کتاب مانایی
معرفی کتاب مانایی
کتاب مانایی؛ علم و هنر بلند زیستن نوشتهٔ پیتر عطیه و ترجمهٔ میثم همدمی است و نشر نوین آن را منتشر کرده است. کتاب به این پرسش پاسخ میدهد که چرا باید بیشتر عمر کنیم؟
درباره کتاب مانایی
علم پزشکی مرسوم بهرغم تمامی موفقیتهایش نتوانسته در برابر بیماریهای ناشی از افزایش سن نظیر بیماریهای قلبی، سرطان، آلزایمر و دیابت نوع ۲ که مسئول بیشترین نرخ مرگومیرها هستند، پیشرفت چشمگیری به دست آورد.
در اغلب موارد درمانهای متعارف خیلی دیر وارد صحنه میشوند و با قربانی کردن کیفیت زندگی فرد، فقط قدری طول عمر او را بلندتر میکنند. دکتر پیتر عطیه یکی از برترین متخصصان طول عمر جهان باور دارد که ما برای افزایش توأمان طول عمر و کیفیت زندگی باید راهبردی شخصیسازیشده و فعال را بهجای این چارچوب کهنه و منفعل بنشانیم.
کتاب مانایی راهبردی علمی برای افزایش طول عمر و بهبود سلامت جسمانی، شناختی و هیجانی ارائه میدهد. با عملی کردن توصیههای این کتاب میتوانیم مسیری متفاوت برای زندگیمان ترسیم کنیم، مسیری که ما را قادر میسازد تا بسیار بلندتر از زمان تعیینشده توسط ژنهایمان عمر کنیم.
فصلهای کتاب مانایی از این قرار است:
فصل ۱. یک بازی طولانی: از مرگی سریع به سوی مرگی آهسته
فصل ۲. پزشکی ۳.۰: تجدید نظر در مورد پزشکی در عصر بیماریهای مزمن
فصل ۳. هدف، راهبرد، تدابیر: نقشهٔ راهی برای خواندن این کتاب
فصل ۴. صدسالهها: با مسنتر شدن، سالمتر میشوید
فصل ۵. کمتر بخورید، بیشتر عمر کنید؟: دانش گرسنگی و تندرستی
فصل ۶. بحران وفور نعمت: آیا ژنهای باستانی ما قادرند با رژیم غذایی امروزیمان کنار بیایند؟
فصل ۷. عقربههای ساعت: مواجهه با -و پیشگیری از- بیماری قلبی، مهلکترین قاتل روی کرهٔ زمین
فصل ۸. سلول فراری: راهی نو برای مقابله با قاتلی به نام سرطان
فصل ۹. به دنبال خاطرات: آشنایی با بیماری آلزایمر و سایر بیماریهای پیشروندهٔ عصبی
فصل ۱۰. تفکر مدبرانه: تدوین چارچوبی از اصول که برای شما کارساز خواهد بود
فصل ۱۱. ورزش: نیرومندترین دارو برای افزایش عمر
فصل ۱۲. ۱۰۱ تمرین: چطور برای مسابقات دهگانهٔ صدسالهها آماده شویم
فصل ۱۳. بشارت ثبات: بازآموزی نحوهٔ پیشگیری از آسیبدیدگی
فصل ۱۴. تغذیهٔ ۳.۰: دیدگاههای متفاوت در مورد "زیستشیمی تغذیه"
فصل ۱۵. زیستشیمی تغذیه در ورطهٔ عمل: نحوهٔ یافتن الگوی غذایی مختص به خودتان
فصل ۱۶. بیداری: چگونه عشق ورزیدن به خواب، بهترین داروی مغز، را فرابگیریم
فصل ۱۷. کار ما هنوز تمام نشده است: بهای گزافی که بابت نادیده گرفتن سلامت هیجانیمان میپردازیم
خواندن کتاب مانایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر میخواهید نگاهی تازه و امیدوارانه به طول عمر داشته باشید این کتاب را بخوانید.
بخشی از کتاب مانایی
«نخستین بیمار در حال احتضاری را که دیدهام هیچگاه از یاد نمیبرم. اوایل سال دوم تحصیلم در دانشکدهٔ پزشکی بود و من عصر شنبه را به صورت داوطلبانه در بیمارستان میگذراندم. دانشکده ما را تشویق میکرد تا چنین کنیم. اما قرار بود فقط نظارهگر باشیم، چراکه میدانستیم ما در آن مرحله خطرآفرین خواهیم بود.
ناگهان زنی حدوداً سیساله با شکایت تنگیِ نفس وارد بخش اورژانس شد. او از اهالی شهر ایست پالو آلتو بود و از فقرای آن شهرِ بسیار ثروتمند به حساب میآمد. در همان حالی که پرستاران مشغول گرفتن نوار قلب از او بودند و ماسک اکسیژن را بر روی بینی و دهانش قرار میدادند، من کنارش نشستم و سعی کردم از طریق خوشوبش کردن با او، حواسش را پرت کنم. نامت چیست؟ آیا بچه داری؟ چه مدت است که دچار چنین احساسی هستی؟
ناگهان، صورتش از ترس منقبض شد و خودش به نفسنفس افتاد. چشمانش بالا رفتند و از هوش رفت.
در عرض چند ثانیه، تعداد زیادی از پرستاران و پزشکان به بخش اورژانس سرازیر شدند و شروع کردند به اجرای "دستورالعملی" بر او: لولهٔ تنفسی را وارد مجاری تنفسی او کردند و در آخرین کوشش برای احیای وی، دوز بالایی از دارویی قوی را به او تزریق کردند. درهمینحال، یکی از دستیاران تخصصی شروع به فشردن قفسهٔ سینهٔ زن کرد. پزشک دستگاه شوک الکتریکی را به سینهٔ بیمار میزد و در همان حینی که بدن بیمار به واسطهٔ جریان برق شدیداً تکان میخورد، همه در نتیجهٔ این تکانها خود را عقب میکشیدند. همهچیز از قبل طراحی شده بود. همه میدانستند که باید چه کاری انجام دهند.
گوشهای ایستادم و سعی کردم جلوی دست و پای دیگران نباشم، اما همان کسی که مشغول انجام دادن عمل احیا بود مرا خطاب قرار داد و گفت: «هی پسر، میتوانی به اینجا بیایی و کمک کنی تا من قدری استراحت کنم؟ فقط کافی است با همین نیرو و ریتم کنونی من، عمل احیا را ادامه دهی، باشه؟»
بدینترتیب برای اولین بار در عمرم، عمل احیا روی یک انسان واقعی، و نه یک مانکن، را آغاز کردم. اما تلاشها کارساز نیفتاد. زن همانجا روی میز جان سپرد، درحالیکه من کماکان با دستگیرههای احیا روی قفسهٔ سینهاش میکوبیدم. همین چند دقیقهٔ قبل بود که در مورد خانوادهاش از او سؤال میپرسیدم. پرستاری ملحفه را روی صورت زن کشید و همه، به همان سرعتی که به بخش اورژانس هجوم آورده بودند، از آنجا پراکنده شدند.»
حجم
۹۵۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه
حجم
۹۵۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه
نظرات کاربران
تصمیم گرفتم جای خوندن کتابها و تلاش برای به خاطر سپردن همه مطالب مهمشون، چند تا نکته ای رو که میتونم وارد سبک زندگی خودم کنم از هر کتاب بردارم و این کتاب قطعا از اون کتاب هاییه که نکات
خواندن کتاب بزبان اصلی اش را در حال به پایان بردنش هستم. بسیار خواندنی و مفید است. پیتر عطیا نویسنده ای که مهندسی مکانیک و ریاضی کاربردی خود را از دانشگاه کوئنیز کانادا اخذ کرده… مدرک پزشکی عمومی خود را
عالی بود