دانلود و خرید کتاب سفر دورودراز به وطن و دو نمایشنامه دیگر یوجین اونیل ترجمه یدالله آقاعباسی
تصویر جلد کتاب سفر دورودراز به وطن و دو نمایشنامه دیگر

کتاب سفر دورودراز به وطن و دو نمایشنامه دیگر

معرفی کتاب سفر دورودراز به وطن و دو نمایشنامه دیگر

کتاب سفر دورودراز به وطن و دو نمایشنامه دیگر نوشتهٔ یوجین اونیل و ترجمهٔ یدالله آقاعباسی است و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است. این سه نمایشنامه حال و هوای دریانوردی و ملوانی دارند.

درباره کتاب سفر دورودراز به وطن و دو نمایشنامه دیگر

کتاب سفر دورودراز به وطن و دو نمایشنامه دیگر مجموع سه نمایشنامه از نمایشنامه‌نویس بزرگ آمریکایی یوجین اونیل است. عناوین این نمایشنامه‌ها از این قرار هستند:

سفر دورودراز به وطن

آنجا که دو راه به‌هم می‌رسند

روغن نهنگ

برخی از نمایشنامه‌های یوجین اونیل براساس تجربه‌هایش از روزگاری‌ است که دریانوردی می‌کرده. اونیل در آثارش از جوزف کنراد بسیار تأثیر پذیرفته و همچون او ماهیت خشن زندگی روی آب را به تصویر می‌کشد. اونیل نشانمان می‌دهد که محدود بودن محیط و روابط چطور باعث شکل‌گیری تعصب، سوءظن و ترس می‌شود، گرچه روابط نزدیک و به‌هم‌پیوسته در آثار او پررنگ است. نمایشنامه‌های این کتاب مضامین موبی دیکِ هرمان ملویل، به‌خصوص بیگانگی انسان‌ها با طبیعت، را به یادمان می‌آورند.

در سفر دورودراز به وطن داستان جاشوی ساده‌دلی را می‌خوانیم که دلتنگ سرزمینش شده و درست روزی که قرار است دستمزدش را بگیرد تا به خانه بازگردد او را می‌دزدند و برای کار به کشتی دیگری می‌برند. آنجا که دو راه به هم می‌رسند قصۀ ناخدایی است که هر شب از پشت‌بام خانه‌اش مشتاقانه به دریا چشم دوخته. او عقلش را از دست داده و در خیالش منتظر است تا کشتی‌اش با گنجی بازگردد که در یکی از جزایر اقیانوس آرام دفن کرده‌اند. روغن نهنگ در یک کشتی شکار نهنگ اتفاق می‌افتد که میان یخ‌ها گرفتار شده و ناخدایی بی‌رحم و متعصب دارد. اونیل در این نمایشنامه به بررسی مسائلی می‌پردازد که در نظرش تضادهای بنیادی خلق‌وخوی زنانه و مردانه‌اند.

خواندن کتاب سفر دورودراز به وطن و دو نمایشنامه دیگر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره یوجین اونیل

یوجین گِلَدِستون اونیل در ۱۶ اکتبر ۱۸۸۸ در خانواده‌ای ایرلندی در نیویورک به دنیا آمد. او یکی از نمایشنامه‌نویسان برجستهٔ امریکایی است. اونیل موفق به کسب جایزه نوبل ادبی در سال ۱۹۳۶ شد. او در همهٔ مکاتب، سبک‌ها و گونه‌های ادبی-نمایشی، تجربهٔ نگارش داشته و مورد استقبال و تحسین منتقدان بوده است. از دیگر آثار او می‌توان به «گوریل پشمالو»، «نخستین آدم»، «پیش از ناشتایی» و... اشاره کرد. یوجین اونیل ۲۷ نوامبر ۱۹۵۳ در بوستون چشم از دنیا فروبست. 

بخشی از کتاب سفر دورودراز به وطن و دو نمایشنامه دیگر

«پیشخدمت: (که با دیدن او خیالش راحت شده.) اوه، تویی؟ برای چی می‌ری بیرون بلرزی؟ همین کنار بخاری بمون، ببین دیگه لازم نیس قرچ‌قرچ دندوناتو بزنی به‌هم.

بن: س.. س... سرده. (سعی می‌کند جلوی به‌هم خوردن دندان‌هایش را بگیرد. با طعنه) فکر می‌کنی پیرمرده حالش چطوره؟

پیشخدمت: (با حرکتی تهدیدکننده و درحالی‌که بن خود را عقب می‌کشد.) حرف دهنتو بفهم بچه، و گرنه حالتو جا می‌آرم. (کمی مهربان‌تر) کجا بودی این‌همه وقت؟ رفته بودی روی عرشه؟

بن: آره.

پیشخدمت: بذار پیرمرده ببینه که با این دستات عنتربازی درمی‌آری، چنان درسی بهت بده که به این زودی‌ها یادت نره.

بن: اوه، اون هیچی نمی‌بینه. (با لحنی که نشان می‌دهد ترسیده، به بالا نگاه می‌کند.) فقط این‌طرف و اون‌طرف می‌ره، حواسش به هیشکی نیس... فقط خیره‌خیره به یخ نگاه می‌کنه.

پیشخدمت: (همین لحن به صدای او هم سرایت می‌کند.) اون همیشه به یخ‌ها خیره می‌شه. (با خشمی ناگهانی، درحالی‌که مشتش را حوالهٔ نورگیر می‌کند.) یخ، یخ، یخ! مرده‌شور اونو و مرده‌شور یخو ببره! یه ساله وسط یخ گیر افتادیم... هیچی نمی‌بینی غیر از یخ... درست مث مگس گیر کردیم تو ملاس!

بن: (با نگرانی) هیس! صداتو می‌شنوه.

پیشخدمت: (با خشم) اه، مرده‌شورش رو ببـره، مرده‌شور خودش و دریاهای شمالشو ببره، مرده‌شور این لگن بوگندوی شکار نهنگشو ببره، مرده‌شور منو ببره که مدام خر می‌شم و می‌آم تو این کشتی. (با خودش، انگار می‌فهمد عصبانیتش بی‌فایده است، درحالی‌که آرام سرش را تکان می‌دهد و با اعتقاد راسخ) آدم سرسختیه... سرسخت‌ترین آدمیه که دریا تا حالا به خودش دیده.

بن: (جدی) ها.

پیشخدمت: دو سال قراردادمون امروز تموم می‌شه. شکر خدا! دو سال زندگی سگی، دو سال بی‌هیچ شکار نهنگی، دو سال دست خالی و شکم گشنه، آذوقه‌ای که هی کم می‌شه و هی بوگند می‌گیره، هیچ نشونه‌ای هم نیس که بخواد برگردیم خونه! (به‌تلخی) خونه! دیگه کم‌کم شک برم داشته که آیا پایی دارم رو خشکی راه برم. (با هیجان) معلوم نیس چه فکری داره، می‌خواد چه‌کار بکنه. یعنی می‌خواد همهٔ ما رو اینجا نگه داره، اونم وقتی قراردادمون تموم شده؟ که تا آخرین نفرمون از گشنگی بمیریم یا یخ بزنیم؟ تازه همین حالاشم اگه راه بیفتیم، معلوم نیس برسیم، چون دیگه چیزی برای خوردن نمونده. اونای دیگه چی می‌گن؟ نشنیدی رو عرشه حرفی بزنن؟

بن: (به او نزدیک می‌شود، زیر لبی) می‌گفتن اگه امروز به‌طرف جنوب بر نگرده، شورش می‌کنن.

پیشخدمت: (چهره‌اش را با رضایت در هم کشیده) شورش؟ ها، این تنها کاریه که می‌تونن بکنن و بعد از اون کارایی که باهاشون کرد، حسابی خدمتش برسن... اگه این کارو نکنن از سگم بدترن.

بن: یخ سمت جنوب کاملاً شکسته. تا جایی که چشم کار می‌کنه، آب صافه. اونا می‌گن هیچ بهونه‌ای برای برنگشتن به خونه نداره.

پیشخدمت: (به‌تلخی) اون به هیچ‌جا جز شمال نگاه نمی‌کنه، اونجا هم غیر از یخ چیز دیگه‌ای برای دیدن نیس. نمی‌خواد به آب صاف بی یخ نگاه کنه. تنها چیزی که بهش فکر می‌کنه گرفتن روغنه. انگار ما تقصیرکاریم که اون از نهنگ شانس نداره. (سر تکان می‌دهد.) به نظر من که عقلشو از دس داده.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۱۰۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
۳۷,۸۰۰
۳۰%
تومان