تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب تابلوی شوم
معرفی کتاب تابلوی شوم
معرفی کتاب تابلوی شوم
کتاب الکترونیکی «تابلوی شوم» (The Doomsters) نوشتهٔ «راس مکدونالد» با ترجمهٔ محسن ثلاثی و نشر احسان، یکی از آثار شاخص در ژانر رمان پلیسی و معمایی است. این کتاب با محوریت کارآگاه خصوصی «آرچر» به بررسی پروندهای پیچیده دربارهٔ سرقت یک تابلوی نقاشی و زنجیرهای از قتلها میپردازد. فضای داستان در آمریکا و میان طبقات مختلف اجتماعی میگذرد و روابط خانوادگی، رازهای گذشته و هویت شخصیتها را به چالش میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تابلوی شوم
«تابلوی شوم» در میانهٔ قرن بیستم نوشته شده و از جمله آثار مهم «راس مکدونالد» در ادبیات جنایی آمریکا به شمار میآید. داستان در شهری خیالی به نام سانتاترزا رخ میدهد و با ورود کارآگاه خصوصی «آرچر» به ماجرای سرقت یک تابلوی نقاشی آغاز میشود. فضای کتاب، ترکیبی از رمز و راز، روابط پیچیدهٔ خانوادگی و نقدی بر جامعهٔ معاصر آمریکاست. نویسنده با بهرهگیری از عناصر کلاسیک رمان پلیسی، لایههای مختلفی از شخصیتها و گذشتهٔ آنها را آشکار میکند. در کنار روایت معمایی، دغدغههایی مانند هویت، وفاداری، خیانت و تأثیر گذشته بر حال افراد، در بطن داستان جریان دارد. این رمان نهتنها یک معمای جنایی را دنبال میکند، بلکه تصویری از جامعه و روان انسانها ارائه میدهد. «تابلوی شوم» در دورهای منتشر شده که رمانهای کارآگاهی آمریکایی در اوج محبوبیت بودند و مکدونالد با سبک خاص خود، به این ژانر عمق و پیچیدگی بیشتری بخشیده است.
خلاصه کتاب تابلوی شوم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با ورود «آرچر»، کارآگاه خصوصی، به خانهٔ خانوادهٔ بیمر آغاز میشود؛ جایی که تابلوی ارزشمندی از دیوار ناپدید شده است. روث بیمر، صاحب تابلو، و همسرش جک بیمر، هر دو دربارهٔ ارزش و اصالت تابلو اختلاف نظر دارند و پای هنرمندی به نام «ریچارد چنتری» به میان کشیده میشود؛ نقاشی که سالها پیش به طرز مرموزی ناپدید شده است. آرچر در جریان تحقیقاتش با حلقهای از شخصیتها روبهرو میشود: دختر خانواده که با دانشجویان و هنرمندان معاشرت دارد، فرد جانسون که به تابلو علاقهٔ خاصی نشان میدهد، و پل گریمز، فروشندهٔ آثار هنری که گذشتهای مبهم دارد. با پیشرفت داستان، قتلهایی رخ میدهد و رازهایی از گذشتهٔ چنتری و ارتباطش با خانوادهها آشکار میشود. آرچر باید میان روایتهای متناقض، هویت واقعی تابلو و انگیزههای پنهان شخصیتها را کشف کند. در این مسیر، او با روابط پیچیدهٔ خانوادگی، سوءظنها، خیانتها و زخمهای قدیمی روبهرو میشود. داستان تا پایان، مخاطب را در تعلیق نگه میدارد و لایههای مختلف معما را یکییکی باز میکند، بیآنکه پایان ماجرا را بهروشنی افشا کند.
چرا باید کتاب تابلوی شوم را خواند؟
این رمان با فضاسازی دقیق و شخصیتپردازی چندلایه، تصویری از جامعهٔ آمریکایی و روابط انسانی در بستر یک معمای جنایی ارائه میدهد. «تابلوی شوم» برای کسانی که به داستانهای پلیسی با پیچیدگی روانشناختی و رمز و راز علاقه دارند، تجربهای متفاوت است. روایت داستان از زاویهٔ دید کارآگاه، امکان همذاتپنداری با روند کشف حقیقت را فراهم میکند و مخاطب را تا انتها درگیر نگه میدارد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند هویت، گذشته و تأثیر آن بر زندگی امروز، به داستان عمق بیشتری میبخشد.
خواندن کتاب تابلوی شوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای پلیسی، معمایی و داستانهایی با محوریت کارآگاه خصوصی مناسب است. همچنین کسانی که به تحلیل روابط خانوادگی، رازهای گذشته و روانشناسی شخصیتها علاقه دارند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد. «تابلوی شوم» برای مخاطبانی که به دنبال داستانی پرکشش و چندلایه هستند، انتخاب خوبی است.
بخشی از کتاب تابلوی شوم
«من از طریق یک جاده خصوصی که به یک محوطه پارکینگ ختم میشد با اتومبیل به آن خانه رسیدم. زمانی که از اتومبیلم بیرون رفتم، پشت سرم شهر و برجهای کلیسا و ساختمان استانداری در هالهای از مه دیده میشدند. در سمت دیگر شهر دریاچهای کشیده شده بود که رشته گسستهای از جزایر را در بر میگرفت. به جز همهمه شاهراهی که آن را پشت سر گذاشته بودم؛ تنها صدایی که به گوش میرسید، ضرباتی بود که به توپ تنیس وارد میشدند. حیاط خانه که دیوارهایش یک حفاظ بلند توری بود، در کنار خانه قرار داشت. مرد تنومندی که شلواری کوتاه به پا و کلاهی کتانی به سر داشت، سرگرم بازی با یک زن موبور و چابک بود. در بازی فشرده و پرتکاپوی آنها چیزی بود که مرا به یاد زندانیان در حیاط زندان انداخته بود. آن مرد در حالی که امتیازهای زیادی را در بازی از دست داده بود متوجه حضور من شد. او سپس آن زن و بازی را رها کرد و از پشت حصار به من نزدیک شد. «آیا شما لی و آرچر هستید؟» من گفتم «خودم هستم.» - شما کمی دیر سر قرار رسیدید. - شما میتوانستید در شهر نشانی آن را از هر کسی بگیرید. همه میدانند که جک بیمر کجا زندگی میکند. حتی هواپیماها از خانهام به عنوان یک نشانه استفاده میکنند. آن مرد چندان هم بیربط نمیگفت. خانه او عمارت مارپیچی با نمای تگری سفید و سقف سفالین قرمز بود که در بلندترین نقطه سانتاترزا جای داشت. تنها چیز بلندتر از این خانه، کوهستانی بود که پشت شهر خودنمایی میکرد. یک بازدم قرمز در آسمان روشن پاییزی چرخ میزد.»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۹۰ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۹۰ صفحه