کتاب من از چهل سالگی می ترسم!
معرفی کتاب من از چهل سالگی می ترسم!
کتاب «من از چهل سالگی می ترسم!» نوشتۀ شیما سبحانی است و انتشارات ۳۶۰ درجه آن را منتشر کرده است. من از چهل سالگی می ترسم! دربارۀ زنی در آستانۀ ۴۰ سالگی است که نسبت به زندگیاش احساس ملال میکند.
درباره کتاب من از چهل سالگی می ترسم!
کتاب من از چهلسالگی میترسم دربارۀ زن جوانی به نام مهتاب است که همسر و ۲ فرزند دارد. مهتاب بعد از سالها زندگی دچار روزمرگی شده است و مدام به گذشتهاش فکر میکند. او توجهی که نیاز دارد از شوهر و پسران نوجوانش دریافت نمیکند. این بی توجهی انگار به دردهای کمر و پاهایش که به تازگی دچارش شده اضافه کرده و باعث بیقراریاش شده است.یک روز که تنها در خانه است و حوصلۀ هیچکاری حتی پختن غذا برای فرزندانش را ندارد تصمیم میگیرد برای گرفتن فال قهوه به طبقۀ پنجم و خانۀ مُسیو برود. مردی ارمنی که اغلب زنهای گرفتار به خانهاش میروند. مهتاب در خانۀ مُسیو حرف عجیبی میشنود چون او از مردی میگوید که وارد زندگیاش میشود اما مسیو به مهتاب هشدار میدهد که قلبی سیاه دیده و او باید مراقب باشد. اما همین جملات کافی بود که احوالات زن جوانِ تشنۀ محبت و توجه دگرگون شود.
مهتاب، شخصیت اصلی کتاب من از چهلسالگی میترسم داستان را به روش اولشخص روایت میکند. خواننده با زاویۀ دیدزنی در آستانۀ ۴۰ سالگی به زندگی و جهان نگاه میکند و از افکار و احساسات او دربارۀ زندگی باخبر میشود. شیما سبحانی نویسندۀ کتاب با زبانی روان داستان را طوری روایت میکند که خوانندگان به خصوص زنان جوان می توانند با شخصیت مهتاب همذات پنداری کنند. توصیف درونیات و افکار مهتاب و همچنین بیان دقیق جزییات داستان را به اثری جذاب، پرکشش و خوش خوان تبدیل کرده است.
کتاب من از چهلسالگی میترسم دربارۀ بحران میانسالی است. بسیاری از زنان در این سن تغییراتی را در خودشان احساس میکنند. شخصیتپردازی مهتاب بسیار دقیق به این موضوع میپردازد. او زنی جوان است که احساس میکند که آن طور که باید زندگی نکرده است، دائم به گذشته، رفتارها و انتخابهایش فکر میکند. احساس ناراحتی، افسردگی و پشیمانی یکی از علامتهای بحران ۴۰ سالگی است که در شخصیت مهتاب دیده میشود. او همچنین نسبت به زندگی، همسر و حتی فرزندانش احساس ملال کند و برای ایجاد تغییر در زندگی خود، میلی قوی حس میکند.
خواندن کتاب من از چهل سالگی می ترسم! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات داستاُ دوستداران رمانهای ایرانی و زنان جوان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب من از چهل سالگی می ترسم!
«زن که باشی احساساتت که فوران،کند میروی سراغ ظرفها، قابلمهها را میسابی موهایت را سشوار میکشی ماتیک پر رنگی به لبهایت میزنی و در نهایت ناخنهایت را مانیکور میکنی و میروی دو خط شعر از کتابی میخوانی و نمیدانی احساسات که فوران کند باید از یک جایی هم سرازیر شود دیگر.»
حجم
۴۵۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۶ صفحه
حجم
۴۵۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۶ صفحه
نظرات کاربران
یک کپی ناقص بود از ملت عشق
احساس میکنم بعد از خوندن کتاب کثیف شدم. حرفهای تکراری و کلیشه ای.