دانلود و خرید کتاب ژنرال جنوبی اهل بیگ سور ریچارد براتیگان ترجمه رضا نوحی
تصویر جلد کتاب ژنرال جنوبی اهل بیگ سور

کتاب ژنرال جنوبی اهل بیگ سور

مترجم:رضا نوحی
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ژنرال جنوبی اهل بیگ سور

کتاب ژنرال جنوبی اهل بیگ سور نوشتهٔ ریچارد براتیگان و ترجمهٔ رضا نوحی است. نشر افق این رمان پست‌مدرن را روانهٔ بازار کرده است. 

درباره کتاب ژنرال جنوبی اهل بیگ سور

ریچارد براتیگان در کتاب ژنرال جنوبی اهل بیگ سور با زبان طنز خاص خود به روایت جنگ داخلی آمریکا در بیگ‌سور می‌پردازد. او این کتاب را به سبک پست‌مدرن نوشته است و به‌خاطر همین سبک با قصه‌پردازی‌ای خارج از چهارچوب طرف هستیم. نوع روایت در کتاب آشفته است و نویسنده، سرگذشت شخصیت‌های کتاب خود را به‌شیوهٔ خاص خود بیان می‌کند. او طنز کنایه‌آمیز و کوبنده‌ای دارد که در سطرهای کتاب به‌خوبی دیده می‌شود. این رمان که اولین رمان این نویسنده است، در سال ۱۹۶۴ میلادی منتشر شد.

خواندن کتاب ژنرال جنوبی اهل بیگ سور را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات مدرن و پست‌مدرنی که با زبانی طنز روایت می‌شود، پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ریچارد براتیگان

ریچارد براتیگان در ۳۰ ژانویه‌ٔ ۱۹۳۵ در واشنگتن آمریکا به دنیا آمد و همان‌جا رشد کرد تا زمانی که روزهای مأیوس‌کنندهٔ جنگ جهانی دوم باعث شد تا به شهرهای دیگری مثل اورگان و یوجین برود. یکی از وقایع تأثیرگذار در زندگی ریچارد وقتی اتفاق افتاد که او هنوز متولد نشده بود. مادر و پدر او از یکدیگر جدا شدند و کمی بعد مادرش متوجه شد که باردار است. پدر او هیچ‌گاه نفهمید که پسری به نام ریچارد دارد. ریچارد براتیگان در چنین شرایطی رشد کرد و تجربیات او از زندگی آنقدر سهمگین بود که او در نوجوانی در شهر اورگان مرتکب جرمی (خردکردن شیشه‌های پاسگاه پلیس با پرتاب خرده‌سنگ) شد. بعد از دستگیری به‌دلیل خلق‌وخوی ناآرامش به آسایشگاه روانی فرستاده شد. پزشکان پارانویا و شیزوفرنی را در او تشخیص دادند. ریچارد به‌مدت ۲ ماه در آسایشگاه بستری بود و روند درمان او به شکلی پیش رفت که چندین‌بار به او شوک الکتریکی داده شد. کمی بعد از اینکه از آسایشگاه مرخص شد، به سانفرانسیسکو نقل‌مکان کرد؛ جایی که دور خودش را با نویسندگان، شاعرها و ترانه‌سراهای هم‌نسل خود مثل رابرت دانکن، لارنس فرلینگتی، مایکل مک‌کلور و... پر کرد. علی‌رغم وضعیت مالی بی‌ثباتی که ریچارد داشت، دیگر خودش هم خوب می‌دانست که یک نویسنده‌ است و علاوه بر کارهای معمول (مثل پیش‌خدمتی در کافه) وقت زیادی را به نوشتن اختصاص می‌داد. آثار ریچارد براتیگان از سال ۱۹۵۷ یعنی از ۲۱سالگی او یکی پس از دیگری منتشر شدند. شعر ۲۶ خطی «بازگشت رودخانه‌ها» (۱۹۵۷)، مجموعه اشعار «اتواستاپ‌زن گالیله» (۱۹۵۸)، مجموعه‌ای شامل ۲۴ شعر به نام «چای مرمر» (۱۹۵۹) و چند مجموعه شعر دیگر با نام‌های خلاقانه و جالب از ریچارد براتیگان منتشر شدند. کمی بعد براتیگان اولین رمانش را خلق کرد. این رمان «ژنرال جنوبی اهل بیگ‌سور» نام داشت و در سال ۱۹۶۴ منتشر شد. سال ۱۹۶۷ نوبت به انتشار رمانی رسید که اسم ریچارد براتیگان را به‌عنوان نویسندهْ حسابی بر سر زبان‌ها انداخت و شهرت او را چندین و چند برابر کرد. «صید ماهی قزل‌آلا در آمریکا» دومین اثر داستانی ریچارد بود که حتی به‌عقیدهٔ برخی از منتقدین این اثر شاهکاری است که توسط براتیگان خلق شده است. این کتاب یک رمان معمولی نبود که خواننده به‌راحتی بتواند خط سیر داستان را مشخص کند. می‌توان گفت که مجموعه‌ای از خاطراتی است که به‌شکلی مقطع و برهم‌ریخته روایت می‌شوند. نویسنده با این رمان عجیب‌و‌غریب نقدهای طنازانه و هنرمندانه‌ای را به جامعه و فرهنگ آمریکایی وارد می‌کند. از زمان انتشار «صید ماهی قزل‌آلا» به بعد بود که سبک نوشتاری براتیگان، وقایع خنده‌دار و کابوس‌واری که او در نوشته‌هایش می‌ساخت و همچنین سورئالیسمی که فقط مختص خودش بود، باعث شد تا به‌عنوان یک نویسنده شناخته شود. تا‌این‌که براتیگان شاهکاری دیگر را رو کرد و اثر داستانی «در قند هندوانه» را نوشت و در سال ۱۹۶۸ راهی بازار نشر کرد. در جهان این داستان یک تمدنْ فروریخته و حالا قرار است که تمدنی دیگر ساخته شود. جهان این داستان هیچ شباهتی به دنیای واقعی ما ندارد. خورشید هر روز به رنگی درمی‌آید، هندوانه‌هایی با اشکال مختلف تولید می‌شوند و همه‌چیز از ابتدا از قند هندوانه درست شده است. اگرچه ریچارد براتیگان همچنان یک نویسنده و ترانه‌سرای محبوب، خلاق و پرفروش بود، اما شهرت و فروش کتاب‌های ریچارد براتیگان آرام‌آرام فروکش کرده بود. طبق گفته‌های دختر ریچارد در کتاب خاطراتش، ریچارد از ۱۰ سال قبل می‌دانست که قدم‌به‌قدم به‌سمت مرگ پیش می‌رود. کتاب «پس باد همه‌چیز را نخواهد برد» تبدیل به آخرین اثر براتیگان شد و یکی - دو سال قبل از مرگ او (یعنی در سال ۱۹۸۲) منتشر شد. او در این داستان یک جهان خیالی را بر اساس وقایع واقعی خلق کرد. جنگ جهانی دوم، سختی‌ها، ترس‌ها و خشمی که از دوران کودکی و نوجوانی در ریچارد باقی مانده بود، همگی به اشکال مختلف در این کتاب بازسازی شدند و سروشکلی وهمی پیدا کردند. راوی داستان هراز‌گاهی کودکی ۵ساله می‌شود و آرام‌آرام رشد می‌کند و بعد به‌شکل مردی جاافتاده و ۴۰ساله روایت داستان را بر عهده می‌گیرد و دقایقی بعد دوباره کودک است که فرمان هدایت داستان را در دست گرفته است. ۵ اثر آخر ریچارد براتیگان با فروشی کم‌جان رو‌به‌رو شده بودند. او وقتی نتوانست برای رمان آخرش ناشری پیدا کند، در ۲۵ اکتبر ۱۹۸۴ تصمیم گرفت تا با اسلحه‌ای شکاری خودش را از پا دربیاورد؛ پس چنین کرد.

بخشی از کتاب ژنرال جنوبی اهل بیگ سور

«شنیده‌ام جمعیت بیگ‌سور طی روزهای جنگ داخلی ختم می‌شد به چند سرخپوستِ دی‌گِر و بس. شنیده‌ام سرخپوستان دی‌گِر ساکن آنجا اصلاً لباس تن‌شان نمی‌کردند، آتش یا سرپناه یا کشت‌وکاری نداشتند، هیچ چیز عمل نمی‌آوردند، شکار نمی‌رفتند و ماهی صید نمی‌کردند، مرده‌هاشان را دفن نمی‌کردند و بچه‌دار نمی‌شدند، زنده بودند به خوردن ریشه‌ها و صدف‌ها و سرخوشانه تا آخر زیر باران می‌نشستند.

می‌توانم مجسم کنم قیافهٔ ژنرال رابرت ای. لی را وقتی که این جماعت جلویش سبز شدند، با هدایای عجیب و غریب‌شان از اقیانوس آرام.

این واقعه طی روز دوم نبرد بیابان پیش آمد. در سپیده‌دم همان روز، سربازان شجاع اما خستهٔ جنوب، تحت فرماندهی ا. پی. هیل با سی هزار سرباز سپاه دوم شمال، تحت فرماندهی ژنرال هانکوک رودررو شدند. سربازان ا. پی. هیل در اثر این حمله از هم پاشیدند و با عجز و سردرگمی در امتداد رودخانهٔ اورنج پلانک عقب نشستند.

سرهنگ ویلیام پوگِ بیست و هشت ساله، مردِ اول توپخانهٔ سبک جنوب، با شانزده عراده توپ در یکی از چند فضای باز نبرد بیابان در مزرعهٔ ویدووتاپ منتظر بود. کلنل پوگ توپ‌هایش را از گلوله‌های ضدنفر پُر کرده بود تا به محض آنکه مردان ا. پی. هیل به ساحل اورنج پلانک پناه بردند، دستور آتش بدهد.

هجوم نیروهای شمال که خودش را به شکل قیف درآورده بود درست در تیررس آتش توپخانهٔ شکیل دشمن قرار داشت و ناگهان سربازان با قالب‌قالب سنگ مرمر پَرّان روبه‌رو شدند؛ نتیجه این شد که مرکز و بدنهٔ سپاه شمال از هم گسیخت! در همان لحظهٔ برخورد، تاریخ بدن‌هاشان را به تندیس و مجسمه بدل کرد. آن‌ها ناخرسند از این وضعیت، شروع به عقب‌نشینی کردند، در امتداد جادهٔ اورنج پلانک. چه اسم بامُسمایی برای یک جاده!»

معرفی نویسنده
عکس ریچارد براتیگان
ریچارد براتیگان

ریچارد براتیگان در ۳۰ ژانویه‌ی ۱۹۳۵ در واشنگتن آمریکا به دنیا آمد و در همانجا رشد کرد تا زمانی که روزهای مایوس‌کننده‌ی جنگ جهانی دوم باعث شد تا به شهرهای دیگری مثل اورگان و یوجین برود. یکی از وقایع تاثیرگذار در زندگی ریچارد وقتی اتفاق افتاد که او هنوز متولد نشده بود. مادر و پدر او از یکدیگر جدا شدند و کمی بعد مادرش متوجه شد که باردار است. پدر او هیچگاه نفهمید که پسری به نام ریچارد دارد. ریچارد در چنین شرایطی رشد کرد و تجربیات او از زندگی آنقدر سهمگین بود که او در نوجوانی در شهر اورگان مرتکب جرمی (خرد کردن شیشه‌های پاسگاه پلیس با پرتاب خرده سنگ) شد. بعد از دستگیری به دلیل خلق و خوی ناآرامش به آسایشگاهی روانی فرستاده شد و پزشکان پارانویا و شیزوفرنی را در او تشخیص دادند. ریچارد بیچاره به مدت دو ماه در آسایشگاه بستری بود و روند درمان او به شکلی پیش رفت که چندین بار به او شوک الکتریکی داده شد.

وحید
۱۴۰۲/۰۸/۲۳

حس می‌کنم ترجمه مشکل داره. بعضی جاهای کتاب روان نیست و گاه چند بار باید جملات رو بخونید تا به معنای اونها پی ببرید. کتاب‌های این نویسنده‌ی سنت‌شکن مورد علاقه‌ی همگان نیست. چندان دلچسب و جالب نبود برای من. البته

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۹۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۸۸,۰۰۰
تومان