۲ منتشر شده است. این اثر به روایت زندگی دختری نوجوان در بستر خانوادهای بحرانزده میپردازد و با نگاهی واقعگرایانه، چالشهای عاطفی، اجتماعی و اقتصادی شخصیتها را به تصویر میکشد. داستان در فضای شهری و معاصر ایران رخ میدهد و دغدغههای نوجوانی، مسئولیتپذیری و روابط خانوادگی را محور قرار میدهد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب عاشقت می مونم
«عاشقت میمونم» اثری داستانی از «ناهید نورآبادییکتا» است که در فضای معاصر ایران روایت میشود. کتاب در سال ۱۳۹۲ منتشر شده و به زندگی دختری به نام «فرانک» میپردازد که پس از جدایی مادر، بار سنگین مسئولیت خانواده را بر دوش میکشد. روایت کتاب از زاویه دید اولشخص و با زبانی صمیمانه، دغدغهها و احساسات نوجوانی را در مواجهه با مشکلات خانوادگی، فقر، طرد اجتماعی و بحرانهای عاطفی بازتاب میدهد. داستان در بستری شهری و با حضور شخصیتهایی چون پدر، خواهر و برادران فرانک و پسرعمویش «علی» شکل میگیرد. کتاب به موضوعاتی چون استقلال، بلوغ، عشق نوجوانانه و تلاش برای حفظ خانواده در شرایط دشوار میپردازد. در کنار روایت اصلی، حواشی اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی نیز در لایههای داستان دیده میشود. اثر، تصویری از زندگی طبقه متوسط رو به پایین را ارائه میدهد و با تمرکز بر جزئیات روزمره، خواننده را با فضای ذهنی و عاطفی شخصیت اصلی همراه میکند.
خلاصه کتاب عاشقت می مونم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان «عاشقت میمونم» با بحران جدایی مادر از خانواده آغاز میشود. «فرانک»، دختر نوجوان خانواده، ناگهان خود را در موقعیت سرپرستی خواهر و برادران کوچکترش میبیند. پدر خانواده پس از جدایی دچار افسردگی و انزوا میشود و مسئولیت تأمین معاش و مراقبت از اعضای خانواده بر دوش فرانک میافتد. او با مشکلات مالی، نگاه سنگین اطرافیان و فشارهای اجتماعی دست و پنجه نرم میکند. در این میان، حضور پسرعمویش «علی» که به خانواده کمک میکند، نقطه امیدی برای فرانک میشود و کمکم رابطهای عاطفی میان آنها شکل میگیرد. داستان با روایت روزمرگیها، بحرانهای مالی، تلاش برای ادامه تحصیل و مراقبت از برادر کوچکش «سعید» پیش میرود. آتشسوزی خانه، بیماریها، و مشکلات مدرسه از جمله چالشهایی هستند که فرانک با آنها روبهرو میشود. در کنار این سختیها، احساسات عاشقانه و امید به آینده، نیروی محرکهای برای ادامه مسیر شخصیت اصلی است. پایان داستان باز گذاشته شده و سرنوشت نهایی فرانک و علی به طور کامل افشا نمیشود.
چرا باید کتاب عاشقت می مونم را خواند؟
این کتاب تصویری ملموس از زندگی نوجوانی در شرایط دشوار خانوادگی و اجتماعی ارائه میدهد. روایت صادقانه و جزئینگر آن، خواننده را با احساسات، دغدغهها و امیدهای شخصیت اصلی همراه میکند. «عاشقت میمونم» به موضوعاتی چون مسئولیتپذیری، بلوغ عاطفی، عشق و تلاش برای بقا در شرایط سخت میپردازد و میتواند برای کسانی که به داستانهای واقعگرایانه و اجتماعی علاقه دارند، تجربهای متفاوت باشد. همچنین، کتاب به خوبی فضای خانوادگی و روابط میان اعضا را در بستر جامعه ایرانی به تصویر میکشد.
خواندن کتاب عاشقت می مونم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای نوجوانان و جوانانی که با دغدغههای خانوادگی، بحرانهای عاطفی یا مشکلات مالی روبهرو هستند، قابل لمس است. همچنین، علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و واقعگرایانه، یا کسانی که به دنبال شناخت بهتر از زندگی طبقه متوسط شهری در ایران معاصر هستند، میتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند.
بخشی از کتاب عاشقت می مونم
«وقتی سیلی را زدم. دست بود که به طرف من حواله میشد. ده سیلی به صورتم زده شد. با اینکه تاوان کارم را همان لحظه پس دادم ولی خوشحال بودم. خوشحال از اینکه توانسته بودم حداقل کاری را کرده باشم. هر چند کتک خوردم ولی مهم نبود. پدرم مر از زیر دست بقیه کشید. انگار اشک چشمانم خشک شده بود شاید هم یک تکه سنگ شده بودم. نمیدانم. دوست داشتم کارم را دوباره تکرار کنم به طرفش حمله ور شدم اما این بار پدرم سیلی را زد. به طرف پدرم برگشتم. فقط او را نگاه کردم. بازوان مرا گرفت زیرگریه زد و مرا درآغوش کشید و درحال گریه سرم را به سینه اش چسباند و در گوشم نجوا کرد :بیخشید عزیزم ببخشیدنه» باز هم برایم مهم نبود. میدانستم که پدرم برای من گریه نمیکند. خودم را از پدرم جدا کردم. سعید را در آغوش کشیدم و او را بوسیدم » گریه میکرد» ولی من نمیتوانستم گریه کنم.- عزیزم گریه نکن» قربونت برم آبجی کنارتهفریماه و سامان هم به طرف من آمدند. پدرم به دیوار تکیه داده بود وگریه میکرد. خدای من وقتی گریههای پدرم را میدیدم انگار دنیا روی سرم خراب میشد. داد زدم:7 بابا خواهش میکنم گریه نکن. حرمت این اشکارو نگه داربه من مثل یک برزخی نگاه میکرد. از او متنفر بودم. فقط میدیدم لبهایش با عصبانیت باز و بسته میشود. به حرفهایش گوش نمیدادم. میدانستم مخاطبش منم. همین که به حرفهایش گوش نمیدادم» میدانستم بیشتر عصبانی میشود. بقیه اقوام دور او جمع شده بودند و نظاره گر معرکهی او بودند. داد زدم :- خفه شوبه طرف من حمله ور شد و مرا به دیوار کوباند. دستش را زیر چانهام گذاشت و گفت :-_ با خودت چی فکر کردی؟ توام یکی هستی مثل پدرتسعید را پایین گذاشتم و شمرده گفتم :- برو گم شوپدر بزرگم رو به من کرد و گفت:فرانک» اون مادرته» بهش احترام بذاررو به پدربزرگ کردم وگفتم :بابابزرگ. تو دیگه چرا این حرفو میزنی؟ بذار بره گم بشه !»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه
نظرات کاربران
من که خوشم اومد، انصاف داشته باشید دوستان توبینهایت گذاشتن لطفا الکی پیام نفی نذارید
به نظر من خیلی عالی بود اینکه داستان بر اساس واقعیته نقش اول خیلی جسور بوده 👌
اینکه داستان بر اساس واقعیته این یعنی رنج و نقش اول به نظر من یه قهرمانه
بد نبود
در حد متوسط بود نه عالی بود نه ضعیف من بدم نیومد والا
آخرش بد تموم شد و همش تکرار کارای روز بود ولی خوشم اومد
چقد دلم سوخت واسه نقش اول اگر این داستان واقعا واقعی باشه ، در کل قشنگ بود
من دوست داشتم رمان خوبی بود ولی میتونست بهترم باشه
به نظر من که قابل باور بود و میتونست واقعیت داشته باشه یه ضعف هایی داشت داستان منتها در کل بد نبود با احترام متوسط بود رمان نه عالی نه ضعیف
کتاب خوبی بود ولی کاش نویسنده یه کم بیشتر از فریماه مینوشت تکمیل ترش میکرد با احترام🌹🙏🏾