
کتاب قصه های نقل و نباتی
معرفی کتاب قصه های نقل و نباتی
معرفی کتاب قصه های نقل و نباتی
کتاب الکترونیکی «قصههای نقل و نباتی» نوشتهٔ «فائزه دهقان» و با تصویرگری «عبدالرحمن جمالی» توسط نشر پرین منتشر شده است. این مجموعه شامل داستانهای کوتاه فارسی برای کودکان و نوجوانان است که هرکدام با زبانی ساده و فضایی خیالانگیز به موضوعات مهمی چون پذیرش خود، امید و ارزش تفاوتها میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قصه های نقل و نباتی
«قصههای نقل و نباتی» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شدهاند. این کتاب در قالب روایتهایی از حیوانات و گیاهان، به دغدغههای کودکان درباره تفاوتها، آرزوها و پذیرش خود میپردازد. هر داستان با شخصیتهایی چون مار، خرما، گل و شتر، مفاهیمی مانند اعتماد به نفس، امید به آینده و ارزشمندی هر موجود را به تصویر میکشد. فضای کتاب سرشار از عناصر طبیعت و زندگی روزمره است و تلاش میکند با زبانی قابل لمس برای کودکان، آنها را به فکر کردن درباره جایگاه خود و دیگران در جهان دعوت کند. این اثر در دورهای نوشته شده که توجه به آموزش غیرمستقیم ارزشهای انسانی از طریق داستان اهمیت ویژهای یافته است و میکوشد با روایتهایی کوتاه و آموزنده، پیامهایی مثبت و الهامبخش را منتقل کند.
خلاصه کتاب قصه های نقل و نباتی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستانهای «قصههای نقل و نباتی» هرکدام حول محور یک شخصیت اصلی شکل میگیرند که با چالشی درونی یا بیرونی روبهروست. در داستان «شلنگی»، مار کوچکی با نداشتن دست و پا احساس کمبود میکند و آرزو دارد مانند دوستانش بدود یا بپرد. اما در جریان یک جشن تولد و با کمک دوستانش درمییابد که هر موجودی تواناییهای منحصر به فرد خود را دارد و باید به آنها افتخار کند. در داستان «خرما کوچولو و آرزوی دیدن جشن عروسی»، خرمایی کوچک از سرنوشت خود ناراحت است و فکر میکند فقط برای مراسم عزاداری استفاده میشود. گفتوگو با پری باعث میشود او به ارزش و نقش خود پی ببرد و امید به آینده پیدا کند. «آرزوی خار شدن گل» روایت گلی است که از کوتاهی عمرش ناراحت است و آرزو دارد مانند خارها ماندگار باشد، اما در نهایت درمییابد زیبایی و شادیآفرینی او ارزشمند است. در داستان «شتر دریایی»، شتری آرزوی زندگی در دریا را دارد اما پس از گفتوگو با عقاب درمییابد که هر موجودی برای محیط خاصی آفریده شده و باید از ویژگیهای خود لذت ببرد. هر داستان با روایتی ساده و ملموس، کودکان را به پذیرش خود و احترام به تفاوتها دعوت میکند.
چرا باید کتاب قصه های نقل و نباتی را خواند؟
این کتاب با روایت داستانهایی کوتاه و آموزنده، به کودکان کمک میکند تا با مفاهیمی مانند پذیرش تفاوتها، ارزشمندی خود و امید به آینده آشنا شوند. شخصیتهای داستانی و فضای خیالانگیز کتاب، امکان همذاتپنداری را برای مخاطبان فراهم میکند و آنها را به تفکر درباره تواناییها و نقش خود در جهان تشویق میکند. همچنین، داستانها به شیوهای غیرمستقیم به آموزش مهارتهای زندگی و تقویت اعتماد به نفس میپردازند.
خواندن کتاب قصه های نقل و نباتی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این مجموعه برای کودکان و نوجوانانی مناسب است که با دغدغههایی مانند تفاوت با دیگران، اعتماد به نفس پایین یا نگرانی درباره آینده روبهرو هستند. همچنین والدین و مربیانی که به دنبال داستانهایی برای آموزش ارزشهای انسانی و مهارتهای زندگی به کودکان هستند، میتوانند از این کتاب بهره ببرند.
فهرست کتاب قصه های نقل و نباتی
- شلنگی: داستان ماری که به دلیل نداشتن دست و پا احساس کمبود میکند و در نهایت به تواناییهای خود پی میبرد. - خرما کوچولو و آرزوی دیدن جشن عروسی: روایت خرمایی که از سرنوشت خود ناراحت است و با کمک پری به ارزش خود پی میبرد. - آرزوی خار شدن گل: داستان گلی که آرزو دارد مانند خارها ماندگار باشد اما درمییابد زیبایی و شادیآفرینی او اهمیت دارد. - شتر دریایی: ماجرای شتری که آرزوی زندگی در دریا را دارد و در گفتوگو با عقاب به پذیرش خود میرسد.
بخشی از کتاب قصه های نقل و نباتی
«روزی روزگاری در یک جنگل زیبا ماری بازیگوش و ناقلا به اسم شلنگی زندگی میکرد. شلنگی با بدن منعطفش به راحتی از میان بوتهها و درختان عبور میکرد و در جنگل به گشت و گذار میپرداخت اما یک چیزی همیشه شلنگی را ناراحت میکرد. او دوستان زیادی داشت دوستان خوب و مهربانی که همیشه با آنها بازی میکرد اما با او فرق داشتند آنها دست و پا داشتند و شلنگی قصهٔ ما نداشت. همیشه وقتی میخواست عمو زنجیرباف بازی کنند چون شلنگی دست و پایی نداشت مجبور بودند سر و دم او را بگیرند و حلقه عمو زنجیرباف را درست کنند که این خیلی برای شلنگی ناراحت کننده بود و همیشه احساس میکرد که شبیه طناب است یا وقتهایی که میخواستند قایمباشک بازی کنند وقتی که شلنگی گرگ میشد نمیتوانست سر چشمانش را بگیرد چون دستی نداشت. او خیلی غمگین بود و غصه میخورد. دوست داشت به جای خزیدن مثل بقیه دوستانش بدود. او دوست داشت مثل دوستش گورخر یورتمه برود. کاش میشد مثل خرگوش کوچولو به این طرف و آن طرف بپرد اما شلنگی قصهٔ ما نمیتوانست هیچکدام از این کارها را بکند. او هم مثل کرم بیدست و پا فقط میتوانست بخزد.»
حجم
۶۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
حجم
۶۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۸ صفحه
نظرات کاربران
خیییلی خوب بووووود😂😂😂😂 شلنگی مخصوصا خرما هم خوب بود😂😂😂
فقططط شلنگی😂😂😂 عااالی بود😂🤣🤣
خیلی قشنگن اخه😅😅👌👌
فقط اونجا که شلنگی عمو زنجیرباف بازی میکنه🤣🤣🤣🤣
شلنگی خیلی خوب بود ذهن نویسنده واقعا خلاقه😅😅👌👌👌👌👌
خیلی خوب و بامزه بود
داستان ها خیلی قشنگ و به روز بودن مرسی👌👌