کتاب از باران تا قافله سالار
معرفی کتاب از باران تا قافله سالار
کتاب «از باران تا قافله سالار» نوشتۀ قباد آذرآیین است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب از باران تا قافله سالار
داستانهای از باران تا قافلهسالار، گزیدهای از سالها داستاننویسی قباد آذرآیین است. در این مجموعه قصهها متنوع انتخاب شدهاند. او با بهتصویرکشیدن زندگی قشر ضعیف باعث میشود خواننده درک عمیقی از وضع زندگی این مردم به دست بیاورد. در روایتپردازی اکثر داستانها مثل همیشه بر رئالیسم تأکید دارد، مضامین انسانی را در داستانهایش گنجانده است و وجوه فرهنگی، اجتماعی و محلی را نشان میدهد. او همچنین با فضاسازی (بهویژه فضای کارگری) و شخصیتپردازی خوبی که دارد توانسته است داستانهایش را باورپذیر کند. تکلف در زبان نویسنده دیده نمیشود و بازیهای زبانی به چشم نمیخورد. بعضی داستانها روایت اولشخص دارند و بعضی سومشخص. آذرآیین معمولاً در قیدوبند فرم نیست و محتوا و مضمون در قصههایش اولویت دارد. اگرچه خود نویسنده معتقد است که دغدغه نوآوریهای زبانی و فرم ندارد داستان «آقای حرمان به قتل میرسد» دربارۀ نویسندهای است که به دست شخصیتهای داستانش کشته میشود.
نویسنده در بعضی از داستانهای این مجموعه مثل «باران»، و «روز خوش آقای عزیزی» به قشر کارگر و کارمند زحمتکش میپردازد، زندگی سخت آنها را توصیف میکند و دغدغۀ قشر ضعیف جامعه را دارد. در داستان باران مردی را میبینیم که فقر از درودیوار خانهاش پیداست و کارش به نیامدن باران وابسته است و در داستان روز خوش آقای عزیزی مردی که پس از سالها معوقهٔ مزایای شغلیاش را میگیرد اما به دلیل گرانی نمیتواند آنچه که میخواهد بخرد. او با توصیف محیط زندگی و شرایط کار و حقوق آنها به بیان وضع طبقات پایینتر جامعه میپردازد.
عناوین برخی از این داستانها عبارت است از: «باران»، «قطار کودکی»، «زائر»، «تبر»، «هیچشنبه»، «بازگشت»، «آژانس»، «پسرها»، «شناسنامه»، «برادر شهر»، «اتوبان»، «ساعت»، و «قافلهسالار»، «روز خوش آقای عزیزی»، «قطار کودکی»، «چشم و گوش شاه»، «ضیافتی برای مردگان»، «سین، صدای زنیست»، «ظهر تابستان» و «کوچه هنوز اسم ندارد»، «خانۀ آقا».
خواندن کتاب از باران تا قافله سالار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران و علاقهمندان به داستانهای کوتاه فارسی پیشنهاد میکنیم.
درباره قباد آذرآیین
قباد آذرآیین ۱۰ فروردین ۱۳۲۷ متولد شد. «باران» اولین اثر او است که در سال ۱۳۴۵ در نشريه ادبی بازار در رشت منتشر شد و نویسنده آن را نقطۀ عطف دنیای نویسندگیاش میداند. «پسری آنسوی پل» را در سال ۱۳۵۷ برای نوجوانان نوشت. «راه كه بيفتيم، ترسمان میريزد»، «حضور»، «شراره بلند»، «چه سینما رفتنی داشتی یدو»، «داستان من نوشته شد»، «من... مهتاب صبوری»، «زنده به عشق»، «عقربها را زنده بگیر»، «هجوم آفتاب»، «شب مشوش»، «روزگار شاد و ناشاد محلهٔ نفتآباد»، «فوران» و «تولههای تلخ» از آثار او به شمار میروند. داستان کوتاه «ظهر تابستان» از مجموعۀ شراره بلند در جايزه گلشيری برگزيده شد.
بخشی از کتاب از باران تا قافله سالار
«معوقهٔ مزایای شغلیاش ـ که حکمش را چند سال پیشتر بهش داده بودند و خدا میداند چه خوابها برایش دیده بوده و به قول ادارهجاتیها رفته بوده جزو دیون ـ تا چند دقیقهٔ دیگر، روی پیشخان سرد بانک در چند سانتی متری اوست. کافی است دستش را دراز کند، اول با نوک انگشتهایش ناباورانه اسکناسها را لمس کند بعد دستش را بسراند جلوتر و بگذارد روی بستههای اسکناس. انگار که دارد پرندهٔ نوبالی را میگیرد. اسکناسها را بکشد طرف خودش، برود بنشیند روی نیمکت کنار آبسردکن، دور و برش را بپاید، خیالش که راحت شد کسی تو نخش نیست، دو انگشت شست و اشارهاش را با نم زبانش تر کند و اسکناسها را بشمارد. باید حواسش جمع باشد که اسکناس گوشه کنده و تقلّبی لای بستهها نباشد... چکش را که شب پیش، سر صبر و حوصله، با خط خوش از روی فیش دریافتی نوشته و امضا کرده بود، از شکاف زیر شیشهٔ حایل بین او و کارمند ریشوی بانک میسراند تو و صبح بهخیری میگوید. بالای سر کارمند، تابلوی برنجی «تحویل چک» آویزان است که آقای عزیزی را یاد شمشیر داموکلس میاندازد.»
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه