کتاب نامه های فلوبر
معرفی کتاب نامه های فلوبر
کتاب نامه های فلوبر نوشتهٔ گوستاو فلوبر و رنه دشارم و ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور است. نشر نی این ناداستان در قالب نامه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب نامه های فلوبر
کتاب نامه های فلوبر (Gustave flaubert correspondance) یک ناداستان در قالب نامه را با ویرایش و بازبینی رنه دشارم در بر گرفته است. این کتاب نامههای گوستاو فلوبر به افراد گوناگون زندگیاش را در بر گرفته است؛ به مادرش، به خواهرزادهاش، به نویسندگان دیگر و به دوستانش. مطالعهٔ این نامهها کمک میکند این نویسنده و دوران او را بیشتر بشناسید. گوستاو فلوبر (Gustave Flaubert) در ۱۲ دسامبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. او از نویسندگان تأثیرگذار قرن نوزدهم فرانسه بود که اغلب جزو بزرگترین رماننویسان ادبیات غرب شمرده میشود. نوع نگارش واقعگرایانهٔ او، ادبیات غنی و تحلیلهای روانشناختی عمیق از ویژگیهای آثارش است. او از سبک و موضوعات «بالزاک»، نویسندهٔ دیگر قرن نوزدهم تأثیر گرفت؛ بهطوریکه دو رمان بسیار مشهورش «مادام بوواری» و «تربیت احساسات» بهترتیب از «زن ۳۰ساله» و «زنبق دره» از بالزاک الهام گرفته شده است. آثار فلوبر بهدلیل ریزبینی و دقت فراوان در انتخاب کلمات، آرایههای ادبی و بهطور کلی زیباییشناسی ادبی، در ادبیات زبان فرانسوی منحصربهفرد هستند. کمالگرایی این نویسنده به اندازهای بود که هفتهها به نوشتن یک صفحه وقت سپری میکرد و به همین دلیل در طول سالیان نویسندگی خود تعداد کمی اثر از خود بر جای گذاشت. او پس از نوشتن، آثار را با صدای بسیار بلند در اتاق کار خود که آن را فریادگاه مینامید، میخواند تا وزن و سجع و تأثیر واژگان و جملات را بسنجد. او بسیاری از شهرت خود را مدیون نوشتن نخستین رمانش «مادام بوآری» در سال ۱۸۵۷ است. گوستاو فلوبر در ۸ مهٔ ۱۸۸۰ درگذشت.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب نامه های فلوبر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب نامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نامه های فلوبر
«چقدر حوصلهام سر رفته است، چقدر خستهام. برگها میافتند، صدای ناقوس مرگ را میشنوم، باد ملایمی میوزد و ملالآور است. دلم میخواهد بروم آن سر دنیا، یعنی بیایم پیش شما و سرم را که درد میکند روی سینهتان بگذارم و بمیرم. آیا هیچ به اندوه زندگی من و ارادهای که برای زندگی لازم دارم اندیشیدهاید؟ روزهایم را تنهای تنها سپری میکنم، بیهیچ همراه و همصحبتی، انگار در دورترین نقطهٔ آفریقای مرکزی! شبهنگام سرانجام پس از تلاش بسیار چندخطی مینویسم که فردایش به نظرم بد میآید. قطعاً آدمهای شادتری هم هستند. من زیر بار سختیهای کتابم له شدهام. آیا پیر و فرسوده شدهام؟ گمانم اینطور باشد. کاری که میکنم غیرعادی است، بزدل شدهام. هفت هفته است پانزده صفحه نوشتهام که چنگی هم به دل نمیزند.
چقدر جهان بد چیده شده است! زشتی، رنج و اندوه به چه دردی میخورد؟ چرا رؤیاهایمان عاجزند؟ چرا؟ چندسالی بیآنکه کوچکترین شک یا خستگی به دل راه دهم در وضعیتی زندگی کردهام که به جرئت میتوانم آن را وضعیت حماسی بخوانم. اما اکنون از پا درآمدهام. واقعاً به تفریح احتیاج دارم!
چقدر به شما میاندیشم و چقدر دلم حالوهوا و محبتتان را طلب میکند! اما مقتضیات طاقتفرسای کارم مرا محکوم به این جدایی کرده که لعن و نفرینش میکنم. کمکم دارم فکر میکنم که در زندگی راهم را اشتباه رفتهام، اما آیا برای انتخاب آزاد بودم؟ خوشبهحال بورژواها! ولی دلم نمیخواست یکی از آنها باشم. این داستان زن برهمن در حکایتهای ولتر است.
چه خوب که ادبیات انگلیسی اثر تِن برایتان جالب بود. کتاب او، گر چه خاستگاهش را نکوهش میکنم، اثری ممتاز و قوی است. هنر چیزی است فراتر از محیطی که در آن به کار بسته میشود، هنر ورای عقبهٔ فیزیولوژیکی نویسندهاش است. با این شیوه، سلسلهها و دستهبندیها را شرح میدهیم ولی فردیت را، همان مشخصهٔ خاصی را که موجب میشود همانی باشیم که هستیم، هرگز. این روش هیچ جایی برای استعداد باقی نمیگذارد. دیگر معنایی برای شاهکار ادبی باقی نمیماند و فقط به درد مستند تاریخی میخورد. این اساساً خلاف نقد قدیمی لائارپ است. پیشتر تصور میکردیم ادبیات چیزی سراسر شخصیست و آثار ادبی مثل شهابسنگ از آسمان میافتند. اکنون هرگونه قوهٔ اختیار و هر امر مطلقی را رد میکنیم. من باور دارم که حقیقت جایی میانِ این دو است.»
حجم
۴۵۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۴۵۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه