کتاب دریاچه پیما
معرفی کتاب دریاچه پیما
کتاب دریاچه پیما نوشتهٔ دیوید ممت و ترجمهٔ پارسا ارقمی است. نشر قطره این نمایشنامه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب دریاچه پیما
دیوید ممت کتاب دریاچه پیما را در قالب یک نمایشنامهٔ ۲۸صحنهای نگاشته است. این نمایشنامه در سال ۱۹۷۰ میلادی نوشته شده و در سالِ ۱۹۸۱ توسط نشر «گروو پرِس» در نیویورک به چاپ رسیده است. فیلمِ سینمایی «دریاچهپیما» هم در سال ۲۰۰۰ توسط «جو مانتگنا» کارگردانی شده و در ایالات متحدهٔ آمریکا اکران محدودی داشته است. این نمایشنامه اولینبار در سال ۱۹۷۰ میلادی توسط کارگاه تئاتر کالج، در مارلبورو به روی صحنه رفت. شخصیتهای این نمایشنامه عبارتاند از «پیِرمن» مردی ۳۰ یا ۴۰ساله، «دِیل کتزمن» ملوان معمولی ۲۰ساله، آتشنشان ۶۰ساله، «استن» ملوان آموزشدیدهٔ ۴۰ساله، «جو لیتکو» ملوان آموزشدیدهٔ ۳۰ یا ۴۰ساله، «کالینز» دستیار دوم ۳۰ یا ۴۰ساله، «اسکیپی» دستیار اول و اواخر ۵۰سالگی و «فرِد» ملوان آموزشدیدهٔ ۳۰ یا ۴۰ساله.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب دریاچه پیما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
درباره دیوید ممت
«دیوید آلن ممِت» در ۳۰ نوامبر ۱۹۴۷ به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و کارگردانی آمریکایی است. دیوید ممت در دبیرستان «فرانسیس دبلیو پارکر» در شیکاگو تحصیل کرد، در دانشگاه گودارد واقع در ورمونت به تحصیلش ادامه داد و در سال ۱۹۶۹ از آنجا فارغالتحصیل شد. او سال اول دانشگاه را حذف کرد تا بتواند در کلاسهای بازیگری «سنفورد مایسنر» در نیویورک شرکت کند. ممت در سال ۱۹۷۱، شروع به تدریس بازیگری در «دانشگاه گدار» کرد. یکی از صمیمیترین دوستان او با نام «ویلیام. اچ. میسی» یکی از شاگردانش بود. ممت در ۱۹۷۲ شرکت «سنت نیکولاس» را با «میسی» راهاندازی کرد و یک سال بعد شرکت را به شهر شیکاگو منتقل کرد. او اولین شاهکارش را با عنوان «بوفالوی آمریکایی» در سال ۱۹۷۷ تهیه کرد. استفادهٔ مینیمال دیوید ممت از زبان و ویژگیهای زبانی دیگری در آثار او، کلید اصلی نمایشنامههای این هنرمند تئاتر است. دیوید ممت جوایز و افتخارات متعددی را دریافت کرده است. او در سال ۱۹۷۷، جایزهٔ حلقهٔ منتقدان فیلم نیویورک را برای نمایشنامهٔ «بوفالوی آمریکایی» به دست آورد و بار دیگر همین جایزه را در سال ۱۹۸۸ برای نمایشنامهٔ «گلنگری گلنراس» گرفت؛ نمایشنامهای که جایزهٔ معتبر پولیتزر را نیز برای نویسنده به ارمغان آورد. ممت نامزد جوایز مختلفی همچون اسکار، گلدن گلوب و تونی شده است. از نمایشنامههای مشهور این نمایشنامهنویس مهم میتوان به «گلنگری گلنراس»، «اولئانا»، «انواع مرغابی»، «سریعتر شخم بزن»، «رمزنوشته»، «دریاچهپیما»، «جنگل» و «از تو برکت» اشاره کرد. کتابهای آموزشی و نظری «درست و نادرست» و «سه کاربرد چاقو؛ در باب طبیعت و مقصود درام» از دیگر آثار مکتوب او است.
بخشی از کتاب دریاچه پیما
«جو: من بیستوسهساله که روی دریاچهها کار میکنم. بهنظر نمیرسه که زمان زیادی باشه تو چند سالته دیل؟ البته اگه دلت نمیخواد نگو.
دیل: نه، من هجدهسالمه توی اکتبر نوزدهسالم میشه.
جو: جدی؟ تو برای چنین چیزی پسر جوونی... منظورم اینه که اونقدرها هم جوون نیستی ولی بهنظر میرسه که بزرگتری، میدونی چی میگم؟ بهنظر نمیرسید که اینقدر جوون باشی. البته، آنقدرها هم جوون نیستی. من قبل از اینکه به سن تو برسم روی کشتیها کار میکردم. میخوام برم یهکم دیگه پای بگیرم... می تونی پل رو ببینی. بهراحتی میتونی تشخیصش بدی. مثل یه بنای معروفه. پل خیلی قشنگیه. از اون موقع که همسن تو بودم هفتهای یکی دو بار زیرش میرفتیم، ولی قطعاً این رو بدون که پل قشنگیه.
دیل: آره، دوستش دارم.
جو: اما منظورم اینه که لعنتی؟ این یه پله؟ درسته؟ این چیزیه که ازش برای گذر ماشینها به اون طرف جزیره استفاده میکنی. اونها نمیذارن که هیچ ماشینی توی اون جزیره رانندگی کنه، این رو میدونستی؟ این یه قانونه. اما منظور من اینه که آدم معمولاً اینطور به مسائل فکر نمیکنه. با این دیدگاه نه... ولی وقتی بهش نگاه میکنی، این فقط پلیه برای رسوندن مردم از جزیره به اونجا توی ساحل. میفهمی که منظورم چیه.
دیل: آره.
جو: و میری زیرش و نگاه میکنی به بالا و میبینی که به همون قشنگیه و یادت میره که اصلاً خاصیتش چیه ولی این قشنگیشه که باعث میشه کاراییش هم بیشتر بشه، زیباست. میدونی چی میگم دیگه؟
دیل: آره، جو.
جو: بعضی وقتها من خب، به گمونم خودم رو خوب بیان نمیکنم.»
حجم
۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۵۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه