کتاب روش تحقیق معاصر در علوم انسانی
معرفی کتاب روش تحقیق معاصر در علوم انسانی
کتاب روش تحقیق معاصر در علوم انسانی نوشتهٔ احمد محمدپور است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب دربردارندهٔ مباحثی در سیاستهای روش است.
درباره کتاب روش تحقیق معاصر در علوم انسانی
کتاب روش تحقیق معاصر در علوم انسانی مجموعهای است از گفتارها، مقالهها و مطالب متنوع و البته مرتبط که در طول چند سال فراهم شدهاند. برخی فصول و مطالب پیشتر در قالب مقالات در مجلات علمی منتشر شده بودند که برخی یادداشتها و نسخههای تلخیصشده کتب و منابع لاتین را بر آنها افزودهام. از این رو، بهزحمت میتوان کتاب را اثری تألیفی دانست. ذکر مقالات و منابع اصلی مورد استفاده در کتاب فهرستی بلندبالا میطلبد. با همه ناهمگونیها، آنچه در سطحی نظریتر و کلیتر به آن انسجام میبخشد، بیان نکاتی ظریف و کلیدی است که در لابهلای مطالب و مفاهیم کتاب نهفته است؛ نکاتی که میتوان گفت خواست اصلی نویسنده را شکل میدهد. بهعلاوه، توجه به این ناهمگونیها و نگاه نامتقارن به سیر نظریه اجتماعی دستکم در یک قرن اخیر از دیگر اهداف کتاب است تا بر پیچیدگی و جدال رویکردهایی تأکید شود که جهان کنونی ما را بیش از پیش پیچیده و ناهمگون کردهاند. کتاب حاضر در ۱۱ فصل تنظیم شده است. فصلها ترتیب زمانی و موضوعی خاصی را پی نمیگیرند، با این حال فرایندی عمومی را ترسیم میکنند که از جایی میآغازد وبعد از گشت و گذاری نظری به نقطهای ختم میشود. با این حال، کتاب نه از حیث دنبال کردن خط زمانی یکدست است و نه از بعد ادبیات. به برخی از متفکران یا رویکردها به تناسب نیاز در بخشهای مختلف کتاب بیشتر اشاره شده است؛ با این حال، تلاش شده است از تکرار مطالب یا استدلالها جلوگیری شود. کتاب با کارهای «تامس کوهن» میآغازد و با نگاهی به آرای «آلن بدیو» به پایان میرسد؛ گرچه بهسختی میتوان مرز روشنی بین متفکران یا نظریههای مطرح در کتاب قائل شد. با وجود این، سعی بر آن بوده است در هر فصل تا حد امکان انسجام موضوعی رعایت شود. بهعلاوه، زبان همه فصول نیز یکدست نیست، چه متفکران و رویکردها نیز شیوههای زبانی و ادبی خاص خود را دارند. برای مثال، فصل فلسفه قارهای آشکارا ادبیاتی متفاوت با فصل فلسفه تحلیلی دارد. خود این تفاوتهای زبانی و ادبی نیز میتوانند در چارچوب سیاستهای روش یا شیوههای بازنمایی کردن جهان بسیار اهمیت داشته باشند و پیام خاص خود را برسانند.
خواندن کتاب روش تحقیق معاصر در علوم انسانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب روش تحقیق و پژوهشگران علوم انسانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب روش تحقیق معاصر در علوم انسانی
«از نظر هایدگر، پدیدارشناسی هوسرل در نهایت فلسفه آگاهی است و دغدغه اصلی آن نیز همان دغدغه فیلسوفان مدرنیته، یعنی شکلگیری آگاهی سوژه از ابژه. در حالی که نزد هایدگر، پدیدارشناسی در کشف ذاتها و ماهیتها به کار نمیرود، بلکه برای وی پدیدارشناسی روشی هستیشناسانه برای بازگشت به هستی است. هایدگر برای بازگشت به هستی و شناخت آن از دازاین ــ هستی آنجاستی ــ آغاز ). میکند (Polt ۱۹۹۹). تحلیل دازاین بهمثابه هستنده، نقطه آغازین پژوهش معرفی میشود. ویژگی آنجاستی یا آنجاـ بودن در این است که هستندهای هست که مسئله زندگی او همین هستی است. فهم هستی در زندگی رخ مینماید و فهم آن، خود وقوف بر هستی در معنای آنجاـ بودن است؛ به همین دلیل، دازاین هستیشناسانه است. در حالی که هستندههای دیگر خصلت موجودیت دارند، یعنی صرفا موجودند و حیث اگزیستانس و توانایی پرسش از هستی خود را ندارند، آنها چیزها یا موجوداتیاند که محیط ما را میسازند و شناخت آنان کار علوم طبیعی است. دازاین از هستی خود پرسش میکند و ماهیت و فهم از هستی خود را از توانایی اگزیستانس خود دارد؛ حیث اگزیستانس که مخصوص دازاین است به معنای توانایی پرسش از هستی خود و محیط خود است. حیث اگزیستانس باعث میشود من بهمنزله دازاین از ساختارهای هستی خود یعنی عواطف، غم، شادی، ترس، دلهره، مرگ و زندگی پرسش کنم. هایدگر ساختارهای هستی را امور اگزیستانسیال میخواند و تحلیل خصلت هستی هستندهها بجز دازاین یعنی تحلیل هستی پدیدارهایی را که پیرامون من را تشکیل میدهند امور اگزیستانسیل نام مینهد. امر اگزیستانسیل پرسشی است که دازاین درباره شیوههای ممکنِ بودنِ خودش مطرح میکند. مفهوم اگزیستانسیال یعنی دغدغه دازاین آنجا که در مقام موجود دلمشغولی ساختار کلی هستی را دارد. در واقع، به تعبیری گویاتر، هرگاه دازاین به پرسش از حالات و امکانات وجودی خود مشغول بود، عملی اگزیستانسیل صورت داده است و اگر دلمشغولِ ساختار هستی به معنای گسترده آن بود، ساختاری که حالات و امکانات فردی او را ممکن میکند، عملی اگزیستانسیال صورت گرفته است. از نظر هایدگر، تحلیل اگزیستانسیال همان هستیشناسی بنیادی است که پایه هر گونه شناخت هستی و نیز اساس همه دانشها را تشکیل میدهد.
تفسیر سارتر از پدیدارشناسی هوسرل از برداشت هایدگر متمایز است، چرا که سارتر مانند هایدگر دغدغه هستی به معنای اگزیستانسیال آن را نداشت و در پی تحلیل اگزیستانسیلِ بشر بود. سارتر از حیث التفاتی در پدیدارشناسی هوسرل آغاز میکند؛ آنچه هست پدیدار است، آن هم به معنای هوسرلی آن. در آن سوی پدیدارها، نه نومن (شیء معقولِ) کانتی وجود دارد نه جوهر ارسطویی (Howells ۱۹۹۲). در میان پدیدارها، پدیدارِ هستی نیز هست، زیرا هستی نیز امری دادهشده است. علاوه بر پدیدار هستی، هستی این پدیدار نیز هست؛ پس، پدیدارِ هستی، انتولوژیک (هستیشناسانه) است.»
حجم
۶۳۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
حجم
۶۳۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه