کتاب سرگذشت کندوها
معرفی کتاب سرگذشت کندوها
کتاب سرگذشت کندوها نوشتهٔ جلال آل احمد است. نشر ارس این داستان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.
درباره کتاب سرگذشت کندوها
کتاب سرگذشت کندوها برابر با یک داستان معاصر و ایرانی است که در سه بخش نوشته شده است. این داستان در سال ۱۳۳۷ نوشته شده است. جلال آل احمد در این اثر دو داستان را بهصورت موازی پیش میبرد؛ یکی داستان «کمندعلیبک» و طمعورزی او و دیگری سرگذشت کندوها و زنبورهای کمندعلیبک. در فصل اول کتاب با کمندعلیبک آشنا میشوید و میبینید چگونه صاحب کندو میشود و کندوها را تکثیر میکند و باز هم تلاش میکند با ناروزدن به زنبورها روزگارش را رونق دهد. در فصل دوم کتاب که از نگاه زنبورها روایت میشود، میبینید که چطور زنبورها به غارت کمندعلیبک خو کردند یا گمان میکنند این بلا یا سرنوشتی است که نصیبشان شده و بهراحتی حاصل تلاش و دسترنجشان را تقدیم او میکنند.
خواندن کتاب سرگذشت کندوها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
درباره جلال آل احمد
سید جلالالدین سادات آلاحمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی و روحانی در محلهٔ سید نصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. جلال آل احمد نویسنده، روشنفکر سوسیالیست، منتقد ادبی و مترجم ایرانی، پسرعموی سید محمود طالقانی و همسر سیمین دانشور بود. در دههٔ ۱۳۴۰ به شهرت رسید و در جنبش روشنفکری و نویسندگی ایران تأثیر بسزایی گذاشت. دانشآموختهٔ رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای عالی تهران بود. تحصیل را تا دورهٔ دکترای ادبیات فارسی ادامه داد، اما سرانجام از ادامهٔ آن صرفنظر کرد. در جوانی (با حفظ گرایشهای مذهبی)، بهنوعی به روحانیت پشت کرد و نیز به جریان توده پیوست. تأثیری گسترده بر جریان روشنفکری دوران خود داشت و افزون بر نگارش داستان، به نوشتن مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردمشناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعدد میپرداخت. میتوان مهمترین ویژگی ادبی آلاحمد را نثر او دانست؛ نثری فشرده، موجز و درعینحال عصبی و پرخاشگر که نمونههای خوب آن را در سفرنامههای «خسی در میقات» یا ناداستان «سنگی بر گوری» میتوان دید و خواند.
نخستین مجموعهٔ داستان او «دیدوبازدید» نام داشت. در سال ۱۳۲۶ دومین کتابش، «از رنجی که میبریم» را همزمان با کنارهگیری از حزب توده چاپ کرد؛ کتابی که بیانگر داستانهای شکست مبارزاتش در این حزب است. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بهعنوان ضربهای سنگینی بر پیکر آزادیخواهان، آلاحمد نیز افسرده شد. در این سالها کتابی را تحتعنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ رساند. کتابهای «اورازان»، «تاتنشینهای بلوک زهرا» و «مدیر مدرسه» در همین دوران نوشته شدند. جلال آلاحمد را ادامهدهندهٔ راهی میدانند که پیش از او، محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت در سادهنویسی و استفاده از زبان و لحن عموم مردم در محاوراتْ آغاز کرده بودند؛ استفاده از زبان محاورهای بهوسیلهٔ جلال به اوج رسید و گسترش یافت.
برخی از داستانها و ناداستانهای آل احمد: پنج داستان (۱۳۵۰)، نفرین زمین (۱۳۴۶)، سنگی بر گوری (نوشتهٔ ۱۳۴۲، چاپ ۱۳۶۰)، نون والقلم (۱۳۴۰)، مدیر مدرسه (۱۳۳۷)، سرگذشت کندوها (۱۳۳۷)، زن زیادی (۱۳۳۱)، سه تار (۱۳۲۷)، از رنجی که میبریم (۱۳۲۶)، دید و بازدید (۱۳۲۴) و...
مقالهها: «گزارشها» (۱۳۲۵)، «حزب توده سر دو راه» (۱۳۲۶)، «هفت مقاله» (۱۳۳۲)، «غرب زدگی» (۱۳۴۱)، «کارنامه سه ساله» (۱۳۴۱)، «ارزیابی شتابزده» (۱۳۴۳)، «یک چاه و دو چاله» (۱۳۵۶)، «در خدمت و خیانت روشنفکران» (۱۳۵۶)، «اسرائیل، عامل امپریالیسم» و...
مشاهدات و سفرنامهها: اورازان (۱۳۳۳)، تاتنشینهای بلوک زهرا (۱۳۳۷)، جزیرهٔ خارک درّ یتیم خلیج فارس (۱۳۳۹)، خسی در میقات (۱۳۴۵)، سفر به ولایت عزرائیل (۱۳۶۳)، سفر روس (۱۳۶۹) و...
ترجمهها: تشنگی و گشنگی اثر اوژن یونسکو (۱۳۵۱ - با همکاری منوچهر هزارخانی)، چهل طوطی، قصههای کهن هندوستان (با سیمین دانشور، ۱۳۵۱)، عبور از خط اثر ارنست یونگر (با محمود هومن، ۱۳۴۶)، مائدههای زمینی اثر آندره ژید (با پرویز داریوش، ۱۳۴۳)، کرگدن اثر اوژن یونسکو (۱۳۴۵)، بازگشت از شوروی اثر آندره ژید (۱۳۳۳)، دستهای آلوده اثر ژان پل سارتر (۱۳۳۱)، سوءتفاهم اثر آلبر کامو (۱۳۲۹)، بیگانه اثر آلبر کامو (با خبرهزاده، ۱۳۲۸)، قمارباز اثر فئودور داستایوفسکی (۱۳۲۷)، محمد و آخرالزمان اثر پل کازانوا (۱۳۲۵) و... .
از میان خدمات دیگرِ این نویسنده و متفکر به ادبیات فارسی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: معرفی آلبر کامو به جامعهٔ ادبی، معرفی بیشتر شعر نو نیمایی و کمک به گسترش آن، حمایت از شاعرانی چون احمد شاملو و نصرت رحمانی، ایجاد جهشی بیسابقه در نثر فارسی با نثر خودش، ایجاد تشکلهای ادبی و صنفی (از جمله کانون نویسندگان ایران و انتشار مقالات گوناگون).
جلال آل احمد ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ درگذشت.
بخشی از کتاب سرگذشت کندوها
«حالا از آنطرف بشنوید از کمندعلی بَک. فردای آن روزی که ذخیرهٔ زنبورها را برداشت و جاش کاسهٔ شیره گذاشت، صبح زود داشت ته باغ پای درختهای میوه را بیل میزد و برگردان میکرد و همانطور که بیل میزد با خودش حساب عسل کندوهایی را میکرد که باید امسال بیستوچهار تا بشوند، که یکدفعه وِزوِز زنبورها از بالای باغ به گوشش رسید. سرش را بلند کرد دید زنبورها دارند دستهدسته از کندوها درمیآیند و روی درختهای بالاسر کندوها مینشینند. کمندعلی بَک را میگویی اول هاجوواج ماند! بعد فکری کرد و با خودش گفت: «یعنی چطور شده؟ نکنه زنبورها عجله کرده باشن! آخه هنوز که موقعش نشده»، و بعد بیلش را انداخت و هراسان بهطرف انباری اتاق بالا دوید که دوازده تا کندوی تازه را بیاورد و زنبورها را توشان جا بدهد. کمندعلی بَک رسمش این بود که هر سال از آخرهای ماه دوم بهار تا وسطهای ماه سوم، روزها از باغش منفک نمیشد.
مرتب توی باغ میپِلکید و همهاش مواظب کندوها بود و درین مدت هر روز ظهر سَری به کندوها میزد و گوشش را به کندوها میچسباند که ببیند سروصدای زنبورها از چه قرار است. اگر میدید که زنبورها خیلی رفت و آمد دارند و وِزوِزشان بیشتر از معمول است میفهمید که موقع کوچشان رسیده. آنوقت میرفت کندوهای تازه را حاضر و آماده میکرد. معمول هر سالهاش این بود که ده دوازده روز از ماه سوم بهار گذشته این اتفاق بیفتد و کمندعلی بَک که خودش را حاضر کرده بود و ظهر روز پیش فهمیده بود که موقع کوچ زنبورهاست یک دو نفر از همسایهها را هم به کمک میگرفت و فردا صبح اول وقت، بغل هرکدام از کندوهای قدیمی یک کندوی خالی میگذاشت و منتظر میماند تا زنبورها دستهدسته از کندوها دربیایند و روی درخت بالاسر کندو، روهم روهم، به یک شاخه بچسبند و آویزان بشوند، تا او کندوی خالی را بردارد و در عقبش را که پهن و گشاد است، زیر کُپهٔ زنبورها بگیرد و شاخه را تکان بدهد که زنبورها بریزند توی کندو و بعد در عقب کندو را با گونی بگیرد و رویش را هم کاهگِل بمالد، تا بشود یک کندوی تازه. آنوقت کمندعلی بَک این کندوی تازه را میگذاشت بغل کندوی قدیمی و اگر جوجههاش را آفت نزده بود و میتوانست وِلخرجی کند، توی هر کندو هم یک جوجهبریان میگذاشت و اگر نه یک نصفه «شان» عسل، که زنبورها تا زندگیشان را روبهراه کنند بخورونمیری داشته باشند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۰ صفحه