کتاب سگ کشی
معرفی کتاب سگ کشی
کتاب سگ کشی نوشتهٔ عزیز نسین و ترجمهٔ عارف جمشیدی است. نشر افق این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و ترکیهای را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب سگ کشی
کتاب سگ کشی حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ترکیهای است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «سمفونی بند کفش»، «آدم را بهزور دیوانه میکنند»، «مملکت دست چه کسانی است؟!»، «هیچچیز مثل دیوانگی نیست» و «انجمن دختران باکره». این داستانها ماجراهای بلند و فراموشناشدنی در زندگی است؛ قصههایی پرماجرا که از دل اتفاقات ساده برمیخیزد. عزیز نسین کوشیده در جریان زندگی روزمره به آن وقایع سیاسی و اجتماعی در جامعه بپردازد که آدمها میان مشغلهها و دغدغههایشان گاه فراموش میکنند یا از کنارش بهسادگی رد میشوند. فقر اقتصادی در جامعۀ ترکیه، شکافهای فرهنگی میان قشرهای متفاوت و حتی تأثیر مذهب میان خانوادهها و بازتاب آن در متن جامعه از موضوعاتی است که در داستانهای عزیز نسین مشترک است. جامعۀ ایران بهویژه بهدلیل شباهتهای فرهنگی با ترکیه، توجه ویژهای به داستانهای عزیز نسین نشان داده است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب سگ کشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ترکیه و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره عزیز نسین
محمت نصرت با نام هنری عزیز نسین، مترجم و نویسنده و طنزپردازی است که در ۲۰ دسامبر ۱۹۱۵ در استانبول متولد شد. او در مدرسهٔ افسری تحصیل کرد و مدتی را هم به این شغل مشغول بود، اما نمیتوانست در چنین فضایی دوام بیاورد؛ بنابراین بهسراغ کاری رفت که به آن علاقه داشت و در آن استعداد فراوانی نشان داد؛ نوشتن. او در طول عمرش مدام میان زندان و دفتر تحریریهٔ نشریات مختلف در رفتوآمد بود و اسامی مستعار زیادی برای خودش انتخاب کرده بود که مشهورترینش «عزیز نسین» است. ماجرای انتخاب این اسم مستعار برای خودش هم داستانی جذاب دارد. او عزیز که نام پدرش است را بهعنوان نام هنری خود انتخاب کرد. نسین در زبان ترکی به معنای «تو چه کارهای؟» است.
اولین باری که داستانی را نوشت، تصمیم داشت با نوشتهاش اشک مردم را دربیاورد و آنها را بگریاند؛ چون به نظرش داستان خوب، داستانی بود که اشکآور باشد، اما سردبیر مجلهای که داستانش را برایشان ارسال کرده بود، با خواندن داستانش آنقدر خندیده بود که اشکش درآمد. این شد که به طنزنویسی روی آورد. او داستانهای کوتاه بسیاری منتشر کرد که بارها با ترجمهٔ مترجمان مختلفی همچون ثمین باغچهبان، احمد شاملو، رضا همراه و صمد بهرنگی به فارسی ترجمه شدند. بهطورکلی آثار او در سراسر دنیا به ۳۰ زبان ترجمه شدهاند. او در سال ۱۹۵۶ موفق شد مدال طلای فکاهینویسان جهان را برنده شود و در سالهای ۱۹۵۷، ۱۹۶۳ و ۱۹۶۶ در مسابقات بینالمللی طنزنویسی مقام اول را کسب کرد. عزیز نسین توانست از یک سوءقصد از طرف گروههای افراطی در حادثهٔ آتشسوزی هتل جان سالم به در برد. او درنهایت در ۶ ژوئیهٔ ۱۹۹۵ در آلاچاتی در استان ازمیر ترکیه چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب سگ کشی
«دیوار سالن بزرگ باشگاه با سردیس حیوانات شکارشده آراسته شده بود. سردیس گوزن و بوفالو بیشتر از بقیه جلبتوجه میکرد. شاخ حیوانات ریز و درشتِ روی دیوار با فلزات گرانبها اندود شده بود. تمام کسانی که میخواستند عضوی از باشگاه باشند باید با خودشان سردیسی برای نصب کردن روی دیوار سالن میآوردند. زیر هر سردیس تابلویی قرار داشت که نام شکارچیاش را روی آن نوشته بودند. در واقع حتی اگر این تابلوها را نصب نمیکردند، باز هم اعضای باشگاه خوب میدانستند که هر سردیس متعلق به چهکسی است.
در انتهای آن سالن بزرگ، درست پشت بخاری، شاخهای گوزن غولپیکری قرار داشت که تقریباً تمام دیوار را پوشانده بودند. آن روز قرار بود نفرات جدیدی عضو باشگاه شوند. بر اساس قوانین، یکی از شروط عضو شدن در باشگاه تأییدیهٔ دو نفر از اعضای فعلی بود. سپس جلسهٔ اجماع نظر برگزار میشد تا عضوگیری تأیید شود. کار به همینجا ختم نمیشد. نامزدها روی جایگاه مخصوص رفته و دلیل و نحوهٔ خیانتی را که از سر گذرانده بودند شرح میدادند. نامزدها تنها زمانی لایق عضویت در باشگاه میشدند که خاطرهٔ آن خیانت مورد قبول اعضا قرار میگرفت.
رئیس باشگاه، که صاحب بزرگترین سردیس گوزن بود، نامزدهای جدید را به جایگاه مخصوص دعوت کرد و پس از اینکه نامزدهای جدید سوگندنامهٔ «زیر سایهٔ این شاخهای مقدس، قسم میخورم که هرچه میگویم عین حقیقت است» را ایراد کردند رو به آنها گفت: «اگر اصالت داستانی که تعریف میکنید از طرف دوستان تأیید بشود، عضوی از باشگاه خواهید شد.»»
حجم
۱۱۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۱۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه