دانلود و خرید کتاب بلو نیلوفر قائمی فر
تصویر جلد کتاب بلو

کتاب بلو

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۱۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بلو

کتاب بلو نوشتهٔ نیلوفر قایمی فر است. انتشارات کتاب آترینا این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب بلو

کتاب بلو حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که ۱۱ فصل دارد. این رمان در حالی آغاز می‌شود که راوی اول‌شخص آن می‌گوید که گوشی رو بالای سرش گرفته بود. کافی بود او پست یا استوری بذارد تا به صفحه‌اش بریزند. تعداد فن‌پیج‌هایش از دستش در رفته بود؛ یعنی او آنقدر مشهور بود که فن‌پیج داشته باشد؟ او کیست؟ داستان چیست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب بلو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بلو

«روزها از پس هم گذشت. منتقلم کردن یه بیمارستان خاص. فقط زمان ملاقات رضا و ارسلان می‌اومدن. تحت درمان قرار گرفتم. مشخص شده بود بهم نوعی آرام‌بخش اعتیادآور می‌دادن. همچنین علایم مصرف مواد صنعتی هم در خونم بود، چیزی که بد بود ترکیب موادی بود که بهم می‌دادن و من درگیر چند علایم بودم؛ درد و روان‌پریشی با هم بهم حمله کرده بود.

کم‌کم متوجه اطرافم شدم. خودم‌و که تو آینه می‌دیدم نمی‌شناختم. شبیه شبح شده بودم. زیر چشمام سیاه بود، رنگم سفید و گچ شده بود، هر چی بیشتر می‌گذشت بیشتر به اتفاقاتی که برام افتاده مشرف می‌شدم. انگار پابه‌پای من که داشتم آب می‌شدم رضا و ارسلان هم آب می‌شدن.

روزای اول که می‌اومدن حرف نمی‌زدن، فقط زل می‌زدن من‌و، که درب و داغون رو تخت بودم، نگاه می‌کردن. کم‌کم که حالم جا اومد برام بوم و رنگ خریدن تا خوشحالم کنند. وقتی هوشیار و واقف به جریان شدم، دلم نمی‌خواست ببینمشون. وقتی می‌اومدن ملاقاتم جیغ می‌زدم می‌گفتم؛ «برید، نمی‌خوام ببینمتون.»

ارسلان از کوره درمی‌رفت، اما رضا آروم می‌گفت:

- باشه می‌ریم، آروم باش.

وقتی می‌رفتن، می‌نشستم های‌های گریه می‌کردم. ازشون خجالت می‌کشیدم. بهشون احتیاج داشتم. این حس دوگانگی بیشتر از قبل حالم‌و بد می‌کرد. باعث می‌شد خودخوری کنم و به بیماری‌ای که گرفتارش شده بودم دامن بزنه و روند کار دکتر و مشاورم‌و کندتر کنه.

خاطرات تکراری و حرفای گذشته به ذهنم می‌اومد و دچار افسردگیم می‌کرد. همه‌اش خوابیده بودم که از روزها فرار کنم. دست از تکرار اون لحظه‌ها که از خونه زدم بیرون و رفتم سراغ هوشیار برنمی‌داشتم. سرزنش اون لحظه‌ای که خونهٔ باباجونم برام ناامن‌تر از حرفا و وعده‌های هوشیار کثافت بود مدام باهام بود.

جیغ می‌زدم. به خودم فحش می‌دادم. «چطور باید برگردم به زندگی!» این سؤال تیز ذهنم بود، هر دقیقه از خودم می‌پرسیدم. تو یکی از جلسات مشاوره، مشاورم بهم گفت:

- چی اذیتت می‌کنه؟ اعتیادی که داشتی؟ اتفاقی که برات افتاده؟ یا تصمیمی که گرفته بودی؟»

کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
۱۴۰۳/۰۲/۲۰

خیلی سطحی و بچه گانه به طوری که بعد از خواندن ۱۰۰ صفحه اول کل داستان را حدس میزنی و دیگه تا آخر رغبت نداری بخونی کلا رمان زردی است حیف پول که بابت این کتاب بدی

نرگس
۱۴۰۳/۰۲/۰۹

قشنگ

Farzannn
۱۴۰۳/۰۷/۲۸

من چاپی این کتاب‌و خریدم و خوندم. یکی از بچه‌گانه‌ترین و ضعیف‌ترین کتاب‌هایی که خوندم.💔 من خیلی وقته فهمیدم کتاب‌های این نویسنده واقعا سطحیه و‌ قلمشون خیلی ضعیفه اما سر این کتاب گول تبلیغات زیادشو خوردم و همه گفتن این

- بیشتر

حجم

۲۶۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۲۶۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
تومان