دانلود و خرید کتاب فوران قباد آذرآیین
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب فوران

کتاب فوران

معرفی کتاب فوران

کتاب فوران نوشتهٔ قباد آذرآیین است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان فارسی را منتشر کرده است.

درباره کتاب فوران

کتاب فوران رمانی فارسی نوشتهٔ قباد آذرآیین، نویسندهٔ ایرانی و برندهٔ جوایز معتبر ادبی است. فضای این رمان همچون آثار پیشین نویسنده در بستر زمان و مکان حیات و حضور او در زادگاهش رقم می خورد؛ مسجد سلیمان. مسجدسلیمان نخستین شهر نفتی ایران و محلی است که به‌واسطهٔ شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی، ویژگی‌های جامعه شناختی ویژه‌ای دارد. گفته شده است که رمان «فوران» نوعی تاریخ شفاهی و روایت او از زندگی نفتی خصوصا زندگی طبقهٔ فرودست جامعهٔ سنت‌زدهٔ غرق در مدرنیزاسیون نفتی در یک قرن اخیر است. کتاب «فوران» در دو بخش به رشتهٔ تحریر درآمده است. بخش اول در ۶۸ اپیزود و با یکی از اشعار «هرمز علیپور»، شاعر معاصر آغاز شده است. نکتهٔ جالب داستان این است که در متن آن، روایات شیرین و طنز و لحظات شاد نیز کم نیستند و غم و شادی در کنار یکدیگر فراز و فرود یک شهر نفتی و مردمانش را به تصویر کشیده است.

خواندن کتاب فوران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فارسی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب فوران

«روی فرمان دوچرخه نشسته‌ای و در دشتی پا می‌زنی... چرا دوچرخه؟... به یاد می‌آوری که وقتی آمدی توی شرکت نفت، «نوزین» ات را با همین دوچرخه تاخت زدی... خیس عرق شده‌ای... گستره دشت، گُله به گُله، زخمی دکل‌های بلند چاه‌های نفت است که مثل قارچ‌های غول‌پیکر روییده‌اند و پا زدنت را دشوار کرده‌اند... تو سرانداز عروس را ربوده‌ای و حالا دارند دنبالت می‌کنند... برمی‌گردی، از بالای شانه پشت سرت را نگاه می‌کنی... آن دورها، یک آمبولانس سیاه‌رنگ دشت را می‌بلعد و پشت سرت می‌تازد... ماه‌بانو، سوار نوزین، خودش را به تو می‌رساند: «بیا برگردیم ولایت مادر، ببین نوزینتو پس گرفته‌م با خودم آورده‌م. بپر روی زینش. هنوز جوونه. می‌تونه ما رو برسونه تا ولایت. ئی فرنگیا بند و بفا ندارن مادر. آدمِ به هزار تومن می‌خرن به یه پول سیاه می‌فروشن. برگردیم بریم ولایت خدا خوب کرده خودمون. کاری که بابات کرد تو نکن پسرم. دیدی آخرش چه‌جور کور و پشیمان شد... دیدی چه‌جور عقلش را از دست داد و همه‌مان را خنده‌زار عالم کرد... آخر عاقبتشو دیدی؟ بیا سوار بشو برگردیم بریم ولایتمان... ولایت فقیر عزیزمان. سوار شو. نوزین تو را به جا آورده. بوتو شناخته. ببین چه‌جور شیهه می‌کشه... اون دوچرخه رو ول کن بیا. می‌ریم ولایتمون. نونمونِ از توی خاک خودمون درمی‌آریم می‌خوریم و منت ئی نجست‌ها رو نمی‌کشیم. گوش بده به حرف من رودُم. قَسَمت می‌دم به شیری که از همی پستونا خوردی... گول ئی فرنگیا رو نخور. اینا شیره جونتِ که کشیدن می‌زنن تخت سینه‌ت و می‌ندازنت بیرون. عین یک لِکه حیض. اینا، مثل نون جو، نه رو دارن نه آستر. گوش به حرف منِ گیس‌سفید بده مادر. راهی که بابات رفت تو نرو.» »

Sepehrsoleyman
۱۴۰۳/۱۱/۱۰

عالی. و‌چه مرور عالی ای براش نوشته بودید.

حجم

۲۰۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۲۰۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان