دانلود و خرید کتاب این جا همه چیز موقتی است تکتم توسلی
تصویر جلد کتاب این جا همه چیز موقتی است

کتاب این جا همه چیز موقتی است

نویسنده:تکتم توسلی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب این جا همه چیز موقتی است

کتاب این جا همه چیز موقتی است نوشتهٔ تکتم توسلی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان فارسی به بیان مسائل اجتماعی و خانوادگی با زبانی ساده و روان از منظر راوی اول‌شخص پرداخته است.

درباره کتاب این جا همه چیز موقتی است

تکتم توسلی در رمان این جا همه چیز موقتی است به مسائل خانوادگی می‌پردازد و زندگی از زاویه‌دید یک زن را روایت می‌کند. نویسنده برای این روایت از مونولوگ (تک‌گویی) استفاده می‌کند. این رمان می‌تواند بیانگر زندگی افراد زیادی باشد؛ آدم‌هایی که دستاویزی دائمی برای چنگ‌زدن پیدا نمی‌کنند. این رمان روایت زنی است که چیز زیادی از دنیا نمی‌خواهد، ولی در دامنهٔ تسلسل اشتباهاتش مجالی برای خودنمایی پیدا نکرده است. بعد از جدایی، به تهران آمده تا زندگی جدیدی شروع کند. حالا بیشتر از ده سال است که در پایتخت مانده. او دور خودش می‌چرخد و دنبال آرامشی می‌گردد که نه موقتی باشد و نه در آن اثری از حسرت‌های گذشته دیده شود، اما درست هنگامی که حس می‌کند تمام آنچه می‌خواسته در یک نفر پیدا کرده، درخواست دوستی پسر نوجوانش را در یکی از شبکه‌های اجتماعی می‌بیند. باقی ماجراها و روایت‌های این رمان را می‌توانید با مطالعهٔ این کتاب دریابید.

خواندن کتاب این جا همه چیز موقتی است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب این جا همه چیز موقتی است

«در را پشت سرم می‌بندم و یقه پالتوام را بالا می‌کشم. پا می‌گذارم روی دانه‌های برف تازه‌باریده که بیش‌ترشان به زمین نرسیده آب شده‌اند. تا سر کوچه را تند راه می‌روم، دیروقت است. به خیابان که می‌رسم نمی‌دانم کدام طرف بروم. قدم‌هایم شل می‌شود. از یک طرف خیابان خلوت سر می‌گردانم به طرف دیگر. ماشین‌ها گهگاه آب کف خیابان را می‌پاشند به دور و بر. کنار جدول برف‌های کثیف و گل‌آلود روی هم جمع شده. چند قدم آن طرف‌تر می‌نشینم روی نیمکت نیمه‌خیس، زیر طاق بانک بزرگی که تازه باز شده. سرما از پاها تا بازوهایم بالا می‌آید. انگار که بخواهد نشانم دهد آن سوئیت سی‌متری با تمام حرف‌های پشت و رویش خانه است و گرم. سرما یادآوری می‌کند که جز آن‌جا هیچ کجای این دنیا جایی ندارم. دستم را توی جیبم حلقه می‌کنم دور گوشی موبایل. گوشی هم سرد است، به سردی تمام شماره‌های توی حافظه‌اش. دو مرد میانسال در امتداد پیاده‌رو جلو می‌آیند. من را که می‌بینند در گوش هم چیزی می‌گویند و لبخند معنی‌داری می‌زنند. تا رسیدن و گذشتن از کنارم چشم از من برنمی‌دارند. سرم را می‌اندازم پایین. حس ترس قاتی سرما می‌دود زیر پوستم. بلند می‌شوم و در مسیر مخالف تند توی پیاده‌رو راه می‌روم. صد متری که می‌روم دوباره از آن همه تاریکی و سکوت می‌ترسم. می‌خواهم برگردم طرف خانه، دانه‌های برف کج می‌بارد و می‌خورد به صورتم. رویم را برمی‌گردانم. دلم می‌خواست کسی بود که می‌توانستم بازویش را بگیرم و توی این برف آرام‌آرام با هم قدم بزنیم.

تمام مردهای زندگی‌ام توزرد از آب در آمده بودند. اولی‌اش بابا بود، همیشه طوری نگاهم می‌کرد که باورم شده بود آدم احمق و بی‌مصرفی هستم. مهرداد که وارد زندگی‌ام شد فکر کردم دوران تحقیرم تمام شده اما من برای مهرداد بدون پول بابا، بیش‌تر از همان آدم احمق و بی‌مصرف نبودم. شهاب که آمد چند روز هم نتوانستم حس کنم که برایش آن‌قدر می‌ارزم که کنارم بماند. آخری‌اش هم محمود بود که از همه بیش‌تر مقاومت کرد اما انگار تمام این سال‌ها فقط آبروداری کرده. چقدر از نظرش من بدبخت بودم که این همه سال این‌قدر ترحم بارم کرد. چقدر پیش خودش گفته بی‌چاره گناه دارد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

حجم

۱۱۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۸۴ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان