دانلود و خرید کتاب غلامرضا غلامرضا را کشت مهدی میرمحمدی
تصویر جلد کتاب غلامرضا غلامرضا را کشت

کتاب غلامرضا غلامرضا را کشت

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۴از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب غلامرضا غلامرضا را کشت

کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت نوشتهٔ مهدی میرمحمدی در نشر چشمه به چاپ رسیده است. این کتاب دربارهٔ غلامرضا تختی و روایتی از بودن و نبودن اوست. زندگی و مرگ غلامرضا تختی همیشه در سایه‌ای از ابهام بوده است. دلایل مرگ او را برخی خودکشی و برخی قتل دانسته‌اند و کسی نتوانسته هیچ کدام از این دلایل را کاملاً رد یا اثبات کند. مهدی میرمحمدی برای نزدیک‌شدن به پاسخ برخی از این پرسش‌ها دست به نگارش کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت زده است.

درباره کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت

میرمحمدی روزنامه‌نگار، نمایشنامه‌نویس و منتقد ایرانی است که در این کتاب به بررسی زندگی غلامرضا تختی و علت مرگ او پرداخته است. غلامرضا تختی نه‌تنها برای دستاوردهای ورزشی بلکه به خاطر شخصیت اخلاقی و احترامی که برای مخالفان خود قائل بود، بسیار محبوب است. او نمادی از فروتنی، شجاعت و انسان‌دوستی در میان مردم ایران است و یکی از اسطوره‌های ورزش کشتی و شخصیت محبوب ملی به‌شمار می‌رود.

مرگ تختی همواره موضوع بحث‌ها و گمانه‌زنی‌های فراوانی بوده است. برخی از نظریات حکایت از خودکشی او دارند، در حالی که دیگران بر این باورند که مرگ او نتیجه دخالت‌های سیاسی بوده است. مهدی میرمحمدی، با استفاده از پژوهش‌های تاریخی و شواهد موجود، به بررسی زندگی شخصی و حرفه‌ای تختی می‌پردازد و سعی می‌کند پرده از ابهامات مربوط به مرگ او بردارد. او تلاش کرده است در کتاب «غلامرضا، غلامرضا را کشت» همه چیز مستند و کامل باشد و عکس و اطلاعاتی از چشمش دور نمانده باشد.

به علت نگاه انتقادی و تحلیلی نویسنده به تاریخ معاصر ایران، کتاب غلامرضا، غلامرضا را کشت از نقطه‌نظر ادبی و فرهنگی نیز قابل توجه است. میرمحمدی با نگارش این کتاب، علاوه‌بر روایت زندگی یک قهرمان ملی، به نقش فرهنگ، سیاست و اجتماع بر زندگی افراد یک جامعه می‌پردازد.

کتاب غلامرضا ، غلامرضا را کشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به دوستداران مطالعهٔ زندگی‌نامهٔ افراد سرشناس پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب غلامرضا ، غلامرضا را کشت

«محمدعلی جوادزاده، کشتی‌گیر و از دوستان صمیمی‌تان، می‌گوید آخر شبِ شنبه به خانهٔ او رفته‌اید. آن زمان زمینی را با شراکت او در نزدیکی چالوس خریده بودید. به جوادزاده می‌گویید که بانک عمران چالوس با درخواست وام‌تان موافقت کرده و پیشنهاد می‌دهید به همراه حسین عرب سه‌تایی به چالوس بروید تا بتوانید بخشی از بدهیِ باقی‌مانده به فروشندهٔ زمین را بپردازید. شما و جوادزاده آن زمین را شصت‌هزار تومان خریده بودید. سی‌هزار تومانش سهم شما می‌شده و آن روزها پولی در بساط نداشته‌اید. ماشین‌تان را نُه‌هزار تومان قیمت‌گذاری می‌کنند و فروشندهٔ زمین به جای بخشی از پول آن را برمی‌دارد. می‌ماند ۲۱ هزار تومان دیگر که برای آن درخواست وام کرده بودید و بانک با وام ده‌هزارتومانی موافقت کرده بود. قرار سفر سه‌نفری به چالوس را برای یکشنبه بعدازظهر می‌گذارید. آن شب شام را با جوادزاده می‌خورید. آیا می‌دانستید که این شام آخر است؟ آن روزها تلویزیون سریال جایزه بگیر را با بازی استیو مک‌کوئین پخش می‌کرد. سریال را می‌بینید و بعد قصد رفتن می‌کنید. جوادزاده گفته هیچ اشاره‌ای به اقامت در هتل نکرده بودید و هنگام رفتن، مثل همیشه، تعدادی از جوانان محل دور ماشین‌تان جمع می‌شوند تا شما را از نزدیک ببینند.»

Mohammadreza Najafi
۱۴۰۳/۰۲/۲۹

مطمنم قلم مهدی میر محمدی خوندن داره.

کاربر 519736
۱۴۰۳/۰۲/۱۸

اسم کتاب که با دروغ شروع میشه بعید میدونم چیز خوبی باشه

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۶۹ صفحه

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۶۹ صفحه

قیمت:
۱۵۶,۰۰۰
۷۸,۰۰۰
۵۰%
تومان