کتاب لیبرالیسم و منتقدان آن
معرفی کتاب لیبرالیسم و منتقدان آن
کتاب لیبرالیسم و منتقدان آن نوشتهٔ مایکل ساندل و ترجمهٔ احمد تدین است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی مجموعهای از مقالات در باب لیبرالیسم و نقدهایی که به آن وارد شده است.
درباره کتاب لیبرالیسم و منتقدان آن
کتاب لیبرالیسم و منتقدان آن (Liberalism and its critics) دربردارندهٔ مجموعهای از مقالاتی است از که مایکل ساندل آنها را گردآوری کرده است. مایکل ساندل که خود یکی از صاحبنظران برجستهٔ نظریهٔ لیبرالیسم در زمانهٔ ماست، نوشتههایی را دستچین کرده است که خواننده با مطالعهٔ آنها، با لیبرالیسم و آخرین تحولات آن تا دههٔ ۱۹۸۰ آشنا میشود. او علاوه بر مقالهای که در این مجموعه دارد، پیشگفتاری روشنگر نیز برای کتاب نگاشته است که به رفع ابهام در درک دیدگاههای نویسندگان مجموعه کمک شایانی میکند. با مطالعهٔ این اثر میتوانید با دیدگاه اندیشمندانی همچون «آیزیا برلین»، «جان راولز»، «رونالد دورکین»، «فریدریش ا. هایک»، «رابرت نوزیک»، «السدر مکینتایر»، «پیتر برگر»، «چارلز تیلور»، «مایکل والستر»، «مایکل اُکشات» و «هانا آرنت» دربارهٔ لیبرالیسم آشنا شوید.
لیبرالیسم در انگلستان سدهٔ هجدهم، به صورت مکتبی فکری و جنبشی سیاسی پدیدار شد. در عرصهٔ فلسفه، فلسفهٔ سیاسی، اقتصاد و سیاست دستاوردهای مهمی بر جای نهاد. در زمینهٔ اقتصادی خواهان آزادی دادوستد و کسبوکار شد و با این مطالبه، مبارزهای بیامان را با قیدوبندهای صنفی - فئودالی قرونوسطایی و استبدادهای سلطنتی آغاز کرد و به ثمر رسانید. در این بُعد، لیبرالیسم به نوعی رادیکالیسم اصیل نزدیک میشد که خواهان ایجاد طرحی نو در جهان بود. در بُعد سیاسی، لیبرالها چند خواسته داشتند؛ آزادی فردی، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و انجمنها، آزادی احزاب و عقیدهها، مدارا با مخالفان سیاسی، برابری و استقلال فرد در برابر نهادهای قدرتمند حزبی و اتحادیهای و حتی دولت. آنان مبارزهای را با حکومتهای خودکامهٔ پادشاهی به راه انداختند. در زمینهٔ فلسفه هم با حفظ میراث فردگرایی، به تحلیل نتایج و لوازمات فردگرایی در حوزههای هستیشناسی و فلسفهٔ اخلاق و فلسفهٔ سیاسی پرداختند.
خواندن کتاب لیبرالیسم و منتقدان آن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دانشجویان علوم سیاسی و جامعهشناسی و علاقهمندان به شناخت مکتب فکری لیبرالیسم پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب لیبرالیسم و منتقدان آن
«تحقق کامل آزادی، در جامعهای میسر تواند بود که از عقل ارسطویی برخوردار باشد؛ یعنی در جامعهای که به حداقل خودکفایی دست یافته باشد. هگل در قراردادن نوامیس واقعی اجتماعی، در بالاترین نقطه، آگاهانه از ارسطو پیروی میکند و در دنبالهروی از ارسطو، درواقع از جهان یونان باستان پیروی مینماید. چون آخرین باری که جهان، شاهد نوامیس واقعی اجتماعی تقسیمناشده و غیرحاصل از تلاش بود، در یونان باستان بود. هگل در ارادهٔ مفهوم نوامیس واقعی اجتماعی، تا حدی آن وحدت نمایانی را به ما نشان میدهد که تمامی نسل او در دولتشهر یونان باستان میدید. اعتقاد بر این بود که مردم در دولتشهر زندگی جمعی، شهر خویش را جوهر و معنای زندگی خود تلقی مینمودند و شکوه خویش را در زندگی همگانی دولتشهر و پاداش خود را در اشتهار و قدرت آن و بیمرگی و جاودانگی را در یاد و خاطرهٔ دولتشهر جستوجو میکردند. مونتسکیو در گفتار خود دربارهٔ فضیلت، از آن به عنوان انگیزهٔ اصلی جمهوری یاد میکرد. او هم همراه با نسل خویش بر این نکته واقف بود که نوامیس اجتماعی، در شکل اصیل آن، برای همیشه از دست رفته است؛ اما همراه با معاصرانش سودای نوزایی و بازسایی آن را به شیوهای جدید در سر میپرورانید.
این نظر که برترین و کاملترین وجود اخلاقی ما همان است که ما تنها به عنوان عضو جامعه بدان دست توانیم یافت، ما را به فراسوی نظریهٔ امروزی قرارداد و حقوق طبیعی یا تلقی فایدهگرایانه از جامعه به عنوان ابزار خوشبختی عمومی و همگانی میکشاند؛ چون این جامعهها کانون تعهدات مستقل نیستند، تا چه رسد به ادعاهای بسیار زیادی که در برابر ما اقامه میشود. وجود این جوامع صرفاً به تعهدات اخلاقی ازپیشموجود (مثلاً وفای به عهد) یا پیشبرد بزرگترین خوشی برای بیشترین تعداد مردم شکل خاصی میدهد. آیینی که نوامیس واقعی اجتماعی را در بالاترین نقطهٔ زندگی اخلاقی قرار میدهد، به مفهومی از جامعه به عنوان زندگی جماعت فراگیرتر نیاز دارد که (با استعاره از گفتار بالا) فرد به عنوان عضو در آن شرکت دارد.»
حجم
۵۶۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۵۷ صفحه
حجم
۵۶۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۵۷ صفحه