دانلود و خرید کتاب قول شرف ماریون دین باوئر ترجمه پروین علی پور
تصویر جلد کتاب قول شرف

کتاب قول شرف

معرفی کتاب قول شرف

کتاب قول شرف نوشتهٔ ماریون دین باویر و ترجمهٔ پروین علی پور است. کتاب چ این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان برای کودکان نوشته شده است.

درباره کتاب قول شرف

نشر چشمه را ناشری ادبی می‌دانند، اما کتاب‌های این نشر فقط به کتاب‌های ادبی‌اش خلاصه نمی‌شود و در حوزه‌های دیگری نیز نظیر فلسفه، سیاست، اقتصاد، کودک و نوجوان، موسیقی، سینما، تئاتر، تاریخ و اسطوره و… کتاب منتشر کرده است. کتاب چ، بخش کودک و نوجوان انتشارات چشمه، از سال ۱۳۶۴ شروع به چاپ کتاب کرده است. سال‌های ابتدایی تعداد کتاب‌های چاپ‌شده بسیار اندک بود، اما رفته‌رفته روند چاپ کتاب شکلی صعودی به خود گرفت؛ تا اینکه سال ۱۳۸۸ بیش از ۲۷۰ کتاب منتشر کرد؛ کتاب‌هایی در حوزه‌های مختلف. کتاب قول شرف ۱۲ فصل دارد. موضوع اصلی این داستان، جدال بر سر قول و وجدان و شرافت است. داستان از این قرار است که «تونی»، پسری نوجوان و بی پروا و ماجراجو تصمیم دارد با دوچرخه تا پارک ملی رکاب بزنند و بعد از پرتگاه‌های استارود راک بالا برود؛ همچنین قصد دارد در رودخانهٔ ورمیلیون شنا کند. او این کارها را همراه با دوستش «جوئل» انجام می‌دهد، اما نمی‌داند چرا جوئل احساس گناه می‌کند. این کتاب نامزد مدال نیوبری سال ۱۹۸۷، برندهٔ جایزهٔ کتاب کودکان Flicker Tale سال ۱۹۸۹ و نامزد جایزهٔ کتاب کودکان دوروتی کانفیلد فیشر سال ۱۹۸۸ میلادی شده است.

خواندن کتاب قول شرف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ کودکان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قول شرف

«جوئل خود را جمع کرده، به پهلو، رو به درِ اتاقش دراز کشیده بود. منتظر بود پدرش از آن‌جا وارد شود و تنبیهش کند. پدرش اکنون دیگر ناگزیر بود چنین کند. چاره‌ای نداشت.

بایست جوئل را تنبیه می‌کرد؛ چون سرش فریاد کشیده بود... چون به سینه‌اش مُشت کوبیده بود... چون تونی را تشویق کرده بود که تا تپهٔ شنی شنا کند.

جوئل از ابتدا؛ از همان لحظه‌ای که تونی ناپدید شده بود، فهمیده بود که مقصر است. نه فرارش به سوی پارک چیزی را تغییر داده بود و نه بازگشتش به خانه.

دیگر هیچ‌چیز... هیچ‌گاه... نمی‌توانست آن‌چه را که رُخ داده بود، تغییر دهد.

نسیم تابستانی ملایمی از بسترش گذشت و برگ‌های درخت اَفرای بیرون پنجره را به خِش‌خِش واداشت. آن درخت، همانی بود که جوئل و تونی خانه‌ای درختی در آن ساخته بودند. از شنیدن صدای خِش‌خِش برگ‌ها و احساس نسیم خنک بر روی پوستش خوشش آمد. چه خوب بود که می‌توانست چنین چیزهایی را احساس کند. اما تونی نمی‌توانست. تونی دیگر هیچ‌چیز را نمی‌توانست احساس کند.

بازوهایش را به بینی‌اش چسباند و بو کشید. هنوز بو می‌دادند؛ آن‌قدر شدید که چشم‌هایش را سوزاندند. فکر کرد که آن بو تا آخر عمر با او خواهد بود.

آه... چرا آن‌قدر احمق شده بود که تونی را تشویق کرده بود؟ او که تونی را می‌شناخت. می‌دانست که اگر کسی تشویقش می‌کرد که خود را در چاه بیندازد، می‌انداخت.

بالش را از روی سرش برداشت و دوباره همان جا گذاشت. چشمانش مانند کاغذ سُنباده خشک و خش بودند. آرزو کرد که پدرش بیاید و موضوع را به نحوی تمام کند.

درِ ورودی خانه باز، و دوباره بسته شد. سپس صدای کلنجار رفتن پدر با قفل در به گوشش رسید. با خود فکر کرد، چیزی که بتوان آن را بیرون نگاه داشت، بد نیست، بلکه بد، آن چیزی است که از درون ما سر می‌زند؛ بی‌آن‌که حتی از وجودش در آن‌جا باخبر باشیم. آیا پدرش هنوز این حقیقت را درک نکرده بود؟»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۵۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۳۱,۵۰۰
۱۵,۷۵۰
۵۰%
تومان