کتاب یهودی ستیزی
معرفی کتاب یهودی ستیزی
کتاب یهودی ستیزی نوشتهٔ هانا آرنت و ترجمهٔ مهدی تدینی است. نشر ثالث این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر.
درباره کتاب یهودی ستیزی
کتاب یهودی ستیزی بخشی از کتاب «عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر» است. این اثر پرحجمترین کتاب و به گمان بسیاری اثر اصلی هانا آرنت است. او در سال ۱۹۵۱ نخست این کتاب را به زبان انگلیسی و با عنوان «خاستگاههای توتالیتاریسم» منتشر کرد، اما خیلی زود از پی انتشار کتاب به زبان آلمانی نیز برآمد و با همت خود او در سال ۱۹۵۵ نسخهٔ آلمانی کتاب با عنوان «عناصر و خاستگاههای حاکمیت توتالیتر» منتشر شد. آرنت در پیشگفتار کتاب شرح داده است که به هنگام بازنویسی کتاب به آلمانی تغییراتی، از تکمیل تا حذف، اِعمال کرده است، بدون آنکه در ساختار کلی کتاب دست برده باشد. کتاب حاضر سه فصل دارد که عنوان آنها عبارت است از «یهودیستیزی»، «امپریالیسم » و «توتالیتاریسم». مهدی تدینی، مترجم این اثر با توجه به حجم بالای این فصلها تصمیم گرفته هر یک از فصلها را به صورت مجلدی جداگانه منتشر کند. به این ترتیب، کتاب شاکلهای سهجلدی مییابد، به گونهای که هر یک از سه فصل اصلی کتاب به مجلدی جداگانه تبدیل میشود. اثر حاضر دربردارندهٔ چهار بخش نگاشته شده که عنوان آنها عبارت است از «یهودیستیزی و عقل سلیم»، «یهودیان و دولت ـ ملت»، «یهودیان و جامعه» و «ماجرای درفوس (۱)». کتاب حاضر به خاستگاهها و عناصر حاکمیت توتالیتر میپردازد.
خواندن کتاب یهودی ستیزی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دانشجویان علوم سیاسی و جامعهشناسی و علاقهمندان به آثار هانا آرنت پیشنهاد میکنیم.
درباره هانا آرنت
هانا آرنت در سال ۱۹۰۶ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۵ درگذشت. او تئوریسین و فیلسوفی سیاسی بود که در آلمان در یک خانوادهٔ یهودی زاده شد. در ۱۸سالگی وارد دانشگاه ماربورگ شد و در این دانشگاه استاد محبوبش «مارتین هایدگر» بود که رابطهٔ عاشقانهای نیز با او داشت. او در سال ۱۹۲۶ دانشگاه ماربورگ را ترک کرد و به دانشگاه هایدلبرگ رفت تا رسالهٔ دکتری خود را با عنوان «مفهوم عشق از نظر آگوستین قدیس» زیر نظر «کارل یاسپرس» بگذراند. پس از تحصیل به یکی از رهبران چپ آلمان بدل شد و به مخالفت با نازیها پرداخت. هانا آرنت در سال ۱۹۳۲ ریاست دانشگاه فرایبورگ را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۳۳ با قدرتگرفتن آدولف هیتلر مدتی به زندان افتاد و با شروع جنگ جهانی دوم به اردوگاه مرگ و کورههای آدمسوزی اعزام شد که البته توانست از اسارت فرار کند و همراه با همسر خود «هاینریش بلوشر» به فرانسه برود. هانا آرنت و همسرش با هجوم آلمانها به فرانسه، به آمریکا مهاجرت کردند. او در سال ۱۹۵۱ تابعیت ایالات متحده را پذیرفت. اوایل مهاجرت برای او بسیار سخت و همراه با فقر بود. در ۱۹۶۳ به استادی دانشگاه شیکاگو رسید و در ۱۹۶۷ به «مدرسهٔ تحقیقات اجتماعی» نیویورک رفت و تا پایان عمرش آنجا تدریس میکرد. هانا آرنت در سال ۱۹۵۱ کتاب معروف خود «ریشههای توتالیتاریسم» را منتشر کرد. این کتاب او را به یکی از اصلیترین نظریهپردازان زمان خود بدل کرد؛ همچنین از دیگر آثار معروف او میتوان به «حیات ذهن»، «انقلاب»، «وضع بشر»، «قدرت و قهر» و «میان گذشته و آینده» اشاره کرد. هانا آرنت در ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نیویورک درگذشت و در کنار همسرش به خاک سپرده شد.
بخشی از کتاب یهودی ستیزی
«برخلاف دارودستهها در جامعه و پارلمان که هر کسی میتوانست به آنها متعلق باشد و نوسانی دائمی ــ گذار از یک دسته یا یک گروه حزبی یا فراکسیونی به دسته، گروه یا فراکسیونی دیگر ــ در آنها وجود داشت، ارتش شیفتهٔ آن انحصاری بود که شاخصهٔ کاستهاست. آنچه این افسران را کنار هم نگاه میداشت و آنها را به برج و بارویی در برابر جمهوری و اثرگذاریهای دموکراتیک تبدیل میکرد نه سربازمسلکی، نه شأن حرفهای و نه حس همبستگی، بلکه صرفاً روحیهٔ کاستی بود. چشمپوشی دولت از اینکه ارتش را دموکراتیزه کند و تابع قوای مدنی قرار دهد، پیامدی به غایت عجیب در پی داشت: ارتش به عبارتی بیرون از ملت نهاده شده بود، قدرتی مسلح ایجاد شده بود که هیچکس در بارهٔ آن دقیقاً نمیتوانست بداند روزی به نفع و علیه چه کسی ممکن است موضعگیری کند. از داستان کودتاهای مضحکی که ارتش [در واقع] نمیخواست آنها را انجام دهد، تقریباً به روشنی پیدا بود که این قدرت و روحیهٔ کاستیاش را وقتی به حال خود واگذار شده باشد، نمیشد به نفع هیچکس و علیه هیچکس به کار گرفت. سلطنتطلبیاش تنها بهانهای بود تا خود را درون جمهوری چونان یک گروه ذینفعِ مستقل سروشکل بخشد که حاضر است از امتیازات خود بیاعتنا به جمهوری، به رغم جمهوری و علیه جمهوری دفاع کند. روزنامهنگارانِ آن دوران و همچنین بعدها تاریخنگاران اغلب کوشیدهاند منازعهای را که در جمهوری بر سر ماجرای درفوس میان قوای مدنی و قوای نظامی درگرفته بود زیر مجموعهٔ تضاد میان «تاجران و سربازان» تعریف کنند. ما امروز میدانیم که این برساختِ آغشته به یهودیستیزی چقدر ناموجه است. ادارهٔ اطلاعاتِ ستاد کل با اخبار جعلیای که به وابستگان نظامی بیگانه فروخته میشد همانقدر آسودهخاطر تجارت میکرد که تاجر چرم با پوست حیوانات یا داماد رئیسجمهور با نشانها [ی ملی فرانسه]. در اینجا هم فقط یک قانون حاکم بود: قانون عرضه و تقاضا. زرنگیِ شوارتسکوپن ، وابستهٔ نظامی سفارت آلمان که میخواست اسرار نظامی بیشتری از آنچه اصلاً در فرانسه برای عرضه وجود داشت با جاسوسی به دست آورد، گویا باعث درماندگی حضرات در [ادارهٔ] ضدجاسوسی شده بود: آنقدر که میشد فروخت، نمیشد تولید کرد.»
حجم
۳۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۹ صفحه
حجم
۳۸۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۴۹ صفحه