دانلود و خرید کتاب دختر کشیش جورج اورول ترجمه شیما فاتحی
تصویر جلد کتاب دختر کشیش

کتاب دختر کشیش

نویسنده:جورج اورول
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب دختر کشیش

کتاب دختر کشیش نوشتهٔ جورج اورول و ترجمهٔ شیما فاتحی است. انتشارات آراسبان این رمان معاصر انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب دختر کشیش

کتاب دختر کشیش برابر با یک رمان معاصر و انگلیسی است که جورج اورول آن را به رشتهٔ تحریر درآورده است. این رمان زندگی «دوروتی»، تنها دختر یک کشیش متحجر را به تصویر کشیده است که هرچند تا حدودی روحیهٔ منحصربه‌فردی دارد، از کودکی تحت تعلیمات خشک و تحجرگرایانه‌ٔ پدرش رشد کرده است. نویسنده حدود یک‌سوم کتاب را صرف توصیف یک روز از زندگی دوروتی با تمام جزئیات و اعتقاداتش کرده است تا ذهن خواننده را برای ادامهٔ داستان آماده کند؛ سپس باقی ماجراها را به‌راحتی تعریف می‌کند. دوروتی خود را انسان باایمانی می‌داند. او هرگز سستی و تنبلی در کار عبادت و کلیسا نداشته و تمام سختی‌ها، فقر و بی‌مسئولیتی‌های پدرش را بر دوش کشیده و حتی به بسیاری از مردم فقیر و... کمک می‌کند، اما وقتی به‌علت دچارشدن به فراموشی مقطعی چند روزی به خانه نمی‌آید، از طرف پدر و پیش از آن مردم دهکده، طرد و به یک ولگرد بی‌خانمان تبدیل می‌شود.

خواندن کتاب دختر کشیش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی انگلستان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جورج اورول

«اریک آرتور بلر» با نام مستعار جورج اورول در ۲۵ ژوئن ۱۹۰۳ در شهر موتیهاری در بیهار در هند متولد شد. او داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و شاعری انگلیسی بود که بیشتر برای دو رمان سرشناس و پرفروش «مزرعهٔ حیوانات» و «۱۹۸۴» شناخته شد. هر دوی این کتاب‌ها به وضعیت حکومت‌های دیکتاتوری می‌پردازند. جرج اورول مدتی به‌عنوان پلیس سلطنتی هند در برمه فعالیت می‌کرد. زندگی در هند و انگلیس سبب شد تا با فقر آشنا شود و این آشنایی، دیدگاهی جدید به او و کارهایش بخشید. در دوران جوانی همیشه به‌دنبال کسب تجربه‌های تازه بود؛ به همین دلیل مدتی کنار فقرا، افراد بی‌خانمان و کارگرانِ فصلی لندن و پاریس زندگی کرد؛ او حتی مدتی در آشپزخانهٔ یک هتل در بخش ظرفشویی کار می‌کرد. در همین زمان بود که تصمیم گرفت شروع به نوشتن تجربیات خودش از زندگی در فقر کند. کتاب‌های «آس‌وپاس در لندن» و «پاریس و دختر کشیش» حاصل همین تجربیات است. در در دههٔ ۱۹۳۰ به اسپانیا رفت تا علیه ارتش فاشیست ژنرال فرانکو بجنگد. در همین زمان درگیر بیماری مزمن ریوی شد؛ نوعی بیماری که برای او نتیجهٔ جنگ بود. پس از جنگ، کتاب «درود بر کاتالونیا» را بر اساس دیده‌های خود در اسپانیا نوشت. زندگی او همواره درگیر اتفاقات جدید بود. کمی بعد از بستری‌شدن در بیمارستان و به‌دلیل بیماری مزمن سل که از زمان جنگ با آن درگیر بود، در همان بیمارستانی که بستری شده بود، با «سونیا برونل» ازدواج کرد. بسیاری از منتقدان معتقدند شخصیت سونیا الگوی اورول برای ساخت شخصیت «جولیا» در رمان «۱۹۸۴» بوده است. اورول عاشق کشیدن سیگار بود و حتی بعد از بیماری شدید ریه‌اش که نتیجهٔ جنگ بود، حاضر نشد سیگار را ترک کند؛ به همین دلیل در بیمارستان بستری شد و هفت ماه پس از چاپ کتاب «۱۹۸۴»، در ۲۱ ژانویهٔ ۱۹۵۰ از دنیا رفت. برخی از آثار جورج اورول عبارتند از روزهای برمه/ دختر کشیش/ به آسپیدیستراها رسیدگی کن (پول و دیگر هیچ)/ هوای تازه (گریز)/ قلعهٔ حیوانات (مزرعهٔ حیوانات)/ ۱۹۸۴/ آس‌وپاس‌ها در پاریس و لندن/ ژرفنا (جاده به‌سوی اسکلهٔ ویگان)/ درود بر کاتالونیا.

بخشی از کتاب دختر کشیش

«دوروتی اشتباه کرده بود که فکر می‌کرد پدرش او را رها کرده است تا در خیابان‌ها از گرسنگی جان دهد. گویا پدرش چند بار سعی کرده بود که با دوروتی تماس بگیرد، اما تلاشش خیلی موثر واقع نشده بود.

اولین عکس العمل او بعد از آن که دوروتی ناپدید شده بود، خشم و عصبانیت بود، همین و بس. تقریباً ساعت هشت صبح درحالی‌که کاملاً تعجب کرده بود که چرا هنوز آب گرم برای اصلاح صورتش نرسیده است، آلن با چهره و صدایی وحشت زده به اتاق خوابش رفته بود و به او گفته بود که:

-ببخشید آقا، خانم دوروتی غیبشون زده. ایشون خانه نیستند و هر چه می‌گردم پیدایشان نمی‌کنم.

کشیش پرسید:

- چی؟

-ایشون خانه نیستند آقا. گویا دیشب هم در رختخوابشون نخوابیدند. من فکر می‌کنم ایشون رفتن.

-یعنی چی که رفتن؟

-خب آقا من فکر می‌کنم خانم دوروتی از خونه فرار کردند...

-فرار از خانه!؟ این وقت صبح؟ پس صبحانهٔ من چه می‌شود؟ مراسم دعای کلیسا چه می‌شود؟

در این هنگام کشیش اصلاح نکرده به طبقهٔ پایین رفت. چون آب گرمی برای اصلاح وجود نداشت. آلن برای پیدا کردن دوروتی به شهر رفت هرچند بی‌نتیجه. یک ساعت گذشت و آلن نیامد و در این لحظه اتفاق هولناکی برای کشیش افتاد. حدثه‌ای ترسناک و بی‌سابقه که تا روز مرگش آن را فراموش نمی‌کرد. آن اتفاق این بود که او مجبور شده بود خودش صبحانهٔ خودش را آماده کند. او کتری دوده گرفته را به جوش آورد و چند برش از ژامبون دانمارکی را آماده کرد. او همهٔ این کارها را با دستان مقدس خودش انجام داد و بعد از آن خشمی عظیم و ریشه‌دار در دلش نسبت به دوروتی به وجود آمد.

هر چه روزها سپری می‌شد و برنامهٔ منظم زندگی او نامنظم می‌شد این احساس در او شدت می‌گرفت. وقتی که زمان ناهار فرا رسید، اما غذایش آماده نبود، خشم او آن چنان زیاد شده بود که حتی به این فکر را نمی‌کرد که شاید بلایی سر دوروتی آمده باشد.

تنها چیز که تمام ذهن او را پر کرده بود این بود که آن دختر شلخته ... کشیش چندین بار کلمهٔ دختر شلخته را تکرار کرد و حتی نزدیک بود که کلمات بدتری هم بر زبان بیاورد. دوروتی ناپدید شده بود و تمام نظم خانه به هم ریخته بود، اما از فردا این قضیه جدی‌تر شد. چون خانم سمپریل شایعهٔ فرار عاشقانهٔ دوروتی را در شهر پخش کرده بود. هرچند کشیش به شدت این موضوع را تکذیب می‌کرد، اما در اعماق وجودش شکی ریشه دوانده بود و به خودش می‌گفت:

-نکند واقعاً این اتفاق افتاده باشد...!

به عقیدهٔ کشیش دختری که ناگهان ناپدید می‌شود و از خانه فرار می‌کند، بدون آن‌که به فکر آماده کردن صبحانهٔ پدرش باشد، ممکن است هر کاری بکند!

دو روز بعد، روزنامه‌ها از ماجرا بو بردند و یک خبرنگار کنجکاو و پر هیاهو، به نایپ هیل آمد و شروع به سوال کردن از این و آن کرد. کشیش با خشم از مصاحبه با خبرنگار امتناع کرد و او را نپذیرفت. همین رفتار کشیش اوضاع را بدتر کرد و راه را برای خانم سمپریل هموارتر کرد و به این ترتیب گفته‌های خانم سمپریل به ستون اصلی اخبار دربارهٔ این موضوع تبدیل شد و در روزنامه به چاپ رسید. در طی یک هفتهٔ آینده تمام روزنامه‌ها آن‌قدر از ماجرای دختر کشیش و عشق مرموز او نوشتند که خسته شدند و بالاخره دست از سر این ماجرا برداشتند، اما این موضوع به بدنامی کشیش منتهی شد.

ماجرای دختر کشیش در طی آن هفته آن‌قدر مشهور شد که دیدن یک دایناسور کنار رودخانهٔ تایمز تیتر خبرسازی می‌شد. به ندرت او می‌توانست یک روزنامه را باز کند درحالی‌که تیتر و مقاله‌ای از این ماجرا چاپ نکرده باشد. آیا او در وین است؟ خبری به دست ما رسیده مبنی بر این که او را در یک کاروان سرای ارزان دیده شده است....

در نهایت با چاپ خبر در هفته نامهٔ یکشنبه ها، اسپای هول، مقاله‌ای به این شکل به چاپ رسید:

(در خانهٔ کشیش نایپ هیل پیرمردی شکسته و رنج دیده چمباتمه زده است و با دلی شکسته به دیوار روبه‌رویش خیره مانده است.)

این کلمات و حرف‌ها به‌اندازهٔ توهین‌آمیز و غیرقابل تحمل بود که، کشیش با وکیل خود در رابطه با این مقاله صحبت کرد و از او خواست که کارهای لازم را انجام بدهد، اما وکیلش او را از مقابله با روزنامه‌ها و جراید منع کرد و به او گفت که هرچند ممکن است دادگاه به نفع کشیش تمام شود، اما با پیگیری این ماجرا دوباره قضیه تازه می‌شود و ماجرا بر سر زبان ها می‌افتد.

از این رو کشیش هم کاری نکرد، اما همین موضوع باعث شد که بیش از پیش از دوروتی خشمگین باشد، به شکلی که دیگر امکان نداشت به این راحتی او را ببخشد.

بعد از این ماجراها کشیش از دوروتی سه‌نامه دریافت کرد که در آن‌ها مفصل و با جزییات توضیح داده بود که چه اتفاقی برایش افتاده است، اما کشیش نتوانست باور کند که دوروتی حافظه‌اش را از دست داده و دچار فراموشی شده است. به نظر او داستانی که دوروتی تعریف می‌کرد، چیزی جز دروغ نبود. او قبول کرده بود که دوروتی با آقای واربرتون از خانه فرار کرده یا ماجرایی شبیه به این و حالا که بدشانسی آورده و گرفتار شده و آهی در بساط ندارد، سر از کنت درآورده است. او این ماجرا را پذیرفته بود و اصلاً حاضر نبود نظرش را نسبت به این قضیه تغییر بدهد و با خودش به این نتیجه رسیده بود که هر بلایی که بر سر او بیاید مقصر خودش است.

اولین نامه‌ای که کشیش برای دوروتی نوشت، خطاب به دوروتی نبود، بلکه به پسرعموی خود تام که یک بارونت و بسیار ثروتمند بود. نامه را نوشت و از او تقاضا کرد که اگر می‌تواند، به دنبال دوروتی بگردد و برایش در لندن یک کار درست و حسابی جفت و جور کند، چراکه بعد از آن همه ماجرا برگشتن او به نایپ هیل ممکن نبود. کشیش حرفی دربارهٔ ماجراهای پانزده سال گذشته به میان نمی‌آورد، زیرا درگذشته آن‌ها به خاطر پنجاه پوند ناقابل که از هم وام گرفته بودند، با هم اختلاف شدیدی پیدا کرده بودند.

کمی بعد از مدت کوتاهی از این سه‌نامه، او دو نامهٔ ناامیدانه و تاثیرگذار برای پدرش می‌فرستد، که در آن نامه‌ها گفته بود که اگر به زودی پولی به دست او نرسد، او از شدت گرسنگی و فقر هلاک خواهد شد.

کشیش وقتی این نامه‌ها را دریافت کرد خیلی ناراحت شد. این موضوع دیگر چیزی نبود که بخواهد با بی‌تفاوتی از کنار آن بگذرد. او برای اولین بار بود که در زندگی‌اش در شرایطی قرار می‌گرفت که می‌بایستی آن را دقیق و با توجه کامل بررسی می‌کرد و تصمیم می‌گرفت، یعنی این ممکن بود که کسی به خاطر بی‌پولی و از شدت گرسنگی هلاک شود؟ او تمام هفته را روی این موضوع فکر کرد و تصمیم گرفت که مبلغ ده پوند از سهامش را بفروشد و برای دوروتی بفرستد. او یک چک به مبلغ ده پوند برای تام فرستاد که تا دوروتی را پیدا کرد به او بدهد و در همان زمان نامه‌ای خشک و بی‌احساس با لحنی رسمی برای دوروتی نوشت و به او گفت که به پسر عمویش سِرتوماس هِر مراجعه کند، اما ارسال این نامه چند روز به درازا کشید و دلیل آن این بود که کشیش شک داشت که نامه‌ای به نام الن ملبرو ارسال کند یا نه. چراکه استفاده از نام‌های تقلبی و جعلی و مستعار غیر قانونی بود و جرم محسوب می‌شد. او آن‌قدر در فرستادن نامه تعلل کرد که زمانی که نامه‌اش به خانهٔ مری پست شد، دوروتی آواره خیابان‌ها شده بود.»

معرفی نویسنده
عکس جورج اورول
جورج اورول
انگلیسی | تولد ۱۹۰۳ - درگذشت ۱۹۵۰

جورج اورول داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و شاعر انگلیسی است که غالباً با دو رمان معروف و پرفروش «مزرعه‌ی حیوانات» و «1984» شناخته می‌شود. اورول را می‌توان موفق‌ترین نویسنده‌ی انگلیسی‌زبان قرن بیستم دانست که آثار او علاوه‌بر ارزشمندی در نگاه مخاطبان قرن جدید، به ابزار آموزش «چگونه نوشتن» برای نویسندگان امروز نیز بدل شده است.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۱۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

حجم

۳۱۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۴۰ صفحه

قیمت:
۸۱,۰۰۰
تومان