
کتاب جادوی ذهن
معرفی کتاب جادوی ذهن
کتاب جادوی ذهن با عنوان اصلی «Mind Magic» نوشتهٔ جیمز دوتی و ترجمهٔ ساره سادات علوی است. انتشارات میلکان این کتاب را منتشر کرده است. این اثر زیرمجموعهٔ علم عصبشناسی و در باب سیمکشی دوبارهٔ مغز برای رسیدن به خواستهها است. این کتاب را یک پزشک درمانگر بالینی در گروه جراحی مغز و اعصاب، مدیر مرکز تحقیقات و آموزش همیاری و نوعدوستی در دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه استنفورد و نویسندهٔ کتاب «مغازهٔ جادویی» نوشته است. کتاب حاضر در حوزهٔ موفقیت و خودپروری قرار میگیرد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب جادوی ذهن اثر جیمز دوتی
کتاب جادوی ذهن از قدرت ذهن صحبت کرده و به ما آموزش میدهد چطور فکر کنیم تا به نتیجهٔ مطلوب برسیم. جیمز دوتی با استفاده از قدرت ذهن خود، از کودکی فقیر تبدیل به جراحی برجسته شد. حالا او از تجربیات شخصی و خاطرات خود سخن گفته و با دانشی که در زمینهٔ مغز و اعصاب دارد، خواسته به ما آموزش دهد تا با جادوی ذهنِ خود آشنا شویم. این نویسنده معتقد است ما انسانها اطلاع دقیقی از قابلیتهای متنوع و نامحدود ذهن خود نداریم؛ ذهنی که اگر درست پرورش یابد و آموزش ببیند، میتواند ما را تبدیل به انسانی کند که موفقیت را از آن خود کرده است. او در این کتاب یادمان میدهد چطور از همهٔ ظرفیت ذهن خود استفاده کنیم و از این طریق خود را از دل سیاهی نجات دهیم. همهٔ اینها برای این است که بتوانیم سرنوشت خود را تغییر دهیم و قدم در راهی بگذاریم که سعادت را برایمان به ارمغان آورد. گفته شده است که این اثر، نگاه و دیدگاهمان را نسبت به زندگی تغییر داده و ما را با قدرتهایی که در اختیار داریم، آشنا میکند. جیمز دوتی معتقد است که مسیر تغییر در زندگی از قدرت ذهن میگذرد. این کتاب در سال ۱۴۰۳ در ایران منتشر شده است.
چرا باید کتاب جادوی ذهن را بخوانیم؟
مطالعهٔ این اثر کمک میکند بتوانید زندگی خود را تغییر دهید.
کتاب جادوی ذهن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ موفقیت و خودپروری و افرادی که میخواهند زندگی خود را تغییر دهند، پیشنهاد میکنیم.
درباره جیمز دوتی
جیمز دوتی (James R. Doty) جراح مغز و اعصاب و نویسندهای آمریکایی است که در یک دسامبر ۱۹۵۵ به دنیا آمده است. او در فقر در کالیفرنیا بزرگ شد و کودکی دشوارش الهامبخش بود تا حرفهٔ پزشکی را دنبال کند. تحصیلات کارشناسی خود را در دانشگاه کالیفرنیا، ایروین و دانشکدهٔ پزشکی در دانشگاه تولین به پایان رساند. در رشتهٔ جراحی مغز و اعصاب در مرکز پزشکی ارتش والتر رید آموزش دید و فلوشیپ را در زمینهٔ جراحی مغز و اعصاب کودکان در بیمارستان کودکان در فیلادلفیا (CHOP) تکمیل کرد. علایق تحقیقاتی اخیر او بر توسعهٔ فناوریهایی با استفاده از پرتوهای متمرکز در ارتباط با روباتیک و تکنیکهای هدایت تصویر برای درمان تومورهای جامد و سایر آسیبشناسیها در مغز و نخاع متمرکز شده است. او ۹ سال را در خدمت وظیفه در سپاه پزشکی ارتش ایالات متحده گذراند. پس از گذراندن دورههای آموزشی پزشکی، به یک جراح مغز و اعصاب و کارآفرین موفق تبدیل شد و شرکتهای متعددی را در صنایع بهداشتی و فناوری تأسیس کرد و علاوه بر آن بنیانگذار و مدیر مرکز تحقیقات و آموزش شفقت و نوعدوستی (CCARE) در دانشگاه استنفورد شد و آنجا بهعنوان استاد بالینی جراحی مغز و اعصاب نیز خدمت کرد. جیمز دوتی بهدلیل تحقیقاتش درمورد رابطهٔ بین مغز و قلب و تحقیقاتش درمورد نقش شفقت شناخته شده است. این نویسنده علاوهبر فعالیت در حوزهٔ جراحی مغز و اعصاب و تحقیقات خود در حوزهٔ خودیاری، نیکوکاری مشهور نیز بوده است. او کمکهای مالی قابلتوجهی به تعدادی از سازمانها از جمله بنیاد دالایی لاما که در تأسیس آن کمک داشته و «منشور شفقت» که یکی از نویسندگان آن بوده، انجام داده؛ همچنین نویسندهٔ کتاب پرفروش «مغازهٔ جادویی» است که در آن داستان زندگی خودش و درسهایی را روایت میکند.
بخشی از کتاب جادوی ذهن
«ایدهٔ تأسیس اتحادیهٔ پاچاماما زمانی به ذهن لین توئیست، بنیانگذار مؤسسهٔ روح پول، خطور کرد که هنوز مدیر اجرایی پروژهٔ مبارزه با گرسنگی بود. لین به سراسر جهان سفر میکرد، با مسائل گرسنگی و فقر در جنوب صحرای آفریقا و شبهقارهٔ هند مقابله میکرد، مسئولیت عملیات در بیش از پنجاهوسه کشور را بر عهده داشت و همچنین درحال پرورش سه فرزندش بود. این کار نتیجهٔ رؤیاهای کودکیاش برای ملاقات با مادر ترزا و پیوستن به خدمات انساندوستانهاش بود، خدماتی که در آن زمان لین اعتقاد داشت والاترین رسالت زندگیاش خواهند بود. او بسیار پرمشغله بود و زمان کمی داشت؛ بااینحال برای سفر به گواتمالا و کمک به دوستی نزدیک برای سرپرستی مشترک سفری مختص به اهداکنندگان، مرخصی کوتاهی گرفت. در طول سفر، لین تجربهٔ فوقالعادهای به رهبری یک شمن در کوهستان داشت که به ظهور مجموعهای از رؤیاهایش منجر شد، رؤیاهایی از بومیان با صورتهای رنگآمیزیشده با اشکال هندسی نارنجی و تاجهای پَر که مدام در ذهنش تکرار میشدند و تقریباً ذهنش را تسخیر کرده بودند. او کشف کرد فراخوانده شده تا مسیر زندگیاش را تغییری چشمگیر دهد و انرژیاش را وقف پروژهٔ محافظت از سرچشمههای مقدس و مردم بومی آن کند.
ندای جدیدی که او را بهسمت جنگل آمازون و مردمان بومیاش فرامیخواند، گیجکننده بود. لین هیچ تجربهای در آمریکای جنوبی نداشت، چیزی دربارهٔ محیطزیست آنجا نمیدانست و اسپانیایی هم بلد نبود. بااینحال، بهتدریج متوجه شد: «این همون مسیریه که زندگیم بهسمتش میره، این جهتیه که باید برم.» بااینحال، احساسش دربارهٔ پروژهٔ مبارزه با گرسنگی که مسئولیتهای زیادی در قبالش داشت و شور و تعهد عمیقش به آن، دچار تردید جدی شده بود. نمیدانست چطور از تعهداتش به پروژهٔ مبارزه با گرسنگی کنار بکشد و مسیرش را تغییر دهد؛ اما چهرههایی که او را به آمازون فرامیخواندند، شب و روز رهایش نمیکردند. سپس هدیهای دریافت کرد. او میگوید: «شاید وحشتناک به نظر برسه؛ اما هدیهای که از جهان هستی دریافت کردم، مالاریا بود.»»
حجم
۲۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه