کتاب شب پرولترها
معرفی کتاب شب پرولترها
کتاب شب پرولترها نوشتهٔ ژاک رانسیر و ترجمهٔ آرام قریب است. انتشارات شیرازه کتاب ما این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی بایگانی رؤیای کارگری از مجموعهٔ «فلسفه و اقتصاد سیاسی».
درباره کتاب شب پرولترها
کتاب شب پرولترها (a nuit des prolétaires) یکی از آثار مجموعهٔ «فلسفه و اقتصاد سیاسی» به دبیری «مراد ثقفی» است. گفته شده است که این اثر حاصل ناامیدی ژاک رانسیر از جنبشهای چپ، فعالان حوزۀ کارگری و احزاب و سازمانهای بزرگ و کوچک سوسیالیست و کمونیست فرانسه است؛ چراکه از نظر رانسیر تمامی آنها نتوانستند از امکاناتی که حرکتهای اعتراضی دانشجویان این کشور در سال ۱۹۶۸ برای تغییر جایگاه کارگران و مزدبگیران در جامعه فراهم آوردند، استفاده کنند. به عقیدهٔ ژاک رانسیر چارۀ کار بازگشت به مطالعۀ تاریخ جنبش کارگری در دهۀ ۱۸۳۰ بود. کتاب حاضر به نوعی توصیف مکانیابی یا مستقر شدنِ سوسیالیسم اروپایی در دهههای اولیۀ قرن نوزدهم است؛ سوسیالیسمی که نیروی محرکهاش نه مطالبۀ پیشهوران است برای هدایت و تنظیم کار خود، نه لزوماً پیرو آگاهیکارگران نسبت به استثمار حاصل شده است و نه احساس همبستگی کارگران و علمِ به دارا بودنِ سرنوشتی مشترک با یکدیگر. رانسیر که محرک اصلی را ملاقات با «دیگری» میداند؛ مفهومی که از نامها، نوشتهها، اشعار و ابراز نظرات کارگران در بایگانیهای مختلف گردآوری شده است. رانسیر در این کتاب، تاریخنگاری سومی را در مقابل دو تاریخنگاری دیگر از جنبش کارگری میگذارد. یکی تاریخنگاری مألوفی که اهمیت کار در عصر جدید را در تقابل با عزت و فرادستی سرمایه قرار میدهد و جدال این دو را نیروی محرکه تاریخ بهشمار میآورد و دیگری، تاریخنگاری کمتر شناختهشدهای که از کف رفتنِ عزت و افتخارِ کار و تولید پیشهور را مهمترین نتیجۀ مذموم برآمدنِ فرهنگ سرمایهداری نو و تبعات ضد انسانی آن میداند. برای آشنایی با تاریخی که رانسیِر در مقابل این دو تاریخنگاری قرار میدهد، کتاب حاضر را بخوانید.
خواندن کتاب شب پرولترها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزههای جامعهشناسی و علاقهمندان به آثار ژاک رانسیر پیشنهاد میکنیم.
درباره ژاک رانسیر
ژاک رانسیر (Jacques Rancière) در سال ۱۹۴۰ به دنیا آمد. او فیلسوف فرانسوی، استاد فلسفه در مدرسهٔ دانشآموختگان اروپا در ساس فی و استاد بازنشستهٔ فلسفه در دانشگاه پاریس (سن دُنی) بوده است. نام او پس از همکاری در نگارش مشترک «خوانش کاپیتال» (۱۹۶۸) همراه با فیلسوف مارکسیست ساختارگرا، «لوئی آلتوسر» بر سر زبانها افتاد. رانسیر در صفحاتی از مقالهٔ اول کتاب «آزادسازی تماشاگر» که عنوان کتاب هم هست، به زندگی خود و نسل خود اشاره کرده است؛ مقالهای که در آن از یک سو باید به مبارزهٔ اجتماعی و چالشهای طبقاتی و کمک به کارگران میپرداخت و از سوی دیگر بهعنوان یک محقق و استاد خود را جدا از این طبقه باز میشناخت. او در این مرحله با خواندن متون تاریخی و خاطرات دو کارگر که روز فراغتشان را بهنوعی به شهود و تحقیق روشنفکرانه میگذرانند، برمیخورد که در او تأثیر عمیقی میگذارد. از این پس او باور دارد که کارگر با محقق یا مشاهدهگر تفاوتی ندارد و تنها کاری که باید کرد این است که او را از این جایگاه و پیشفرضهایی که او را در مقام ناآگاه مطلق قرار میدهد، خارج کرد. از آثار مکتوب ژاک رانسیر میتوان به کتابهای «کلام خاموش» و «ناخودآگاه زیباشناختی» و «بلا تار، پس از پایان» اشاره کرد.
درباره مراد ثقفی
مراد ثقفی در آبان ۱۳۳۶ در تهران به دنیا آمد. او روزنامهنگار، پژوهشگر مسائل سیاسی، فعال مدنی و ناشری ایرانی است که صاحبامتیاز و مدیرمسئول فصلنامهٔ «گفتگو» بوده است؛ همچنین مدیر «انجمن دیدبان مدنی یک شهر» بوده است که هدف خود را «اطلاعرسانی درمورد عوامل و شاخصهای سازنده زندگی شهری مطلوب و افزایش آگاهی شهروندان» معرفی کردهاست. او دکترای برق - الکترونیک خود را در سال ۱۹۸۱ میلادی از اکول پلی تکنیک فدرال لوزان در سوئیس گرفت و پس از آن برای طی دورهٔ پستدکترا به دانشگاه یو.سی.ال.ای در آمریکا رفت. دورهٔ کارشناسیارشد علوم سیاسی را در مدرسهٔ عالی مطالعات علوم اجتماعی فرانسه گذراند. پس از بازگشت به ایران مجلهٔ گفتگو را به مدیرمسئولی پدرش (رضا ثقفی) در دههٔ ۱۳۷۰ پایهگذاری کرد. مراد ثقفی علاوهبر سردبیری گفتگو، مدیر نشر شیرازه (انتشارات شیرازه کتاب ما) بوده است. او را جزو اندیشمندان سکولار در ادبیات سیاسی ایران دانستهاند. کتاب «نه طبقه - نه متوسط» یکی از آثار مکتوب اوست. مراد ثقفی همسر «حمیده چگونیان» از فعالان مدنی است.
بخشی از کتاب شب پرولترها
«من از مادری بیاحساس زاده شدهام؛ او لیاقت آن را نداشت که مادر نامیده شود. پنج ماهه بودم که پدرم را از دست دادم و تا ده سالگی عمویم مرا بزرگ کرد. تا آن زمان همهچیز بر وفق مراد بود اما دست عمویم تنگ شد و مرا به پاریس، پیش خواهرش فرستاد. اینجا زندگیام بهکل دگرگون شد. البته عمهام مرا گذاشته بود مدرسه، اما هر روز ساعت پنج صبح بیدارم میکرد و سوزن خیاطی به دستم میداد تا وقت شروع مدرسه؛ یک تکه نان دستم میگرفتم و میرفتم سر کلاس تا زنگ آخر که دوباره برمیگشتم به کار خیاطی تا ساعت یازده شب. در دوازده سالگی، پس از مناسک عشای ربانی، شروع کردم به کار شاگردی؛ شب و روز، حتی در اوقات ناهار و شام هم مشغول خیاطی بودم. اغلب با من بدرفتاری میکردند و این باعث شده بود تندخو بشوم. اما از همه بدتر آن بود که ابزار و ادوات لازم برای کار یادگرفتن در اختیار نداشتم. از محل انعامهایم قدری پسانداز کردم که ابزارآلات تهیه کنم، اما مورد شماتت و حتی تنبیه بدنی قرار گرفتم، چون این برای عمهام خرجی نداشت. این را هم باید بگویم که عمهام در آن ایّام نسبتاً در رفاه بود ولی بهقدری در تغذیه امساک میکرد که ساعت شش صبح چیزی برای خوردن نمانده بود و اگر سخاوتمندی ارباب بورژوایم نبود یقیناً اغلب اوقات گشنه میماندم. مواقعی هم تکهای خوراک گوشت گندیده میداد که ببلعم. خلاصه آنکه همهٔ این سختیها سبب شد که هیچ علاقهای به کار در من ایجاد نشود چرا که همواره درمانده بودم و کوچکترین لذتی از کودکیام نبردم. آموزشم به آخر رسید و از آنجا که توانایی گذران زندگی را نداشتم، عمهام مرا نزد مادرم بازپسفرستاد. مادرم من را به دنبال چوب به جنگل میفرستاد و چون کنده و شاخههایی که برایش میآوردم به اندازهٔ دلخواهش نبود، قربانی بدرفتاریهایش میشدم، آنقدر که تصمیم گرفتم برای گدایی هم شده به پاریس برگردم ولی بیش از آن آنجا نمانم»
حجم
۶۷۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۸۲ صفحه
حجم
۶۷۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۸۲ صفحه