کتاب بلو نیلوفر قائمی فر + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب بلو

کتاب بلو

دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۵از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بلو

کتاب بلو نوشتهٔ نیلوفر قایمی فر است. انتشارات کتاب آترینا این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب بلو

کتاب بلو حاوی یک رمان معاصر و ایرانی است که ۱۱ فصل دارد. این رمان در حالی آغاز می‌شود که راوی اول‌شخص آن می‌گوید که گوشی رو بالای سرش گرفته بود. کافی بود او پست یا استوری بذارد تا به صفحه‌اش بریزند. تعداد فن‌پیج‌هایش از دستش در رفته بود؛ یعنی او آنقدر مشهور بود که فن‌پیج داشته باشد؟ او کیست؟ داستان چیست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب بلو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بلو

«روزها از پس هم گذشت. منتقلم کردن یه بیمارستان خاص. فقط زمان ملاقات رضا و ارسلان می‌اومدن. تحت درمان قرار گرفتم. مشخص شده بود بهم نوعی آرام‌بخش اعتیادآور می‌دادن. همچنین علایم مصرف مواد صنعتی هم در خونم بود، چیزی که بد بود ترکیب موادی بود که بهم می‌دادن و من درگیر چند علایم بودم؛ درد و روان‌پریشی با هم بهم حمله کرده بود.

کم‌کم متوجه اطرافم شدم. خودم‌و که تو آینه می‌دیدم نمی‌شناختم. شبیه شبح شده بودم. زیر چشمام سیاه بود، رنگم سفید و گچ شده بود، هر چی بیشتر می‌گذشت بیشتر به اتفاقاتی که برام افتاده مشرف می‌شدم. انگار پابه‌پای من که داشتم آب می‌شدم رضا و ارسلان هم آب می‌شدن.

روزای اول که می‌اومدن حرف نمی‌زدن، فقط زل می‌زدن من‌و، که درب و داغون رو تخت بودم، نگاه می‌کردن. کم‌کم که حالم جا اومد برام بوم و رنگ خریدن تا خوشحالم کنند. وقتی هوشیار و واقف به جریان شدم، دلم نمی‌خواست ببینمشون. وقتی می‌اومدن ملاقاتم جیغ می‌زدم می‌گفتم؛ «برید، نمی‌خوام ببینمتون.»

ارسلان از کوره درمی‌رفت، اما رضا آروم می‌گفت:

- باشه می‌ریم، آروم باش.

وقتی می‌رفتن، می‌نشستم های‌های گریه می‌کردم. ازشون خجالت می‌کشیدم. بهشون احتیاج داشتم. این حس دوگانگی بیشتر از قبل حالم‌و بد می‌کرد. باعث می‌شد خودخوری کنم و به بیماری‌ای که گرفتارش شده بودم دامن بزنه و روند کار دکتر و مشاورم‌و کندتر کنه.

خاطرات تکراری و حرفای گذشته به ذهنم می‌اومد و دچار افسردگیم می‌کرد. همه‌اش خوابیده بودم که از روزها فرار کنم. دست از تکرار اون لحظه‌ها که از خونه زدم بیرون و رفتم سراغ هوشیار برنمی‌داشتم. سرزنش اون لحظه‌ای که خونهٔ باباجونم برام ناامن‌تر از حرفا و وعده‌های هوشیار کثافت بود مدام باهام بود.

جیغ می‌زدم. به خودم فحش می‌دادم. «چطور باید برگردم به زندگی!» این سؤال تیز ذهنم بود، هر دقیقه از خودم می‌پرسیدم. تو یکی از جلسات مشاوره، مشاورم بهم گفت:

- چی اذیتت می‌کنه؟ اعتیادی که داشتی؟ اتفاقی که برات افتاده؟ یا تصمیمی که گرفته بودی؟»

نظرات کاربران

Elham Fadaei
۱۴۰۴/۰۳/۰۷

واقعا یکی از زیباترین کتاب های خانم قائمی فر عزیزه

نرگس
۱۴۰۳/۰۲/۰۹

قشنگ

کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
۱۴۰۳/۰۲/۲۰

خیلی سطحی و بچه گانه به طوری که بعد از خواندن ۱۰۰ صفحه اول کل داستان را حدس میزنی و دیگه تا آخر رغبت نداری بخونی کلا رمان زردی است حیف پول که بابت این کتاب بدی

جادوگر رویاهای نیمه شب
۱۴۰۳/۰۷/۲۸

من چاپی این کتاب‌و خریدم و خوندم. یکی از بچه‌گانه‌ترین و ضعیف‌ترین کتاب‌هایی که خوندم.💔 من خیلی وقته فهمیدم کتاب‌های این نویسنده واقعا سطحیه و‌ قلمشون خیلی ضعیفه اما سر این کتاب گول تبلیغات زیادشو خوردم و همه گفتن این

- بیشتر
بهناز
۱۴۰۴/۰۴/۰۷

عالی

بریده‌هایی از کتاب

آدمای مجازی فقط زمانی هستن که تو به نت وصلی، اگر داده رو خاموش کنی دیگه نیستن، دیگه وجود ندارن، چون مجازی‌اند.
گل پری
وقتی قیافه‌ات نگرانه یعنی داری به همه اعلام می‌کنی آمادهٔ سنگ خوردنی، سرت‌و بالا بگیر و جدی راه برو، یه‌جوری که کسی جرئت نکنه حتی ازت سؤال بپرسه.
گل پری
وقتی مشکلاتت زیاد می‌شه باید مدیریت کنی. اگر مدیریت نکنی مشکلات قورتت می‌دن
گل پری
به آدم یه تیکه سنگ میدن می‌گن الماسه، امانته، حواست بهش باشه تا صاحبش بیاد بگیره، نمی‌شه چشم از الماس برداری! هی جیبت‌و چک می‌کنی، هی می‌پایی نگاش می‌کنی که از زرق و برقش کم نشه، چه برسه به اینکه یه انسان‌و بهت امانت بدن! یه دختر هم‌خون و هم‌ریشه‌اتو، سنگ که ارزش نداره! هر چقدرم تراش بخوره تهش سنگه، اما انسان انسانه! هر چی بهت نزدیک‌تر بار مسئولیتت بیشتر.
گل پری
پس مقصری! حقته سرزنش بشی. آدما سرزنش می‌شن که به خودشون بیان،
گل پری
خودت‌و شبیه جنا درست می‌کنی عکس می‌گیری لایک بگیری؟ الان لایکات اومدن کمکت؟ جز اینکه به نامردا فهموندی می‌تونید به من دست‌درازی کنید، جنس رایگانه.
گل پری
یه شب من و هوشیار دو سه ساعت داشتیم روی کاغذای ده در ده خط می‌کشیدیم که به عنوان دعا به ملت بدبخت بده. اونم یه خط معمولی، بدون یه سلام و صلوات. بعد با اون دعا قلابی‌ها، اون شب بالای ده میلیون کار کرد. پوزخندی زدم و گفتم: - فقط نمی‌دونم این همه پول درمی‌آره چرا هنوز مستأجره یه خونهٔ صد سال ساخته. یه فرقون هم نداشت سوار بشه.
گل پری
دارم به این فکر می‌کنم آدم توی شرایط حاد چقدر رنگ عوض می‌کنه. اگر بیرون گود بودیم به خانوادهٔ قربانی اُرد ناشتا می‌دادیم که باید ال کنن و بل کنند، اما حالا که وسط گودیم روشن‌فکر شدیم، منطقی فکر می‌کنیم تا آسیب کمتری ببینیم. شبیه اون غریبه‌ای شدیم که یه بچهٔ تخس می‌بینه می‌گه اگر بچهٔ من بود دو تا تو دهنش می‌زدم سر جاش بشینه، بعد که همین غریبه بچه‌دار می‌شه و بچهٔ بدتری نصیبش می‌شه بچه‌اش‌و بغل می‌کنه می‌گه بچه رو بزنی پررو می‌شه، باید حواسش‌و پرت کرد و با محبت باهاش رفتار کرد.
گل پری

حجم

۲۶۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۲۶۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۱۲۵,۰۰۰
تومان