
کتاب سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب
معرفی کتاب سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب
کتاب سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب (به پیوست غزل غزلهای سلیمان) نوشتهٔ یوسف اسحاق پور و ترجمهٔ شاهرخ مسکوب است. انتشارات فرهنگ جاوید این کتاب را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ «فرهنگ و علوم انسانی» است.
درباره کتاب سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب
یوسف اسحاق پور در کتاب سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب سرگشت فکری و گتابشناسی شاهرخ مسکوب را ارائه کرده است. شاهرخ مسکوب، روشنفکر، نویسنده، مترجم و شاهنامهشناسی ایرانی است که در سال ۱۳۰۴ در بابل به دنیا آمد. او دورهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ علمیهٔ تهران گذراند و ادامهٔ تحصیلاتش را در اصفهان پی گرفت. در سال ۱۳۲۴ به تهران بازگشت و در سال ۱۳۲۷ از دانشگاه تهران در رشتهٔ حقوق فارغالتحصیل شد. نخستین نوشتههایش را در ۱۳۲۶ با عنوان تفسیر اخبار خارجی در روزنامهٔ «قیام ایران» به چاپ رساند. از ۱۳۳۶ به مطالعه و تحقیق در حوزهٔ فرهنگ، ادبیات و ترجمه روی آورد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران به پاریس مهاجرت کرد و تا آخرین روز حیات به فعالیت فرهنگی خود ادامه داد و به نگارش، ترجمه و پژوهش پرداخت. شاهرخ مسکوب در روز سهشنبه بیستوسوم فروردین ۱۳۸۴ در بیمارستان کوشن پاریس درگذشت. شهرت او تا حد بسیاری وامدار پژوهشهایش درمورد شاهنامهٔ ابوالقاسم فردوسی است. کتاب «ارمغان مور» و «مقدمهای بر رستم و اسفندیار» به قلم او از مهمترین منابع شاهنامهپژوهی به شمار میرود. مسکوب برخی از آثار مهم ادبیات مدرن و کلاسیک غرب را نیز به فارسی ترجمه کرده است. از جمله آثار او میتوان به ترجمهٔ کتابهای «خوشههای خشم» اثر جان اشتاینبک، مجموعهٔ «افسانه تبای» اثر سوفوکلس و تألیف کتابهای «سوگ سیاوش»، «داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع»، «مقدمهای بر رستم و اسفندیار»، «در کوی دوست»، «گفتوگو در باغ»، «چند گفتار در فرهنگ ایران»، «خواب و خاموشی»، «روزها در راه»، «ارمغان مور»، «سوگ مادر»، «شکاریم یک سر همه پیش مرگ»، «سوگ سیاوش در مرگ و رستاخیز»، «مسافرنامه»، «سفر در خواب»، «نقش دیوان، دین و عرفان در نثر فارسی»، «دربارهٔ سیاست و فرهنگ» در گفتوگو با «علی بنو عزیزی»، «تن پهلوان و روان خردمند»، «ملیت و زبان (هویت ایرانی و زبان فارسی) اشاره کرد.
خواندن کتاب سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ زندگینامهها پیشنهاد میکنیم.
درباره یوسف اسحاق پور
یوسف اسحاق پور بهسال ۱۳۱۸ در ایران متولد شده است. تحصیلات ابتدایی، متوسطه، آشنایی با موسیقی سنّتی ایران و مطالعهٔ این هنر را در ایران گذرانده است. سپس به فرانسه رفت و از ۱۹۵۸ تاکنون در این کشور زندگی میکند. اسحاقپور فیلمبرداری را در «مدرسهٔ لویی لومیر»، کارگردانی و مونتاژ را در «مؤسسهٔ مطالعات عالی سینمایی»، فلسفه را در سوربُن، و جامعهشناسی ادبیات و هنر را در «مدرسهٔ عملی مطالعات عالی» پاریس آموخته است. او اکنون در دانشگاه پاریس پنج، استاد تاریخ هنر و تاریخ سینماست. یوسف اسحاقپور تحت تأثیر افکار و آثار گئورگ لوکاچ جوان، لوسین گلدمن، والتر بنیامین و تئودور آدورنو است. بعضی از نوشتههای او به چند زبان، از جمله فارسی، ترجمه شدهاند.
بخشی از کتاب سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب
«جنبهٔ دیگر اخلاق مسکوب چیزی بود که کمتر در روشنفکر و متفکّر و هنرمند و اهل قلم پیدا میشود، مال هرکجا که باشد. چون این جماعت فکر میکنند جلو لولهٔ توپ قرار گرفتهاند؛ یا معمولاً عادت دارند مثل طاووس یا لااقل مثل بوقلمون، چتر بزنند و پرهایشان را باز کنند، بهخیال اینکه پرهای دُمشان اشعههای خورشیدی هستند.
شاهرخ مسکوب دقیقاً به جا و اندازهٔ خودش آگاه بود. زیاد دربارهٔ خداوندِ نام و خداوندِ جای فکر کرده و نوشته بود. چون جای و نام برای او اهمیت اساسی داشتند. اگر “نام” با آن جنبهٔ اخلاقی شخصی او رابطه داشت که گفتم، یعنی آزادمنشی و حسّ داد و بردباری در مقابل همهٔ مشکلات بهخاطر آنها، “جای” بیشتر به کار شاهرخ مسکوب مربوط است، به آنچه نوشته و در دسترس خوانندههاست. و همچنانکه گفتم، خودش کاملاً به جا و اندازهٔ خودش آگاه بود و آنها را به بهترین وجه به کمال رسانیده و پُر کرده بود. آگاه به اینکه همطراز فردوسی و حافظ نیست. با آگاهی به این فاصله، عنوان کتابی را که یک عمر دربارهٔ شاهنامه نوشت و درگذشت ارمغان مور گذاشت، ولی در عینحال خوب آگاه بود که شاهرخ مسکوب است، یعنی از نوادری که با دانایی وارثِ دنیای فرهنگی ایران است. میگفت: «فرهنگ ایران وطن من است.» و در وجود خود و در نوشتههایش این فرهنگ را زنده نگاه داشت.
این آگاهی به “خود” جنبهٔ دیگر آزادمنشی و حسّ داد مسکوب بود. میگفت: «مسئلهٔ عدم آگاهی، درد ماست. هرکداممان از دیدن یکچیزهایی اساسیْ عاجزیم. خُب، نتیجه همین میشود.» و جای دیگر: «من مطلقاً دیگر به صداقت بهعنوان یک ارزش فینفسه اعتقاد ندارم. صداقت با چه میزانی از خرد؟ با چه میزانی از آگاهی... یک آگاهی و بینش تاریخی لازم است.» و شاهرخ مسکوب این آگاهی و بینش تاریخی را نسبت به خودش و نوشتههایش داشت. در دوران مختلف، بهمناسبتهای مختلف و در سبکهای مختلف، چندبار شاهرخ مسکوب به تحلیل دوران زندگی خود در رابطه با فکر و آثارش پرداخته بود. گاهی با صراحتی که کمتر بین ایرانیان مرسوم است، و در مورد روزها در راه اصلاً؛ ضرورت این امر از طرفی آگاهی از خود بود که بهگفتهٔ خودش «اسیر خواننده و شنونده نباشد، عوامفریبی نکند، چون این صورتی دیگر از فریفتهٔ عوام بودن است.» و از طرف دیگر، خودفریبی هم نکند، و باز بهگفتهٔ خودش: «با توجیه مسئله، رفع مسئولیت [نکند].»
آگاهی به مسئولیت یکی از پایههای اخلاق مسکوب بود با اعتقاد به اینکه «از ماست که بر ماست». بیهوده تراژدیهای یونان را ترجمه نکرده بود و به فردوسی نپرداخته بود. در هر دو حال، حس مسئولیت خیلی مهم است. سرنوشت کور و مسئولیت شخصی را نمیشود از هم جدا کرد و همهچیزرا بهحساب حوادث و شرایط گذاشت و از تنبلی و راحتطلبی، چه در مورد خود و چه در مورد وقایع اجتماعی و تاریخی، خود را قربانی حوادث و “دیگری” و “دیگران” دانست.»
حجم
۶۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۶۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه