کتاب ژنرال در هزارتوی خودساخته
معرفی کتاب ژنرال در هزارتوی خودساخته
کتاب ژنرال در هزارتوی خودساخته نوشتهٔ گابریل گارسیا مارکز و ترجمهٔ سیدحبیب گوهری راد است. انتشارات رادمهر این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک رمان از آمریکای لاتین.
درباره کتاب ژنرال در هزارتوی خودساخته
گابریل گارسیا مارکز کتاب ژنرال در هزارتوی خودساخته را در هشت فصل نگاشته است. او در این رمان شرححالی را از آخرین روزهای زندگی رهبر آزادیخواه کلمبیا، «سیمون بولیوار» ارائه داده است. رؤیای بزرگ سیمون بولیوار متحدکردن کشورهای آمریکای لاتین بود. یکونیم قرن پساز دوران سیمون بولیوار، مارکز در این کتاب از دیدگاهی تازه به او نگریسته است. آثار و مدارک تاریخی کتاب براساس واپسین سفر بولیوار از بوگوتا به نوار ساحلی کلمبیا به قصد سفر به اروپا است. باتوجه به شواهد تاریخی، مارکز در این کتاب تصویری از ناامیدی، بیماری و مرگ را که بهناچار به سلامتی و زندگی چیره میشود، نشان داده است.
خواندن کتاب ژنرال در هزارتوی خودساخته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات آمریکای لاتین و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۲۷ در شهر آراکاتاکا در کلمبیا به دنیا آمد. او در کودکی از نوشتن شعر و طراحی کمیکاستریپ لذت میبرد و برخی از شعرهایش در روزنامهٔ دبیرستانش چاپ میشد. او در جوانی در رشتهٔ حقوق تحصیل کرد؛ بااینحال بعدها تبدیل به یک روزنامهنگار شد؛ شغلی که پیش از رسیدن به شهرت ادبی از طریق آن امرار معاش میکرد. گابریل گارسیا مارکز همیشه خود را بیشتر یک روزنامهنگار میدانست تا رماننویس و روزنامهنگاری بهشدت بر حرفهٔ داستاننویسی او تأثیر گذاشت. او معتقد بود که روزنامهنگاری اگر نگوییم بیشتر، بهاندازهٔ دیگر حوزههای ادبی ارزشمند است و امیدوار بود که بهجای رمانهایش، بهخاطر کار روزنامهنگاریاش به یاد مردم بماند.
پیش از ۱۹۶۷، مارکز ۲ رمان «توفان بزرگ» (۱۹۵۵) و «ساعت شوم» (۱۹۶۲) و چند داستان کوتاه نوشت. نخستین نوشتههای مارکز با توجه چندانی مواجه نشدند، اما این نویسنده با رمان «صد سال تنهایی» بود که به شهرتی جهانی دست یافت. این رمان بهعنوان یکی از برترین رمانهای قرن بیستم و در سبک رئالیسم جادویی شناخته شده است. آمیختن حقایق و داستانهای تاریخی با نمونههایی از اوامر خارقالعاده، عملی است که مارکز از استاد کوبایی خود «آلخو کارپنتیر» که یکی از بنیانگذاران رئالیسم جادویی نیز محسوب میشود، فرا گرفته بود.
مارکز در ادامهی مسیر نویسندگی خود، کتابهای «پاییز پدرسالار» (۱۹۷۵)، «کرونیکل یک مرگ پیشگوییشده» (۱۹۸۵)، «عشق در زمان وبا» (۱۹۸۵)، «ژنرال در هزارتوی خود» (۱۹۸۹، سیاسیترین رمان مارکز و روایتی تخیلی از آخرین روزهای زندگی «سیمون بولیوار» فرماندهٔ انقلابی و سیاستمدار ونزوئلایی) و «از عشق و شیاطین دیگر» (۱۹۹۴) را منتشر کرد. یکی از بهترینها در میان این آثار کتاب «عشق در زمان وبا» است که حول رابطهای عاشقانه که دههها طول میکشد تا به سرانجام برسد، میگردد. داستان رمان «عشق در زمان وبا» به موضوعاتی از جمله عشق، پیری و مرگ میپردازد و بین اواخر دههٔ ۱۸۷۰ و اوایل دههٔ ۱۹۳۰ در جامعهای در آمریکای جنوبی رخ میدهد که روایتگر داستان زوجی است که بهدلیل جنگها و همچنین شیوع وبا دچار مشکل شدهاند. مارکز یک وقایعنگاری ژورنالیستی از آدمرباییهای مرتبط با مواد مخدر در زادگاهش کلمبیا و تحتعنوان «اخبار یک آدمربایی» را نیز منتشر کرد.
در سال ۱۹۹۹ پزشکان تشخیص دادند که مارکز به سرطان غدد لنفاوی مبتلا شده است. او پس از این تشخیص و در سال ۲۰۰۲، کتاب «برای نوشتن زندگی میکنم» را نوشت که بر ۳۰ سال نخست زندگی او تمرکز دارد و به نوعی یک اتوبیوگرافی محسوب میشود. او همچنین در سال ۲۰۰۴ کتاب «خاطرات دلبرکان غمگین من» را منتشر کرد که در اکثر نقاط جهان، بهعنوان آخرین کتاب نوشتهشده توسط مارکز شناخته شده است. گابریل گارسیا مارکز در سال ۲۰۱۴ درگذشت.
بخشی از کتاب ژنرال در هزارتوی خودساخته
«در اوایل سال بعد نیز یک بار دیگر او را ترک کرد تا آزادسازی پرو را که آخرین اقدام متهورانهاش بود، به اتمام برساند. مانوئلا چهارماه تمام در آن جا انتظار کشیده بود، اما به محض این که نامههای او از راه رسیدند، او نیز روانهٔ لیما شد؛ نامههایی که گرچه به دست منشی مخصوص او خوآن خوزه سنتانا۶۳ نوشته شده بودند، اما حرف دل او بودند. او متوجه میشد که ژنرال در قصر خوشیهای لامگدالنا به سر میبرد که از سوی کنگره تأمین هزینه میشد و توسط خانمهای زیبای درباری جمهوری تازه تأسیس طراحی و اداره میشد. کاخ ریاست جمهوری چنان آشفته بود که یکی از سرهنگهای تیپ نیزهداران سبک اسلحه، در نیمههای یکی از شبها برای رهایی از سروصدای مزاحم یکی از عشاق نالان، از آنجا گریخته بود. اما حالا مانوئلا در جایی بود که به خوبی آن را میشناخت؛ زیرا او در خود کوییتو به دنیا آمده و دختر نامشروع یک مالک ثروتمند و متأهل آمریکایی بود. او به محض ورود به سن هجده سالگی از پنجرهٔ دیر راهبان که در آن جا سکونت داشت و تحصیل میکرد، بیرون پرید و با یک افسر ارتش امپراطوری فرار کرد. دو سال بعد با آغاز باز شدن شکوفههای پرتقال او با دکتر جیمز تورن، پزشک مهربانی که دوبرابر او سن داشت، ازدواج کرد؛ بنابراین زمانی که در تعقیب عشق آتشین خود به پرو بازگشت، دیگر نیازی به آموختن هیچ درسی نداشت و بهتر از هر کسی میدانست که چگونه میتواند خود را از شرایط اسفباری که گرفتارشان میشد، رها کند.
اولیری در عرصهٔ تاخت و تازهای عاشقانهٔ مانوئلا سائنز، بهترین مشاور نظامی محسوب میشد. در اوایل مانوئلا در کاخ لامگدالنا اقامت نداشت، بلکه هر زمان که مایل بود از طریق درب اصلی و با تشریفات نظامی وارد کاخ میشد. او دختری رام نشدنی و زیرک با حس جاه طلبی و قدرت طلبی سیری ناپذیر بود. زبان انگلیسی را به خوبی از همسر خود آموخته بود و زبان فرانسوی را به اندازهٔ مقدماتی و قابل درک سخن میگفت. او همچنین ساز کلاویکورد را مانند شاگردان مدارس مذهبی مینواخت. خواندن دستخط و ترکیب کلمات او اندکی مشکل بود، اما ژنرال او را مسئول آرشیوها و کتابدار خود کرده بود تا او را در کنار خود داشته باشد. این موضوع به آنها این امکان را میداد تا بتوانند در هر زمان و هر جایی با یکدیگر باشند.»
حجم
۲۷۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه
حجم
۲۷۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷۶ صفحه