دانلود و خرید کتاب زلال لیلا محمدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب زلال اثر لیلا محمدی

کتاب زلال

معرفی کتاب زلال

کتاب زلال نوشتهٔ لیلا محمدی است. انتشارات کتابستان معرفت این کتاب خاطرات را در قالب داستان منتشر کرده است؛ درمورد شهید «سیدرضا پورموسوی».

درباره کتاب زلال

کتاب زلال حاوی روایتی مستند است از مجاهدت‌های درونی و بیرونی یک رزمنده؛ برای رسیدن به محبوبش. این روایت بر اساس دست‌نوشته‌های شهید «سیدرضا پورموسوی» نوشته شده است. این دست‌نوشته‌ها پس از شهادت این فرد پیدا شده است. لیلا محمدی محتوای آن‌ها را در قالب داستان ارائه کرده است. این کتاب سه بخش دارد؛ «فقط یک جرعه» و «شیدایی» و «مکاشفه».

خواندن کتاب زلال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد شهیدان ایرانی و قالب داستان با محتوای واقعی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زلال

«پانزده خرداد ۱۳۶۵ عزیز برای دیدنش دم خانه‌شان آمد. سیدرضا در را خودش به روی عزیز باز کرد. با همدیگر مصافحه و روبوسی کردند و سیدرضا طبق عادت، پیشانی او را بوسید. بعد از عملیات محرم و بعدتر در عملیات والفجرمقدماتی که او فرمانده و سیدرضا امدادگر گروهان بود، رفاقت عمیقی بینشان شکل گرفته بود.

سیدرضا عزیز را به اتاق دم دریِ واحد تازه سازشان که محل پذیرایی از مهمانانش بود، دعوت کرد.

خوبیِ این اتاق به این بود که جدا از بقیه ساختمان و دم در حیاط ساخته شده بود. اشرف‌سادات مَامَا و زن برادر با مهمان‌های مرد رو در رو نمی‌شدند، تا معذب باشند.

عزیز داخل اتاق آمد و سیدرضا به آشپزخانه رفت، با چایی و میوه برگشت. وسایل پذیرایی را روی زمین گذاشت. کنار عزیز نشست. او از عملیات والفجر ۸ و پدافند ۳ ماهه پرسید. سیدرضا هم توضیح داد.

درحین صحبت، عزیز کتابچه خصال یاوران مهدی را که واحد تبلیغات بین نیروهای دیده‌بانی توزیع کرده و سیدرضا برای مطالعه دم دست گذاشته بود، برداشت. درحالی‌که آن را تورق می‌کرد، پرسید: بالأخره با خودت کنار اومدی؟!

سیدرضا تا بنا گوشش سرخ شد.

او از سؤالات گاه و بیگاه سیدرضا تا حدودی در جریان عاشقی اش بود. هرچند در این سال‌ها کم پیش آمده بود سیدرضا مستقیم از عزیز مطلبی بپرسد، اما او متوجه شده و راهنمایی‌اش کرده بود.

بارها به سیدرضا تذکر داده بود تا در دام ملاقات گرایی نیفتد.

درباره انجمن حجتیه، دراویش و صوفی‌گری با او حرف زده و روشنگری کرده بود تا سیدرضا ندانسته جذب عناوین فریبنده موعود خواهی آن‌ها نشود. سیدرضا هم خود را مدیون او می‌دانست. اما عزیز تا به حال با او این طور صریح حرف نزده بود. سیدرضا دستش را به سمت استکان چایی برد. حرارت چایی انگشتانش را گرم کرد: علاقه به امام معصوم رو همه دارن.

عزیز، قندی داخل دهانش گذاشت و با بی‌تفاوتی گفت: ولی امام معصوم برای همه شخصی نشده!

سیدرضا که هنوز سرخ حرف قبلی او بود، سرخ‌تر شد. سرش را پایین انداخت. عزیز چایی‌اش را خورد و بعد با لحن مهربانی ادامه داد: سید! شرک درونی مثل موریانه است. ایمان آدم رو می‌خوره. بدون اینکه خودت متوجه باشی.

سیدرضا سرش را بالا آورد: آقا عزیز! یاد کردن از معصوم مثل یاد کردن از خداست. حدیث داریم.

دفترچه کوچکش را ورق زد و حدیث امام باقر (ع)را که از کتاب کافی یادداشت کرده بود، برایش خواند: «همانا یاد کردن از ما یادکردن از خداست...»

عزیز نگاهش را در چشمان سبز و مواج سیدرضا دوخت: بله. ولی به شرطی که معصوم جای خدا رو توی قلبمون نگیره.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۰۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۳۰۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۳۲,۵۰۰
۵۰%
تومان