تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب پسر انسان
معرفی کتاب پسر انسان
معرفی کتاب پسر انسان
کتاب الکترونیکی «پسر انسان» (El Hijo de Hombre) نوشتهٔ آئوگوستو روئا باستوس با ترجمهٔ مزدک صدر و انتشار از سوی فرهنگ جاوید، رمانی است در ژانر ادبیات آمریکای لاتین که به تاریخ، اسطوره و سرگذشت مردم پاراگوئه میپردازد. این اثر با روایتهایی چندلایه، زندگی، رنج و مقاومت مردمان فرودست را در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی قرن بیستم بازتاب میدهد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پسر انسان
«پسر انسان» نخستین بار در ۱۹۵۹ منتشر شد و آغازگر سهگانهای شد که آئوگوستو روئا باستوس دربارهٔ تاریخ و سرنوشت مردم پاراگوئه نوشت. این رمان در دورهای شکل گرفت که پاراگوئه از جنگها، انقلابها و دیکتاتوریها زخم خورده بود و نویسنده با الهام از واقعیتهای تلخ و اسطورههای بومی، روایتی چندصدایی و پیچیده از زندگی مردم ارائه داد. باستوس در این اثر، زبان اسپانیایی و گوئارانی را در هم میآمیزد و با نگاهی انتقادی و شاعرانه، به سرگذشت فرودستان، بردگان، شورشیان و قربانیان تاریخ میپردازد. فضای رمان، آمیزهای از واقعیت و افسانه است و شخصیتهایش اغلب در مرز میان اسطوره و واقعیت حرکت میکنند. «پسر انسان» نه فقط داستان یک فرد یا یک خانواده، بلکه روایتی از حافظهٔ جمعی و رنجهای تاریخی یک ملت است که در دل روستاها، جنگلها و شهرهای پاراگوئه جریان دارد.
خلاصه کتاب پسر انسان
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «پسر انسان» با روایت زندگی و مرگ شخصیتهایی چون ماکاریو فرانسیا، گاسپار مورا و ماریا روسا در روستای ایتاپه آغاز میشود؛ جایی که سنتها، اسطورهها و واقعیتهای تلخ اجتماعی در هم تنیدهاند. ماکاریو، پیرمردی که فرزند یکی از بردگان دیکتاتور معروف پاراگوئه است، با قصههایش حافظهٔ جمعی روستا را زنده نگه میدارد. گاسپار مورا، سازندهٔ ساز و نوازندهای محبوب، پس از ابتلا به جذام به انزوا میرود و در دل کوهها زندگی میکند. مرگ و تنهایی او، و مجسمهٔ مسیحی که با دستان خود میتراشد، به نمادی از رنج و امید مردم بدل میشود. روایتهای بعدی کتاب، به سرگذشت دکتر دوبروفسکی، مهاجری روس و پزشک روستایی، و همچنین کاسیانو و ناتی، زوجی که قربانی نظام بردهداری مدرن در مزارع ماته میشوند، میپردازد. کتاب با جابهجایی میان زمانها و شخصیتها، تصویری از سرکوب، شورش، تبعید و مقاومت را به نمایش میگذارد و نشان میدهد چگونه رنج و امید، اسطوره و واقعیت، در سرنوشت مردم پاراگوئه گره خوردهاند.
چرا باید کتاب پسر انسان را خواند؟
این رمان با روایت چندلایه و زبان تصویری، تجربهٔ زیستهٔ مردم پاراگوئه را در بستر تاریخ و اسطوره بازتاب میدهد. «پسر انسان» به موضوعاتی چون سرکوب، تبعید، مقاومت، فقر و امید میپردازد و با شخصیتپردازیهای عمیق و فضاسازی خاص، خواننده را به دل جهان آمریکای لاتین میبرد. اثر، همزمان روایتی از تاریخ، اسطوره و زندگی روزمره است و مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ هویت، رنج و معنای انسان بودن روبهرو میکند.
خواندن کتاب پسر انسان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات آمریکای لاتین، رمانهای تاریخی و اجتماعی، و کسانی که دغدغهٔ شناخت سرگذشت ملتها، اسطورهها و مقاومت در برابر سرکوب را دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به روایتهای چندصدایی و ساختارهای غیرخطی علاقه دارند، تجربهای متفاوت خواهد بود.
بخشی از کتاب پسر انسان
«مشتی پوست و استخوان بود، با قامتی خمیده، که بههنگام خواب نیمروز، در آن ساعتهای تفته از بادِ سوزان شمال، در روستا پرسه میزد. با اینکه سالها از آن ایام گذشته است، اما هنوز او را بهیاد دارم. از گوشهوکنار خیابانی، از درون سایهٔ هشتی خانهای، سروکلهاش پیدا میشد. گاهی ساعتها بیحرکت به چینهای تکیه میداد چنانکه گویی لکهای است میان دیگر لکههای دیوارِ کاهگلی ترکخورده. گرمای خورشید به او جانی دوباره میبخشید و عصازنان به راه میافتاد. عصایش تکهای چوب بامبو بود، چشمانش سو نداشت، آبمروارید تارشان کرده بود، و هیکل استخوانیاش که از زیر لباس ژندهٔ محلی بیرون زده بود، به جثهٔ پسرکی کمسنوسال میمانست. ــــــ آهای، ماکاریو! چرخاندن فرفروکهامان را وامینهادیم تا گذرِ آن پیرمرد ریزاندامِ محنتکشیده را که گویی از دل تاریخ بیرون آمده، نظاره کنیم. پیرمرد، پسر یکی از بردگان فرانسیای دیکتاتور بود. بعضی از بچهها پیاش میافتادند و میکوشیدند تا او را از کوره بهدر ببرند. اما او بیآنکه گوشش به آنها باشد، آهسته پیش میرفت و با آن پاهایی که از نازکی به پای گنجشک میمانست، قدمهای کوتاهی برمیداشت. ــــــ آهای، ماکاریوی زاغچه! دوقلوهای گویبورو دنبالش میدویدند و به سمتش کلوخ پرت میکردند، که باعث میشد آن جثهٔ کوچک لحظهای از رفتن بازایستد. ــــــ بدترکیب... زشت... زشت! ــــــ آهای پیری... دُمت کو...! هو کردنها و دست انداختنش بر او اثری نداشت. لرزان و غبارآلود در سایهٔ درختان اُوِنیای حاشیهٔ پیادهرو ناپدید میشد، در سایهروشنِ چتری از شاخههای درختان.»
حجم
۳۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه
حجم
۳۸۲٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه