کتاب فلسفه نظریه ادبی مدرن
معرفی کتاب فلسفه نظریه ادبی مدرن
کتاب فلسفه نظریه ادبی مدرن نوشتهٔ پیتر زیما و ترجمهٔ مشیت علایی است و انتشارات اختران آن را منتشر کرده است. مقصود این کتاب، که مدخلی است بر نظریهها، مسائل و مفاهیم نقد ادبی معاصر، آن است که فهم درست و دقیق نظریههای ادبی مدرن فقط در صورتی میسّر است که در بستر فلسفی و زیباشناختی زاینده و قوامبخششان لحاظ شوند، و مادامی که جدا از آن بستر، به چشم شماری مصطلحات ادبیِ صرف نگریسته شوند، رویکردهای ادبیِ صرفاً معارض یا موافقی به نظر خواهند آمد که خصلت و اهداف اصلیشان آشکار نمیشود.
درباره کتاب فلسفه نظریه ادبی مدرن
کتاب فلسفه نظریه ادبی مدرن، چنانکه از عنوان آن پیداست، پژوهش درازدامنی است در مبادی فلسفی نظریهٔ ادبی مدرن ــ فرمالیسم روسی، ساختارگرایی چک، ساختارگرایی فرانسوی، «نقد نو»، هرمنوتیک، نظریهٔ خوانندهمحور (زیباشناسی دریافت)، نظریهٔ انتقادی و مارکسیستی، نشانهشناسی، ساختارشکنی، و پستمدرنیسم. در کنار کتابهایی، نظیر پیشدرآمدی بر نظریهٔ ادبی تری ایگلتون و عمل نقد کاترین بلزی، که نظریهٔ ادبی را بر بستر اجتماعیـسیاسی لحاظ کردهاند، کتاب حاضر برای علاقهمندان به زمینههای فلسفی برآمدن این جریان مهم ادبپژوهی سودمند خواهد بود.
خواندن کتاب فلسفه نظریه ادبی مدرن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران ادبیات مدرن، نظریات ادبی و فلسفه پیشنهاد میکنیم.
درباره پیتر زیما
پیتر زیما نویسندهٔ کتاب، متولد ۱۹۴۶، استاد ممتاز ادبیات تطبیقی و مدیر گروه ادبیات عمومی و تطبیقی دانشگاه Alpen-Adria-Universität در کلاگنفورت (اتریش) است. از او تألیفات زیادی به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و ایتالیایی منتشر شده است.
بخشی از کتاب فلسفه نظریه ادبی مدرن
«با وجود تمامی تفاوتهای میان فرمالیسم روسی، که از نوآوریهای زبانی فوتوریستها الهام گرفته بود، و «نقد نو» انگلیسیآمریکایی، که از بوطیقای محافظهکارانهٔ تی. اس. الیوت تأثیر پذیرفته بود، هدف مشترک این دو جریان فرمالیسم روسی و «نقد نو» انگلیسیآمریکایی از اهمیت شایان توجه برخوردار است: هنر مقولهایست مستقل و نباید جایگاه آن را به مرتبهٔ سندی تاریخی یا اجتماعی یا نشانهای روحی روانی تنزّل داد. چنین بود که هر دو گروه یادشده با پوزیتیویسم و مارکسیسم اختلاف جدی داشتند، یعنی آن نحلههای فکری که سعی دارند نظریهٔ ادبی را بر پایهٔ مطالعهٔ روابط علّی میان دادههای تجربی (همچون شرح حال نویسنده، واقعیات تاریخی، و نظایر آن) بنا کنند. تعهد راسخ و تزلزلناپذیر آنها به استقلال زیباشناختی کافیست تا ما فصل کامل یا شرح نظاممندی را به بیان نظریات آن اختصاص دهیم، نظیر کاری که اِوا تامپسون در فرمالیسم روسی و «نقد نو» انگلیسیآمریکایی کرده است.
با این همه، فکر استقلال هنر، چنانکه پیشتر دیدیم، اختراع فرمالیسم روسی یا «نقد نو» نیست. قدمت این فکر به نقد قوهٔ حکم کانت برمیگردد که مصرّحاً قائل به این است که «امر زیبا» را نمیتوان به قالب مفاهیم درآورد، و دیگر اینکه تجربهٔ «امر زیبا» باید «عاری از نفع و غرض» باشد، یعنی نباید آن را مشمول ملاکها و ضوابط سودمندی قرار داد. به این ترتیب، پیداست که فهم زیباشناسی فرمالیستهای روس و مخصوصاً «منتقدان نو» در راستای زیباشناسی کانت کار را آسانتر میکند. در خصوص فرمالیستها، خواهیم دید که مناقشات و منازعات پردامنهشان با مارکسیستهای روس صرفاً «سیاسی» نبوده، بلکه از ناسازگاری و مغایرت بنیادین میان دو تلقی کانتی و هگلی از ادبیات نشئت گرفته است.
دامنهٔ شدت این ناسازگاری در فلسفهٔ بندتو کروچه کاهش مییابد، فلسفهای که هگلی مینماید مشروط به آنکه از منظری اجتماعی یا تاریخی رصد شود (کروچه از بسیاری جهات خود را پیرو هگل میشمرد)، و حالآنکه از دید زیباشناختی بهوضوح کانتیست. به عقیدهٔ کروچه، قول هگل دایر به این که «کشف و شهود دلالت بر این دارد ... که فلسفه از بطن شعر ربوبی زاده میشود، موضعی "شهودی" در قبال مفهوم اتخاذ میکند.» چنین تفسیری از هگل آشکارا غیر اصولیست، چراکه نظر هگل، در خصوص فرع دانستن شعر و هنر بر فلسفه بهمثابهٔ شکل برتر آگاهی تاریخی، را نادیده میگیرد، و با این کار سلسلهمراتب مورد نظر فیلسوف آلمانی را وارونه جلوه میدهد.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه