کتاب ماتیلدا
معرفی کتاب ماتیلدا
کتاب الکترونیکی ماتیلدا نوشتۀ رولد دال با ترجمۀ پروین علیپور در انتشارات افق و در مجموعهٔ رنگینکمان کلاسیک منتشر شده است. این کتاب، داستان دختری باهوش و کتابدوست به نام ماتیلدا است که با وجود خانوادهای بیاعتنا و مدیر مدرسهای زورگو، به دنبال شکوفایی استعدادهای خود میرود. ماتیلدا با کمک معلم مهربانش، خانم هانی، در برابر سختیها ایستادگی میکند و راهی برای پیروزی بر ظلم و بیعدالتی مییابد.
درباره کتاب ماتیلدا
رمان ماتیلدا داستانی فانتزی و پرماجراست که با زبانی ساده و طنزآمیز نوشته شده است. شخصیت اصلی داستان، ماتیلدا وُرموود، دختری خارقالعاده است که از سنین پایین به مطالعه کتابهای دشوار و حل مسائل ریاضی علاقهمند میشود. اما پدر و مادر او، که تنها به پول و مادیات اهمیت میدهند، رفتارهای او را درک نمیکنند و به او بیتوجهاند. ماتیلدا در مدرسه نیز با مدیر شرور و بدطینتی به نام خانم ترانچبول روبرو میشود که به شدت با کودکان رفتار ظالمانهای دارد. رولد دال در این کتاب از قهرمانان مثبت و منفی نمادین بهره میبرد. شخصیتهایی مانند خانم هانی، که سمبل محبت و حمایت است، و خانم ترانچبول، که نماد زورگویی و بیعدالتی است، به تقابل خیر و شر در داستان معنا میدهند. این داستان در عین سرگرمکنندگی، به موضوعاتی نظیر قلدری، ظلم و اهمیت تربیت صحیح نیز میپردازد. رولد دال (۱۹۱۶-۱۹۹۰) نویسنده بریتانیایی و یکی از برجستهترین نویسندگان ادبیات کودک در جهان است. آثار مشهور او شامل چارلی و کارخانه شکلاتسازی، غول بزرگ مهربان و جادوگرها است که همگی از پرفروشترین کتابهای کودکان در جهان به شمار میروند.
ماتیلدا در بسیاری از اقتباسهای سینمایی، تئاتری و تلویزیونی حضور داشته است. مشهورترین اقتباس آن فیلم ماتیلدا (۱۹۹۶) به کارگردانی دنی دویتو و همچنین موزیکال ماتیلدا است که در سالهای اخیر موفق به جلب توجه جهانی شدهاند.
کتاب ماتیلدا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان بالای هشت سال، نوجوانان، و حتی بزرگسالانی که به داستانهای فانتزی و آموزنده علاقه دارند، مناسب است.
درباره رولد دال
رولد دال در ۱۳ سپتامبر ۱۹۱۶ به دنیا آمد و در ۲۳ نوامبر ۱۹۹۰ درگذشت. او داستاننویس و فیلمنامهنویس بریتانیایی بود. اوج شکوفایی رولد دال بهعنوان نویسندهٔ کودکان و بزرگسالان در دهۀ ۱۹۴۰ میلادی بوده است. از مهمترین آثار او میتوان به «غول بزرگ مهربان»، «چارلی و کارخانۀ شکلاتسازی»، «جیمز و هلوی غولپیکر»، «ماتیلدا» و... اشاره کرد. رولد دال از مشهورترین نویسندگان کتاب کودک است. کتابهای او سالها در لیست پرفروشترینهای کتاب کودکان بوده است. او نویسندهای ماهر است، با دنیای کودکان بهخوبی آشناست و ذهنیات و تخیلات آنها را میشناسد. جذابیت رمز و رازآلود کتابهای دال و کلام طنزآلود او همواره مورد علاقۀ کودکان بوده است. قهرمانهای داستانهای دال، کودکانی جسور و شجاع هستند که در زنجیرۀ اتفاقاتی هیجانانگیز افتاده و سرانجام بر بدیها پیروز میشوند. موضوعات داستانهای او گاهی بسیار ساده و روزمره و گاه کاملاً تخیلی و عجیبغریب است. از درونمایههای موجود در آثار این نویسندۀ بریتانیایی میتوان به برابری، نوع دوستی، طبیعتدوستی، جسارت، شجاعت و… اشاره کرد. از بسیاری از داستانهای رولد دال برای تولید فیلمهای سینمایی، برداشت و اقتباس شده است. برای نمونه میتوان به فیلم چارلی و کارخانهٔ شکلات سازی ساختۀ تیم برتون با بازی جانی دپ اشاره کرد. «گاهی هرگز: قصهای برای سوپرمن» (۱۹۴۸) و «عمو اسوالد من» (۱۹۸۰) از داستانهایی هستند که رولد دال برای بزرگسالان نوشته است. او همچنین به نگارش نمایشنامه، فیلمنامه، شعر و آثار غیرداستانی هم پرداخته است. رولد دال در جایی میگوید: «اگر میخواهید دنیا را از دریچۀ چشمان کودکان بنگرید، چهاردستوپا روی زمین زانو بزنید و به بزرگسالانی که به شما امرونهی میکنند، خیره شوید.»
بخشی از کتاب ماتیلدا
«فردا صبح، درست پیش از آنکه آقای ورموود راهیِ تعمیرگاه نکبتیِ اتومبیلهای دستدومش شود، ماتیلدا بیسروصدا به رختکن رفت و کلاهی را که پدرش موقع کار سرش میگذاشت برداشت. البته مجبور شد روی پنجههای پایش بایستد و با عصای بلندی، آن هم بهزحمت، کلاه را از قلابِ جالباسی پایین بیاورد. کلاه، یکی از شاپوهای تخت بود که کنار نوار دورش پرِ کلاغی چسبیده بود و آقای ورموود خیلی به آن میبالید. خیال میکرد کلاهش ـــ بهخصوص وقتی آن را یکوری میگذاشت ـــ با آن کت چهارخانهٔ اجقوجق و کراوات سبزش، به او شکلوشمایلی شاد و باشهامت میدهد.
ماتیلدا همانطور که کلاه را در یک دست و لولهٔ کوچک چسب قطرهای را در دست دیگرش گرفته بود، دورتادورِ لبهٔ داخلی کلاه را، خیلی تروتمیز چسبمالی کرد. بعد، بااحتیاط و بهکمک عصا، دوباره آن را سر جایش آویزان کرد. ماتیلدا چنان دقیق برنامهریزی کرده بود که درست، کمی پیش از بلند شدن پدرش از سر میز صبحانه، چسبکاریاش تمام شده بود.
هنگامیکه آقای ورموود کلاه را سرش گذاشت، متوجه چیزی نشد. اما وقتی به تعمیرگاه رسید، نتوانست کلاه را از سرش بردارد، چون چسب قطرهای بسیار قوی است و اگر آقای ورموود کلاه را محکم از سرش میکشید، پوست سرش هم ورمیآمد! بنابراین، او که نمیخواست پوست سرش غِلِفتی کنده شود، مجبور شد تمام روز (حتی موقعیکه داشت خاکاره را توی جعبهدندهها میریخت و کیلومترشمار اتومبیلها را با متهبرقی دستکاری میکرد) کلاهبهسر باقی بماند. ولی برای حفظ آبرو، قیافهٔ عادی و بیتفاوتی به خود گرفت تا کارمندانش فکر کنند او واقعاً به میل خودش و بی هیچ دلیل خاصی کلاهش را از سرش برنمیدارد، درست مانند گانگسترهای فیلم، که همیشه کلاه سرشان است.»
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه