دانلود و خرید کتاب درد جاودانگی میگل د.اونامونو ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی
تصویر جلد کتاب درد جاودانگی

کتاب درد جاودانگی

معرفی کتاب درد جاودانگی

کتاب درد جاودانگی؛ سرشت سوگناک زندگی نوشتهٔ میگل د.اونامونو و ترجمهٔ بهاء‌الدین خرمشاهی است و انتشارات ناهید آن را منتشر کرده است. کتاب درد جاودانگی خواننده را به فکر فرو خواهد برد و در او تمایلی مقاومت‌ناپذیر برای تغییردادن اولویت‌های زندگی‌اش ایجاد می‌کند.

درباره کتاب درد جاودانگی

درد جاودانگی در میان بیش از پنجاه اثر، شاهکار ادبی‌کلامی و الهیاتی اونامونو است و به بیش از سی زبان ترجمه شده است. 

آثار فراوان منظوم و منثورِ اونامونو را می‌توان به یک معنا زندگینامه خودنوشت او دانست، ولی زندگینامه نه به معنای روایی و تاریخیش که از قرن نوزدهم شایع شده، بلکه به معنای اصیلی که به نوشته قدیس آوگوستینوس و قدیسه تِرِسای آویلایی و رمانتیک‌های بزرگ اطلاق می‌کنیم. زندگینامه خودنوشت «قالب»ی است که مسیحیت به ادبیات غرب عرضه کرد و در اصل برای آن ابداع شد که نه روایتگر حادثه‌ای باشد که بر انسانی در میان انسان‌های دیگر می‌گذرد که این خود وظیفه تاریخ است، بلکه تا راوی حدیث درونی انسان باشد؛ و محتوای آن پاسخی بود که فرد به واقعیت وجود خود می‌داد. 

کتاب درد جاودانگی درد و رنج انسان مدرن را شرح می‌دهد؛ زیرا او گرفتار مبارزه بین حکم عقل و خواسته‌های قلب خود است. این کتاب را مردی نوشته است که می‌خواهد بداند چرا زندگی می‌کند و چرا می‌میرد. او در این کتاب فلسفی و نیز معنوی از نیچه، شکسپیر، دون کیشوت، سانچو پانزا و ... سخن به میان می‌آورد تا از جاودانگی بگوید.

میگل داونامونو فیلسوفی بزرگ است که برای آدم‌هایی با گرایش‌های غیرفلسفی می‌نویسد. مقدمهٔ کتاب درد جاودانگی خواننده را با طرز تفکر زندگی این مرد بزرگ آشنا می‌کند.

خواندن کتاب درد جاودانگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

اگر می‌خواهید یک فیلسوف به سوال‌های مهم شما درمورد هستی و مرگ پاسخ دهد این کتاب را بخوانید.

درباره میگل د.اونامونو

میگل دِ اونامونو فیلسوف، متکلم، شاعر و نویسنده اسپانیایی، در ۲۹ سپتامبر ۱۸۶۴ در بیلبائو مرکز صنعتی و فرهنگی باسک اسپانیا به دنیا آمد. کودکی و سال‌هایی از نوجوانیش را در همانجا زیست. باسک و بیلبائو تأثیری ماندگار بر ذهن و زندگیش نهاد. کاستیل را نیز گرامی می‌شمرد. بیلبائو را موطن عشق و کاستیل را موطن رنج خود می‌دانست.

اونامونو از نویسندگان و رهبران نسل ادبی معروف به «نسل ۱۸۹۸» است. اونامونو از غالب اعضای این گروه مسن‌تر بود. همین است که عده‌ای او و آنخل گانی‌وت (۱۸۶۵ ـ ۱۸۹۸) را متعلق به یک یا نیم نسل پیش‌تر از «نسل ۱۸۹۸» می‌شمارند.

اونامونو در سال‌های نوجوانی گرایش غریبی به اندیشه و مخصوصاً به شعر، هم شعر شاعران و هم شعر فیلسوفان، پیدا کرد.

در دوران جوانی، زندگی اونامونو در شهر و دانشگاه سالامانکا، آکنده از تدریس و بحث و فحص و گشت‌وگذار و تألیف و تفکر بود. گهگاه به مادرید سرمی‌زد و در اجتماعات سیاسی و دفتر مجلات و نشریات نقد ادبی، آتش بحث‌های سیاسی و ادبی را دامن می‌زد. گرایش سیاسی اونامونو تا پایان عمرش گرایشی ویژه خود او بود.

یکی از مشهورترین کتاب‌های اونامونو زندگی دن‌کیشوت و سانچو نام دارد.

اونامونو در آخرین روز سال ۱۹۳۶ در بحبوحه جنگ داخلی، بر اثر سکته قلبی که پس از مناقشه با بارتولومو آراگون بر او عارض شد، درگذشت. آراگون حقوقدان جوانی بود که به‌تازگی از دیدار رم موسولینی بازگشته و دارای افکار فاشیستی بود.

در سالامانکا، مجسمه برنزی عظیمی از اونامونو برپاست که ساخته پابلو سرانو، یکی از بزرگ‌ترین مجسمه‌سازان معاصر اسپانیاست. کتابخانه نفیس او را در دانشگاه سالامانکا، محفوظ نگه داشته‌اند.

بخشی از کتاب درد جاودانگی

«بیایید در باب این عطش جاودانگی تأمل کنیم ــ حتی اگر گنوسی‌ها و اصحاب عقل مدعی شوند آنچه می‌گوییم سخنوری است نه فلسفه. بالاتر از این، افلاطون الهی، آنجا که در فایدون مسأله جاودانگی روح را مطرح کرده، گفته است بهتر آنست که «سرّ دلبران» را «در حدیث دیگران» و در لفافه افسانه‌ها بازگویند.

قبل از هر چیز یک بار دیگر ـو نه برای آخرین بارــ گفته اسپینوزا را به یاد آوریم که می‌گوید هر موجودی در تلاش ادامه خویش است و این تلاش ذات متحقق اوست، و روح بالنتیجه، تمایل به ادامه غیرالنهایه خویش دارد، و از دیرپایی و ماندگاری خویش آگاه است. (اخلاق بخش سوم، قضایای ششم تا دهم).

بدینسان، برای ما امکان ندارد که بتوانیم خودمان را فارغ از وجود تصور کنیم. مگر اینکه تلاشی آگاهی ما را قادر به درک ناآگاهی مطلق، یعنی نفی و نابودی خودش بنماید.

شما هم پیش خودتان، در عین بیداری و هشیاری، سعی کنید حالت روحتان را به هنگام خواب عمیق، مجسم کنید و بکوشید آگاهی خودتان را از شبح و شمایل ناآگاهی، آکنده سازید: بی‌شک خواهید دید چنین چیزی امکان ندارد. تلاش در پی «شکار این سایه» گیجی عذاب‌دهنده‌ای به بار می‌آورد. ما نمی‌توانیم خودمان را فارغ از وجود تصور کنیم. جهان مرئی محسوس، جهانی که آفریده غریزه صیانت نفس است، بر من بسی تنگ است. به دخمه‌ای تنگ می‌ماند که روح من در آن، به عبث بال‌وپر به دیوارهایش می‌کوبد. از بی‌هوایی‌اش در حال خفقانم. هرچه بیشتر و بیشتر می‌خواهم خودم باشم و در عین حال بی‌آنکه از خویشتن‌بودنم بکاهم، دیگران هم باشم، خودم را در فضای لایتناهی بگسترانم و تا فراسوی زمان ادامه دهم. همه چیز نبودن و همیشگی نبودن، به نبودن می‌ماند؛ لااقل بگذارید من تمامت خودم باشم و همیشه همچنان بمانم. و چون تمامت خویشتن باشم، یک‌تنه همه دیگران هم خواهم بود. یا همه یاهیچ!

یا همه یا هیچ! و معنای جمله معروف شکسپیر «بودن یا نبودن» یا عبارتی که در کوریولانوس درباره مارسیوس کوریولانوس می‌گوید: «و او از خدایان چیزی بجز ابدیت نمی‌خواست» غیر از این چیست؟ ابدیت، ابدیت! والاترین آرزوی بشر: عطش ابدیت، همان چیزی است که آدمیان عشق می‌نامند، و هرکس که دیگری را دوست دارد می‌خواهد خود را در او ابدی کند. آنچه ابدی نباشد، راستین نیست.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
آیا تمنای نام جاودان، غرور است؟ درست به این می‌ماند که حرص ثروت‌اندوزی را، صرفاً جست‌وجوی فراغت بدانیم. هرگز، بیشتر ترس از فقر است که ما تهی‌مایگان را به مال‌اندوزی وامی‌دارد تا جست‌وجو و آرزوی فراغت. همچنین ترس از جهنم بود نه آرزوی بهشت و بهروزی، که مردم قرون وسطی را به رهبانیت و دلمردگی سوق می‌داد. بدینسان جست‌وجوی نام نیز از غرور نیست. از بیم ابترماندن است. اگر در آرزوی همه‌چیز شدن هستیم، فقط از آن‌رو است که می‌خواهیم از هیچ بودن بگریزیم. باری ما آرزومند نجات دادن خاطره و یاد و نام خویشیم. این یاد و نام چقدر دوام دارد؟ حداکثر مادام که بشر باقی باشد. چه می‌شد اگر یاد و نام ما در خدا بقا می‌یافت؟
Elham khodadadi
فلسفه فرآورده انسانیت هر فیلسوفی است، و هر فیلسوف انسانی است که گوشت و خون دارد و با انسان‌هایی خطاب می‌کند که همانند خودش گوشت و خون دارند. و فلسفیدنش، هر کاری هم که بکند، نه‌فقط از عقل، که از اراده، احساسات، گوشت و خون و تمامت روح و جسم او آب می‌خورد.
Elham khodadadi
بزرگ‌ترین قدسیت و حرمت معابد در این است که انسان‌ها یکصدا در آنجا به شیون برمی‌خیزند. زاری همگانی که از حلقوم انبوهی خلق، خلقی که از سرنوشت خود در شکنجند برآید، کم‌ارج‌تر از فلسفه نیست. درمان درد کافی نیست، باید گریستن از درد را بیاموزیم، آری باید گریستن بیاموزیم! شاید اوج فرزانگی در همین باشد. اگر باور نداری از سولون بپرس.
Elham khodadadi
همان یهوه‌ای شد که به جای آنکه اسرائیل را چون فرزندش است دوست داشته باشد، او را چون دوست دارد فرزند خود می‌شمارد. (صحیفه هوشع نبی، باب ۱۱، آیه ۱)
Elham khodadadi
اگر کسی از تشویق و استقبال مردم امروز رویگردان باشد از این است که می‌خواهد در خاطره عده‌ای برجسته و گزیده در طول نسل‌ها، زنده بماند. گونو می‌گوید: «آیندگان، همان اقلیت نخبه‌اند.» انسان می‌خواهد در زمان، ادامه و گسترش یابد نه در مکان. بت‌های عامه به‌زودی فرو می‌افتند و خُرد و خوار می‌شوند و در زیر دست‌وپاها محو می‌شوند. ولی آنان که از دامنِ دلِ نخبگان آویخته باشند و دل از دست خاصان ربوده باشند در محرابی گرچه کوچک و مهجور، همواره ستایش و نیایش خواهند دید؛
Elham khodadadi

حجم

۷۷۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۵۱ صفحه

حجم

۷۷۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۵۱ صفحه

قیمت:
۱۶۲,۰۰۰
۸۱,۰۰۰
۵۰%
تومان