
کتاب بگذارید خودم باشم
معرفی کتاب بگذارید خودم باشم
کتاب «بگذارید خودم باشم» نوشتهٔ نرجس شکوریان فرد، رمانی است با محوریت یک نوجوان دختر که بهدلیل تصمیمی سرکشانه از سوی خانوادهاش به باغی قدیمی فرستاده میشود؛ باغی که در گذشته برای او مکانی خاطرهانگیز بوده، اما حالا بیشتر شبیه تبعیدگاهیست که او را در تنهایی وادار به مواجهه با خودش و اطرافیانش میکند. انتشارات عهد مانا این کتاب را به چاپ رسانده است.
درباره کتاب بگذارید خودم باشم
داستان بهصورت اولشخص روایت میشود و تمرکز اصلی آن بر ذهنیات و احساسات قهرمان داستان است؛ ذهنیتی که پر از بیقراری، پرسشهای بیپاسخ، و گاه پرخاشی خاموش نسبت به دنیای بزرگترهاست. نثر کتاب گرایش مشخصی به زبان حسی و توصیفی دارد و نویسنده تلاش کرده با استفاده از تصاویر ملموس، طبیعتگرایی و توصیفهای جزئی، فضای ذهنی و بیرونی شخصیت را همزمان ترسیم کند. این ویژگی در کنار سکوت شخصیتها و کمگویی آنها باعث شده گفتوگوهای داستان کمتر از حد معمول باشد و تمرکز بر روایت ذهنی و فضاهای احساسی باقی بماند.
درونمایههایی مثل اعتراض نوجوانانه، بحران هویت، خاطره و نقش تربیت در شکلگیری فردیت، بهصورت ضمنی در بطن داستان مطرح میشوند. با این حال، اینکه کتاب تا چه حد موفق شده این مضامین را بهخوبی پرورش دهد یا روایت را به تعلیق و کشش کافی برساند، بستگی زیادی به انتظار و سلیقه خواننده دارد. برخی ممکن است شیوه نوشتار شاعرانه و فضای احساسی را جذاب و همدلانه بدانند و برخی دیگر آن را بیش از حد تأملی یا کند ارزیابی کنند. در مجموع «بگذارید خودم باشم» را میتوان تلاشی برای روایت یک دوره گذار حساس دانست؛ نهفقط از نوجوانی به بزرگسالی، بلکه از خاموشی به بیان، از انفعال به انتخاب. اینکه این تلاش چقدر موفق بوده، محل بحث است و ارزش کتاب بیشتر در تجربهٔ خواندن آن و تأمل در احوالات شخصیتها نهفته است تا در کشش یا پیچیدگیهای روایی.
کتاب بگذارید خودم باشم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران رمانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب بگذارید خودم باشم
«اعتصاب کردهام وسط زندگی همه! به آب که نه، به خوراک هم نه، به حرف زدن هم نه، به اعتراض خاموش و آنها هم تحملم نکردند و از میان خودشان به این باغ اخراجم کردند! من اهلی خودشان بودم و خودم یک مهر کوبیدم وسط پیشانیام که دارم نااهلی میکنم! خانواده هم چند دسته شدند؛ یکی بلند شد به فریاد، یکی به دفاع، یکی به سکوت از حسرت و حیرت و تعجبی که یعنی چه؟ چرا؟ تو؟ چرا این کار؟ چرا باید و نباید و هست و نیست! آخر هم که دیدند من دارم مقاومت میکنم تصمیم به تبعیدم گرفتند، بدون اختیارم و با اجبار من را تنها کشاندهاند در باغ موروثی خانوادگی که محل بازی کودکیهایمان بود و دورهمی آخر هفتهای فامیل، و از همهٔ دوست داشتنیهایم جدایم کردهاند!
عطر سیبی که زیر بینیام میگیرد، برم میگرداند به همین جایی که نشستهام مقابل صورتی که دو ابروی در هم دارد و لبی فشرده! نگاهم روی سیب میماند و از خیال در میآیم، درستش این است که بگویم نمیخواهم و نمیگیرم اما دستان معطل ماندهاش را همراه با نگاهی خیره انقدری نگه میدارد که کوتاه میآیم، دست دراز میکنم و سیب را میگیرم اما نه میبویمش و نه حالی برای خوردن دارم به جایش بغض میآید تا روی لبهای لرزانم. چند دقیقه بعد یک لیوان آب میآید مقابلم و چشمان غمدارش خیره میشود و لبم باز نمیشود به نخواستنش، چارهای هم نیست، جرأت ندارم که نگیرمش، زندانبانم حوصلهٔ حرف زدن ندارد، اما قید محبت کردن را هم نزده است، من هم آدم بیمرامی نیستم، خستهام و همین نمیگذارد که خودم باشم! لیوان آب را میگیرم و خودم را میکشانم عقبتر تا کمرم را در برآمدگیهای پوست درخت فرو ببرم، تکیهگاه خوبی است، هرچند خشن!»
حجم
۲۵۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۵۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
من اکثر کتاب های خانم شکوریان فرد رو خوندم اینکه در خلال داستان یه سری نکات تربیتی و... گفته شده و ترکیبی از شخصیت های جدید و قبلی و ارائه ی فرهنگ و زندگی اسلامی در دنیای شلوغ امروز برای
کتاب خوبی بود. من چون از کتاب "از کدام سو" و "رنج مقدس" همه رو خوندم، برام خیلی جالب بود چون ادامهی داستان همون کاراکترها بود و بعد از این همه مدت انگار بخشی از گروهشون شدم. دوستم هم از