کتاب شرلوک هولمز و بیوه سیاه
معرفی کتاب شرلوک هولمز و بیوه سیاه
کتاب شرلوک هولمز و بیوه سیاه نوشتهٔ کایران ای مک مولن و ترجمهٔ نوید فرخی است. نشر قطره این رمان اقتباسی، معاصر و پلیسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب شرلوک هولمز و بیوه سیاه
کتاب شرلوک هولمز و بیوه سیاه حاوی یک رمان معاصر پلیسی است که در آن با شخصیت مشهور «شرلوک هولمز» همراه میشویم. میدانید که داستانهای شرلوک هولمز چندین نسل از علاقهمندان ژانر معمایی و کارآگاهی را در جهان شیفتهٔ خود کرده است. هر چند معماها و ماجراهای فوقالعادهٔ داستانها در شکلگیری این علاقهمندی بیاثر نبوده، این شخصیتهای جذاب شرلوک هولمز و «جان واتسن» هستند که این آثار را ماندگار کرده است. «آرتور کانن دویل» آفرینسگر شخصیت شرلوک هولمز است. او تنها چهار رمان و ۵۶ داستان کوتاه برای ما باقی گذاشته است؛ به همین علت از دهههای گذشته، بسیاری از نویسندگان بهطور جدی تلاش کردهاند داستانها و رمانهایی بنویسند که شخصیتهای محبوبی مانند شرلوک هولمز و دکتر واتسن در آنها حضور داشته باشند. کایران ای مک مولن، نویسندهٔ رمان پلیسی حاضر، یکی از این اقتباسکنندهها است. رمان «شرلوک هولمز و بیوهٔ سیاه» را میتوان یکی از جدالبرانگیزترین اقتباسهایی دانست که تاکنون نوشته شده است. نویسنده از نقاط مبهم در داستانهای اصلی بهره برده است تا ماجرای خود را روایت کند. با کارآگاه بزرگ همراه شوید.
خواندن کتاب شرلوک هولمز و بیوه سیاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر و قالب رمان پلیسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شرلوک هولمز و بیوه سیاه
«شاید بهخاطر جنگ بود که اینقدر بیعاطفه و سنگدل شده بودم؛ نمیدانم. بالاخره یک مرگ اتفاقی بود مثل بقیهٔ مرگها. من به او اهمیت میدادم اما دوستش نداشتم. بهنظر میرسد زنان هرگز تفاوت این دو مورد را درک نمیکنند.
درمورد لوسی، مری و فرانسس هم باید بگویم به تکتک آنها علاقه داشتم اما با گذشت مدت کوتاهی از ازدواج، هر یک بهنوبهٔ خود به باری سنگین تبدیل شدند. هرکدام به طریقی درمورد هزینههای اسب و سفرهایی که میرفتم گلایهمند بودند. هم مری و هم فرانسس به دیدارهایم با بهترین دوستم اعتراض داشتند. آه، بله، آنها معترض بودند، هولمز. بیان این حرفها که همراه آقای هولمز برو عزیزم، یک بحث است و نگاههای سرد و کینهتوزیهای بعد از برگشتنم یک بحث دیگر. البته لوسی، از آنجایی که ماجراجو بود، همیشه دوست داشت که همراهمان بیاید. کینهٔ او از به بازی گرفته نشدنش بهوجود آمد.
درمورد مرگ آنها باید بگویم که کار کمابیش آسانی بود. درست قبل از رسیدن به دروازه یک مشت فلفل در چشم اسب لوسی ریختم و کلکم جواب داد. اسب نمیتوانست ببیند و تقلا میکرد. مسیر و گودالهای عمیق اطراف را خوب میشناختم.
مری بهخاطر مصرف بیش از حد دیژیتال که از گل انگشتانهٔ باغ خودش درست شده بود، کشته شد. اگر اوضاع بر وفق مراد پیش نمیرفت، کمبود وسایل مطبم قابل توجیه نبود.
فرانسس فقط به یک جراحت کوچک احتیاج داشت، چون درحقیقت هیچ عفونت واقعی در کار نبود بلکه دوز زیاد استرکینن در سه روز متوالی همهٔ کارها را انجام داد. ممکن است این سؤال پیش آید که او چطور آسیب دیده است، بنابراین باید یک حادثهٔ عمومی یعنی همان سانحهٔ کالسکه رخ میداد. میدانستم با بردنش به یک بیمارستان و اعلام تشخیص خودم و ارائهٔ برنامهٔ درمانی از من چندان سؤالی نخواهد شد. وقتی بیست و یک سال پیش، آن شب در سیمپسون ماجرا را به رویم آوردی، فهمیدم که دیگر ستارهٔ اقبالم افول کرده است. هرگز در قمار و شرطبندی اسبها با اینکه خیلی وقتها میباختم به چنین نتیجهای نرسیده بودم.»
حجم
۱۴۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۱۴۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه