کتاب صدای انسانی و تئاتر جیبی
معرفی کتاب صدای انسانی و تئاتر جیبی
کتاب صدای انسانی و تئاتر جیبی نوشتهٔ ژان کوکتو و ترجمهٔ شهلا حایری است. نشر قطره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر شامل دو نمایشنامه است که ترجمهٔ فارسی آنها برای اولینبار در سال ۱۳۹۸ منتشر شده است.
درباره کتاب صدای انسانی و تئاتر جیبی
کتاب صدای انسانی و تئاتر جیبی دو نمایشنامه را شامل میشود. نمایشنامهٔ صدای انسانی داستانی است که به زندگی یک زن پس از جدایی از معشوق خود میپردازد. این زن در یک مکالمهٔ تلفنی با معشوق خود، احساسات و افکار خود را بیان میکند. در این نمایشنامه از کلمات و جملههای تکاندهنده و متداول خبری نیست و تراژدی در پس حرفهای عادی و ساده و معصوم پنهان است؛ حرفهای معصومی که خواننده و تماشاگر را منقلب و متأثر میکند و این همان معجزهٔ ژان کوکتو است. کوکتو تأکید کرده است که در این نمایشنامه از دکور آنچنانی و حرکات پرهیجان و اغراقآمیز بازیگر پرهیز شود. دکور، ساده و سفید است و تنها یک تخت و یک تلفن در صحنه وجود دارد؛ اتاقی و تختی بههمریخته مانند روح پریشان زن بازیگر؛ همچنین کلمات آرام ادا میشوند، زن آهسته گریه میکند و هرگز فریاد نمیزند و شیون نمیکند. این نمایشنامه تکنفره یا مونودرام است، اما عنصر - بازیگرِ دیگری نیز در آن نقش ایفا میکند؛ بازیگری که در این تراژدی نقش مهمی دارد و بهگونهای آلت شکنجه و قتل است و تلفن نام دارد.
نمایشنامهٔ تئاتر جیبی مجموعهای از چهار نمایشنامهٔ کوتاه است. عنوان این چهار نمایشنامهٔ کوتاه عبارت است از «دروغگو»، «زیبای بیتفاوت»، «شوخی قصر» و «گمش کردم». این مونودرام یا نمایشنامهٔ تکنفره برای «ژان مَره» نوشته شده و در رادیو با موسیقی «ژان وینر» اجرا شده است. ژان کوکتو اشاره میکند که منظور از تئاتر جیبی این نیست که خواننده آن را در جیبش میگذارد، بلکه منظور تئاتری بیتکلف و سادهتر است تا به بازیگر و ستارهای امکان داده شود جنبههایی از هنرش را که ناشناخته است، آشکار سازد و خوش بدرخشد.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب صدای انسانی و تئاتر جیبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامههای خارجی پیشنهاد میکنیم.
درباره ژان کوکتو
ژان کوکتو شاعر، نقاش، فیلمنامهنویس، رماننویس، نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر فرانسوی و یکی از بااستعدادترین آفرینندگان هنری قرن بیستم است. او در ۵ جولای ۱۸۸۹ میلادی به دنیا آمد. کوکتو را بیشتر با اشعارش و آثاری همچون رمان «بچههای وحشتناک»، فیلمنامهٔ «خانمهای جنگل بولونی» و کارگردانی فیلمهای «خون یک شاعر»، «دیو و دلبر»، «والدین وحشتناک» و «اورفه» میشناسند. او در سال ۱۹۵۶ از دانشگاه آکسفورد دکتری افتخاری گرفت و در سال ۱۹۶۱ موفق به دریافت لژیون افتخاری شد. ژان کوکتو در ۱۱ اکتبر ۱۹۶۳ میلادی در فرانسه درگذشت.
بخشی از کتاب صدای انسانی و تئاتر جیبی
«اگه دوست داشته باشم، میگم که دوست ندارم و اگه دوست نداشته باشم، میگم که دوست دارم. و باقیش رو دیگه خودتون حدس بزنین. آدم دلش میخواد یک هفتتیر تو مغزش خالی کنه و خلاص شه. نه! هر چی هم خودم رو نصیحت میکنم، میرم جلو آینه، واسه خودم تکرار میکنم: تو دیگه دروغ نمیگی، تو دیگه دروغ نمیگی، فایدهای نداره. باز دروغ میگم. دروغ میگم. دروغ میگم. دروغ میگم واسهٔ چیزهای کوچک و بزرگ. و اگر دست بر قضا پیش بیاد که حقیقت رو بگم، این حقیقت برمی گرده، خودش رو جمع میکنه، مچاله میشه، شکلک در میآره و تبدیل میشه به دروغ. تمام جزئیات دست به دست هم میدن و ثابت میکنن که دروغ گفتم. و... این به این معنی نیست که آدم بزدلی هستم... همیشه پیش خودم جواب رو پیدا میکنم و تو ذهنم ضربههایی رو که باید بزنم مجسم میکنم. فقط تو اون موقعیت زبونم بند میآد و ساکت میمونم. بهم میگن دروغگو و من دهنم رو میبندم. میتونم جواب بدم: «شمایین که دروغ میگین.» ولی قدرتش رو ندارم. میذارم بهم توهین کنن و از عصبانیت میخوام بترکم. و این خشم توی من جمع میشه و رو هم انباشته میشه و در وجودم تبدیل به نفرت میشه.
من آدم بدجنسی نیستم. حتی آدم خوبی هستم. ولی کافیه کسی بهم بگه دروغگو که نفرت خفهم کنه. و حق با اوناست. میدونم که حق با اوناست و توهین حقمه. ولی چی بگم. نمیخواستم دروغ بگم و نمیتونم تحمل کنم که مردم نمیفهمن که من علیرغم میل خودم دروغ میگم و شیطون میره تو جلدم. آه! عوض میشم. حالام عوض شدهم. دیگه دروغ نمیگم. راهی پیدا میکنم که دیگه دروغ نگم، که دیگه تو تلاطم وحشتناک دروغ دست و پا نزنم. دروغ مثل اتاق بههمریختهست، سیم خارداره، مثل کابوسه با راهروهای طویل پشتسرهمش. معالجه میشم، خودم رو بیرون میکشم، اصلاً همین الان بهتون ثابت میکنم. همینجا در ملأعام، جرمهام رو میپذیرم، و پرده از اخلاق زشتم برمیدارم.»
حجم
۱۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۴ صفحه
حجم
۱۲۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۴ صفحه