دانلود و خرید کتاب کیلمنی، بانوی باغ ال. ام. مونتگمری ترجمه فاطمه یگانه
تصویر جلد کتاب کیلمنی، بانوی باغ

کتاب کیلمنی، بانوی باغ

امتیاز:
۲.۳از ۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کیلمنی، بانوی باغ

کتاب کیلمنی، بانوی باغ نوشتهٔ ال. ام. مونتگمری و ترجمهٔ فاطمه یگانه است. انتشارات قدیانی این رمان کانادایی را منتشر کرده است؛ رمانی از نویسندهٔ «آنی شرلی».

درباره کتاب کیلمنی، بانوی باغ

کتاب کیلمنی، بانوی باغ (Kilmeny of the Orchard) حاوی یک رمان معاصر و کانادایی است که ۱۹ فصل دارد. داستان چیست؟ هنگامی که «اریک مارشال» در ۲۴سالگی به جزیرهٔ پرنس ادوارد می‌رسد تا مدیر مدرسه‌ای تازه شود، آیندهٔ درخشانی در تجارت خانوادهٔ ثروتمند خود دارد. او این پست آموزشی دو ماهه را می‌پذیرد، اما سرنوشتْ دختری زیبا و مرموز به نام «کیلمنی گوردون» را سر راه او قرار می‌دهد. کیلمنی با موهای مشکی و چشمان آبی دریایی بلافاصله قلب اریک را تسخیر می‌کند. کیلمنی نمی‌تواند صحبت کند و اریک نگران این دختر خجالتی و حساس است و او را جادو می‌کند. اریک برای اولین‌بار در زندگی باید برای چیزی که می‌خواهد سخت تلاش کند، اما مشخص نیست سرنوشت این عشق جنجالی چه خواهد شد. همین امر تعلیقی در رمان حاضر به وجود آورده است. این رمان را ال. ام. مونتگمری، نویسندهٔ «آنی شرلی» نوشته است.

خواندن کتاب کیلمنی، بانوی باغ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر کانادا و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ال ام مونتگمری

ال ام مونتگمری با نام کامل «لوسی ماد مونتگمری» در ۳۰ نوامبر ۱۸۷۴ در جزیرهٔ پرنس ادوارد به دنیا آمد. این نویسندهٔ کانادایی ۲۰ رمان منتشر کرده است که بسیاری از آن‌ها هنوز در سراسر جهان خوانده می‌شود. محبوب‌ترین اثر او مجموعهٔ «آنی شرلی در گرین گیبلز» است که موفقیتی بزرگ برای او به همراه داشت. هنگامی که لوسی کودک بود، مادرش بر اثر سل درگذشت. پدرش به‌دلیل مشکلات روحی پس از مرگ همسرش او را به پدربزرگ و مادربزرگِ مادری خود که در مزرعه‌ای در جزیرهٔ پرنس ادوارد زندگی می‌کردند، سپرد. این زوج سالخورده با مونتگمری سختگیرانه و رسمی برخورد می‌‌کردند و شخصیت حساس او را درک نمی‌کردند. او کودکی خود را اغلب با خواندن کتاب، نوشتن و با تخیلاتش گذراند. این تنهایی باعث شد لوسی از همان دوران کودکی، به یک خیال‌پرداز و داستان‌نویس تبدیل شود و همین تجربه‌ها در کتاب‌هایش نفوذ پیدا کرد و باعث شد او آدم‌‌هایی را در داستان‌هایش خلق کند که مردم در تمام دنیا با آن‌ها همذات‌پنداری می‌کنند. ماجرای نوشتن «آنی شرلی» نیز از این قرار است که یک روز مونتگمری مشغول مرور یک روزنامه بود و نوشته‌ای را پیدا کرد که یک دهه قبل از آن نوشته شده بود. در آن آمده بود که زوج سالخورده‌ای درخواست حضانت و نگهداری یک پسر یتیم را داشتند که به اشتباه دختری برای آن‌ها فرستاده شده است؛ پس از آن او شروع به نوشتن داستانی دربارهٔ دختر یتیمی با موهای قرمز کرد. مونتگمری ۲۰ رمان، بیش از ۵۰۰ داستان کوتاه، ۳۰ مقاله، زندگی‌نامه و یک کتاب شعر منتشر کرده است. «آنی در گرین گیبلز» به ۲۵ زبان دنیا ترجمه شده و از آن فیلم، نمایشنامه، نمایش موزیکال، کارتون، مینی‌سریال و نمایش‌های رادیویی ساخته شده است.

بخشی از کتاب کیلمنی، بانوی باغ

«حال که همه چیز سروسامان یافته بود اریک دوست داشت مدرسه را رها کند و به شهر خود بازگردد. درست است که او "قرارداد" امضا کرده بود که یک سال در مدرسه درس بدهد؛ ولی می‌دانست که اگر جایگزین مناسبی معرفی کند هیئت‌امنا به او اجازهٔ رفتن می‌دهند. تصمیم داشت تا تعطیلات پاییزه، یعنی تا اکتبر، در مدرسه درس بدهد و بعد برود. کیلمنی قول داده بود بهار آینده ازدواج کنند. اریک نظرش به این بود که تاریخ زودتری ازدواج کنند ولی کیلمنی با زبان خوش روی همان تاریخ خودش اصرار داشت و توماس و جنت هم با او موافق بودند.

کیلمنی گفته بود: «قبل از اینکه برای ازدواج آماده شوم چیزهای زیادی هست که باید یاد بگیرم. و می‌خواهم به دیدن مردم هم عادت کنم. هنوز هم وقتی آدم‌هایی را که نمی‌شناسم می‌بینم کمی وحشت می‌کنم، هرچند گمان نمی‌کنم در ظاهرم آن را نشان دهم. با دایی و خاله به کلیسا می‌روم و به جلسات انجمن مبلغان. و دایی توماس گفته است که این زمستان من را به مدرسهٔ شبانه‌روزی در شهر می‌فرستد، اگر فکر می‌کنی به صلاح است.»

اریک در دم رأی مخالفش را اعلام کرد. فرستادن کیلمنی به مدرسهٔ شبانه‌روزی به نظرش ایدهٔ مضحکی بود.

با گله‌مندی به خاله و دایی او گفت: «نمی‌فهمم خُب هرچه را می‌خواهد یاد بگیرد می‌تواند بعد از ازدواجش با من یاد بگیرد، چه ارتباطی به ازدواجمان دارد.»

توماس گوردن با شکیبایی توضیح داد: «ولی ما می‌خواهیم یک زمستان دیگر هم او را پیش خود نگه داریم. وقتی او از اینجا برود آقا ما خیلی دل‌تنگش خواهیم شد. او تابه‌حال یک روز هم از ما دور نبوده است. او چشم‌وچراغ این خانه است. تو خیلی محبت داری که می‌گویی هروقت دلش خواست می‌تواند به خانه بیاید، ولی خیلی فرق دارد. او قرار است متعلق به دنیای تو باشد نه ما. ما نیت بدی نداریم، و درهرحال او برای ما نخواهد بود. ولی بگذار این یک زمستان او را برای خودمان نگه داریم.»

اریک تا آنجا که از دستش برمی‌آمد با وقار و متانت تسلیم شد و ازآن‌گذشته پیش خودش فکر کرد لیندزی آن‌قدرها از کوینزلی دور نیست و چیزهایی به اسم قایق و قطار هم وجود دارد.»

ح. دوست حافظ
۱۴۰۳/۰۴/۳۱

اولین بار که با ال. ام. مونتگومری و کتاب‌هایش آشنا شدم، هنوز ابتدایی بودم. آن وقت‌ها کتابخانه‌ی عمومی نزدیک خانه‌مان مجموعه‌ی آنی شرلی را داشت و من اولین بار کتاب‌های آنی شرلی را از آنجا گرفتم و خواندم. بعدتر، تبدیل

- بیشتر
کاربر 5486471
۱۴۰۳/۰۶/۱۰

طبیعتا نسبت به بقیه اثار مونتگمری مثل ان شرلی و قصه های جزیره و قصر ابی معرکه نیست ولی فضای داستان قشنگ

minoo bararnejad
۱۴۰۳/۰۴/۳۱

نسبت به دیگر آثار مونتگومری بسیار ضعیف بود. توصیفات زیادی داشت‌. یک رمان سطح پایین👎

کاربر ۵۳۲۱۵۸۰
۱۴۰۳/۰۴/۱۹

منتظر صوتیشم

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

حجم

۱۳۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان