دانلود و خرید کتاب بازی آخر بانو بلقیس سلیمانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بازی آخر بانو

کتاب بازی آخر بانو

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب بازی آخر بانو

کتاب بازی آخر بانو نوشتهٔ بلقیس سلیمانی است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است. این اثر برگزیدهٔ بخش ویژهٔ چهارمین دورهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان در دی ۱۳۸۵ بوده است.

درباره کتاب بازی آخر بانو

کتاب بازی آخر بانو برابر با یک رمان معاصر و ایرانی و داستان زندگی دختری به نام «گل‌بانو» است. این دختر در روستا زندگی می‌کند. موانع بسیاری جلوی پایش قرار گرفته است. او قصد دارد به دانشگاه برود و سرنوشتی را که جامعه، روستا و مادر سرایدار مدرسه و مرده‌شویش برای او پیش‌بینی می‌کنند، تغییر دهد. دختر در طی زندگی خود عاشق می‌شود، خواستگارانش را رد می‌کند، تن به ازدواجی می‌دهد که منجر به طلاق می‌شود و کودکش توسط شوهر سابقش ربوده می‌شود. او تجربه‌های گوناگونی را پشت سر می‌گذارد. در رمان «بازی آخر بانو» تیپ‌های مختلف دههٔ ۱۳۶۰ ایران نقش دارند؛ مبارز سیاسی چپ، روشنفکر، حاجی‌بازاری، جوانان خلاق و علاقمند به ادبیات، کارگزار سیاسی دولت جمهوری اسلامی و زن بی‌پناه سرگردان. بلقیس سلیمانی شگردی به کار برده است تا آزادی گفتار بیشتری به دست آورد. در پایان رمان حاضر متوجه یک راز می‌شوید؛ بنابراین نویسنده با واردکردن عنصر بازی و شک در ماهیت و مسیر تحول شخصیت‌ها، فضایی از خیال و حدس در ذهن به وجود می‌آورد که جوهر رمان در آن نمایان می‌شود. این اثر برگزیدهٔ بخش ویژهٔ چهارمین دورهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان در دی ۱۳۸۵ بوده است.

خواندن کتاب بازی آخر بانو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره بلقیس سلیمانی

بلقیس سلیمانی اول اردیبهشت ۱۳۴۲ در کرمان به دنیا آمد. در دانشگاه رشتهٔ فلسفه خواند و کارهای مختلفی را تجربه کرد. در رادیو فرهنگ، مدیر گروه مطالعات فرهنگی و فرهنگ عامه شد. مقاله نوشت. در دو فیلم سینمایی بازی کرد. ادبیات درس داد و به نقد و پژوهش ادبی پرداخت. او در سال ۱۳۹۵ موفق به دریافت نشان درجه‌یک هنری شد. این نشان را وزارت فرهنگ و ارشاد بر اساس سوابق هنری به هنرمندانی می‌دهد که تحصیلات دانشگاهی ندارند یا تحصیلات آکادمیکشان با سطح هنریشان برابری نمی‌کند. نشان درجه‌یک معادل مدرک دکتری است. کتاب‌های «شام آخر در سرخ ده»، «بازی آخر بانو»، «خاله‌بازی»، «سگ‌سالی»، «من از گورانی‌ها می‌ترسم»، «شب طاهره» و «بی‌پایانی» از آثار این نویسنده هستند. بلقیس سلیمانی جوایز و افتخارات گوناگونی را نصیب خود کرده است.

بخشی از کتاب بازی آخر بانو

«جلو آسايشگاه می‌ايستم، شازده زودتر از من رسيده، كوزت، ناتاشا و هيث كليف به ماشين تكيه داده‌اند و با حالتی تمسخرآميز برايمان دست تكان می‌دهند. وقتی خانم محمدجانی در را باز می‌كند تا پياده شود، يك لحظه احساس می‌كنم مادرم دستگيره در ماشين را گرفته و به چشم‌هايم خيره شده است. نمی‌دانم چرا فكر می‌كنم چشم‌هايش خيس و نمناك است. شايد آن قطره اشكی كه اين اواخر در گوشه چشم مادرم سرگردان بود در چشم‌های او چكيده، اين چشم‌های نمناك و آماده گريستن او را به مادرم شبيه كرده است. چيزی می‌گويد كه نمی‌شنوم يا نمی‌فهمم، به نظرم بايد تشكر كرده باشد، راسكلنيكف دسته گل را از پشت ماشين برمی‌دارد. بدون هيچ توضيحی روی تابلو بزرگ و آبی‌رنگ آسايشگاه

نوشته شده «آسايشگاه شهيد كچويی». می‌دانم خانم محمدجانی و بعضی بچه‌هايش حدود يك سال پيش طی يك ماجراجويی سوژه‌يابی، اين آسايشگاه را كشف و دوست دوران جوانی خانم محمدجانی را در اين آسايشگاه پيدا كرده‌اند، از آن پس هر پنجشنبه خانم محمدجانی و بعضی از بچه‌های كلاس داستان‌نويسی‌اش به ديدن آن دوست می‌آيند، اسم اين ديدارها را گذاشته‌اند: جستجوی زمان از دست رفته.

خانم محمدجانی از گروه جدا می‌شود، برمی‌گردد و به رويم لبخند می‌زند. چهره‌اش گرفته است، لبخندش ساختگی به نظر می‌آيد، به او می‌رسم، می‌گويد: «بعضی از بچه‌ها مشغول نوشتن چيزی در باره سعيد هستند. بلقيس سليمانی زندگی‌نامه او را بر اساس واقعيت... .»

حرفش را ناتمام می‌گذارد و با نگهبان كه مردی ميانسال است، احوالپرسی می‌كند.

نگهبان می‌ايستد و رفتنمان را تماشا می‌كند. درخت‌های بلند سپيدار و چنار عريان هستند، اما اين‌جا و آن‌جا درختان سرو و كاج با سبزی نمايانشان فضايی متفاوت ايجاد كرده‌اند. ساختمان دو طبقه اشرافی‌ای وسط باغ هست، بايد از خانه‌های مصادره‌ای باشد، ستون‌های گچبری شده و نمای رومی آن كهنه می‌نمايد. مردی با ويلچر به طرفمان می‌آيد، پتوی يشمی‌رنگی روی پاهايش انداخته است، از لبخند روی لب‌هايش می‌فهمم با خانم محمدجانی آشناست.

«خانم دكتر تا به حال فكر می‌كردم امور سنگين تحمل‌ناپذيرند، هيچ وقت فكر نمی‌كردم سبكی تحمل‌ناپذير باشد. راستش اصلاً فكر نمی‌كردم هستی سبك باشد. هميشه سنگينی اونو رو دوش‌هام احساس می‌كردم... .»

مرد تا جلو پای خانم دكتر برسد يكريز از سبكی و سنگينی هستی حرف می‌زند.

خانم محمدجانی می‌گذارد مرد هر چقدر می‌خواهد پرگويی كند، وقتی چشم‌های مرد با نگاه خيره‌ام برخورد می‌كند، برای لحظه‌ای ساكت می‌شود و همان طور كه در چشم‌هايم خيره شده می‌گويد: «يك جوجه نويسنده ديگر.»

خانم محمدجانی كتاب بار هستی را از روی زانوهای مرد برمی‌دارد و می‌گويد: «يك جوان پويا و خلاق.»

دستم را به طرف مرد دراز می‌كنم.

«سلام، من رهامی هستم.»

مرد دستش را بالا می‌آورد و با انگشت سبابه به پيشانی‌اش می‌زند.

«رهامی... رهامی... رهامی... پدرت جبهه‌ای بود.»

«ای.»

«دقيق يادم نيست، ولی انگار كاره‌ای بود.»

«ای.»

«در قيده؟»

«آره.»

«دنيا در قيد اونه يا اون در قيد دنيا.»

خانم محمدجانی نجاتم می‌دهد.

«آقای رهامی، ايشون آقای نخعی هستند، مردی كه دنيا رو دور زده.»

دستش را می‌فشارم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

حجم

۱۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

قیمت:
۸۹,۰۰۰
۵۳,۴۰۰
۴۰%
تومان