کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ رفتارگرایی و کارکردگرایی
معرفی کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ رفتارگرایی و کارکردگرایی
کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ رفتارگرایی و کارکردگرایی نوشتهٔ جورج گراهام و جنت لوین و ترجمهٔ یاسر پوراسماعیل است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی شرح بر مکاتب رفتارگرایی و کارکردگرایی. این اثر جلد بیستونهم از مجموعهٔ «دانشنامهٔ فلسفهٔ استنفورد» است.
دانشنامهٔ فلسفهٔ استنفورد مجموعهای کاربردی و راهی دقیق است برای ورود به مباحث مختلف فلسفه. دانشنامه فلسفه استنفورد در چندین جلد با موضوعات مختلف منتشر شده است. دانشنامه استنفورد، اثری کاربردی است برای کسانی که میخواهند برای اولینبار با فلسفه روبهرو شوند. این دانشنامه موضوعات متنوع را در چندین، از زبان نویسندگان مختلف با دیدی فلسفی بررسی کرده است؛ موضوعاتی مانند پدیدار شناسی، روشنگری، تاریخ هستی، بدنآگاهی، احترام و...
درباره کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ رفتارگرایی و کارکردگرایی
جورج گراهام و جنت لوین در کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ رفتارگرایی و کارکردگرایی شرحی از مکاتب فلسفی رفتارگرایی و کارکردگرایی ارائه کردهاند. گاهی گفته شده است که رفتار کاری است که انداموارهها انجام میدهند. رفتارگرایی بر این فرض بنیان نهاده شده و هدف آن پیشبرد مطالعهٔ علمی رفتار است. جورج گراهام در این اثر توجه خاصی به آنچه «رفتارگرایی افراطی» (ب. ف. اسکینر) خوانده میشود، دارد. جنت لوین در این اثر بیان کرده است که کارکردگرایی در فلسفه ذهن آموزهای است مبنی بر اینکه آنچه چیزی را به نوع خاصی از حالت ذهنی بدل میکند به ساخت درونی آن چیز وابسته نیست، بلکه به نحوهٔ کارکرد یا نقش آن در دستگاهی که بخشی از آن است، وابسته است. این آموزه ریشه در تلقی ارسطو از نفس و تلقی هابز از ذهن به صورت «ماشین محاسبهگر» دارد.
خواندن کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ رفتارگرایی و کارکردگرایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزههای فلسفه و جامعهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دانشنامه فلسفه استنفورد؛ رفتارگرایی و کارکردگرایی
«کارکردگرایی در آخرین بخش قرن بیستم، نظریه غالب درباره حالات ذهنی بود. این دیدگاه، همانند رفتارگرایی، حالات ذهنی را از قلمرو امور «خصوصی» یا سوبژکتیو بیرون میکشد و آنها را در جایگاه اموری مینشاند که قابل بررسی علمیاند. اما، برخلاف رفتارگرایی، توصیف کارکردگرایی از حالات ذهنی برحسب نقشهایشان در ایجاد رفتار به آنها همان تأثیر علّیای را میبخشد که بنا بر فهم عرفی دارند. به نظر میرسد کارکردگرایی از این جهت که تحقق چندگانه حالات ذهنی را ممکن میداند، شرحی از حالات ذهنی به دست میدهد که با مادیانگاری سازگار است، بیآنکه دسته موجودات ذهنمند را به موجوداتی محدود کند که مغزی همانند مغز ما دارند.
اما بهتازگی، علاقه به نظریه اینهمانی (نوعی) روانیفیزیکی احیا شده است، و این تجدید علاقه تا حدی به موجب این ادعا بوده است که در روال واقعی عصبشناسی، حالات عصبی به نحوی کلانتر از آنچه نظریهپردازان اولیه اینهمانی، مانند پلِیس، فایگل و اسمارت فرض میکردند، تفرد نوعی مییابند. اگر چنین باشد، چهبسا موجوداتی که از حیث ساخت عصبفیزیولوژیک ریزبافت خود با ما متفاوتاند، با وجود این در حالات عصبی ما شریک باشند و، در نتیجه، نظریه اینهمانی روانیفیزیکی بتواند مدعی بخشی از قلمروی شود که روزگاری منحصر به کارکردگرایی انگاشته میشد. موجه بودن این نظریه، اولا، به این امر وابسته است که آیا چنین موجوداتی در واقع همارزهای کارکردی ما هستند یا نه، و اگر هستند، آیا شباهتهای زیربنایی آنها در واقع شباهتهای عصبی (درشتبافت) است و نه شباهتهای روانکارکردی (ریزبافت). (برای بحث بیشتر، بنگرید به Bickle ۲۰۱۲; Bechtel ۲۰۱۲; Shapiro & Polger ۲۰۱۲; McCauley ۲۰۱۲ و مقالات مندرج در De Joong & Shoutern ۲۰۱۲؛ همچنین، بنگرید به مدخل تحققپذیری چندگانه.) حتی در این صورت، به نظر میرسد که ممکن است موجوداتی، اعم از زنده و غیرزنده، وجود داشته باشند که به لحاظ کارکردی با ما همارز باشند اما حتی واجد ویژگیهای عصبی درشتبافت ما نباشند. در این صورت، و اگر بتوانیم به طور موجهی این موجودات را در حالات ذهنیمان شریک بدانیم ــ که مطمئناً نظریه مناقشهانگیزی است ــ آنگاه حتی اگر بتوان حالات عصبی را به طور کلانتری متفرد ساخت، کارکردگرایی ادعای فراگیری بیشتر نسبت به نظریه اینهمانی را حفظ خواهد کرد.»
حجم
۱۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه