کتاب رومن رولان
معرفی کتاب رومن رولان
کتاب رومن رولان نوشتهٔ تامارا موتیلووا و ترجمهٔ قاسم صنعوی است. انتشارات دوستان این زندگینامه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب رومن رولان
کتاب رومن رولان حاوی زندگینامهٔ این نویسندهٔ مشهور اروپایی است. رومن رولان در ۲۶ ژانویهٔ ۱۸۶۶ به دنیا آمد و در ۳۰ دسامبر ۱۹۴۴ درگذشت. او نویسندهای فرانسوی بود. در سال ۱۸۶۶ در شهر کلامسی، در ایالت بورگونی، در خانوادهٔ بورژوای مرفهی به دنیا آمد. در ۱۴سالگی همراه با خانوادهاش برای تحصیل راهی پاریس شد. در نوجوانی با افکار «باروخ اسپینوزا» آشنا شد و «لئو تولستوی» را کشف کرد. در ۱۸۸۹ در رشتهٔ تاریخ ادامهٔ تحصیل داد و در ۱۸۹۵ به رم رفت و در رشتهٔ هنر مدرک دکترا گرفت. رومن رولان در سال ۱۹۱۰ مفتخر به دریافت نشان لژیون دونور (بالاترین مدال افتخار فرانسه) شد و در سال ۱۹۱۳ جایزهٔ بزرگ آکادمی فرانسه را به دست آورد؛ در سال ۱۹۱۵ نیز جایزهٔ ادبی نوبل را به دست آورد. رمان بلند «ژان کریستف» یکی از آثار او است. این ناداستان به قلم تامارا موتیلووا را بخوانید تا با این نویسنده بیشتر آشنا شوید.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به ۲ گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرند، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص، یا ارائهٔ اطلاعات و به دلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم عامهٔ مردم است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب، یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ «مبتنی بر واقعیت» از هدفهای دیگر ناداستاننویسی هستند. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتوانند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها، نقدهای ادبی.
خواندن کتاب رومن رولان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رومن رولان
«رومن رولان معمولاً طرح آثارش را گاه طی دهها سال میپروراند. در مورد جان شیفته وضع از همین قرار بود. در سال ۱۹۱۲ ژان کریستف تازه بهپایان رسیده بود که او به فکر نوشتن کتابی افتاد که چهرهٔ مرکزی آن باید زنی امروزی و مستقل میبود.
رولان در کنفرانسهایش در سوربون دیده بود که در جلسههای او شمار دختران جوان بیش از پیش افزایش مییابد: دختران فرانسوی ــ حتی متعلق به خانوادههای مرفه ــ بر آن بودند که تحصیل کنند، کار کنند، نه آنکه به ادارهٔ خانواده یا درخشش در سالنها ادامه دهند. این کشش به دانش، به زندگی اجتماعی، مادلن رولان و دوستانش را هم برمیانگیخت. زنان روشنفکر کتابخوان که جاذبهٔ ژان کریستف تسخیرشان کرده بود، به نویسندهاش نامه مینوشتند تا نگرانیها و فکرهایشان را با او در میان بگذارند. در دوران جنگ، رولان بارها نامههایی از زنها دریافت داشته بود که در آنها گفته میشد نویسندگانشان در مورد موضعگیری ضد میلیتاریستی رولان با او همبستگی دارند. (رولان مقالههای به آنتیگون ابدی و ندای زنها در معرکه را به همراهان جنگی خود اختصاص میداد). او رفتهرفته میدید که طرح قهرمانی از نوع جدید، زنی اهل تفکر، فعال، تأثیرپذیر در قبال اندیشههای زندهٔ قرن، ریخته میشود. نگارش این رمان جدید در تابستان ۱۹۲۱، اندکی پس از استقرار رولان در ویلنوو آغاز شد. بار دیگر ــ درست مثل زمانی که برای نوشتن ژان کریستف کار میکرد ــ شخصیت زادهشده از تخیل نویسنده، شروع به پشت سر گذاشتن زندگی خودش کرد، گاه بهگونهای چنان غیرمنتظره رفتار میکرد که خواننده را نیز مانند نویسنده به حیرت میافکند.
رولان در دسامبر ۱۹۲۱ به پل سایپل مینوشت:
«... تابستان را غرق در رمانی تازه، رها از هرگونه اشتغال خاطر اجتماعی گذراندم. (رها، دستکم بهطور موقت: زیرا در دنبالهٔ داستان واقعیت اجتماعی، خواه و ناخواه، باید بهیاد فرزندانم آورده شود که: در اینهمه فشار چه کسی میتواند خود را از واقعیت بهدر ببرد؟)»
هرکس در میان همسانان خود بهسر میبرد. هر یک از لحظههای او به جامعه پیوسته است. هر رماننویسی اگر بخواهد واقعی باشد، نمیتواند خود را از لحاظ فکری از تکانهای اجتماعی جدا کند. هرچند خودش نیز، ولو بهطور موقت، بخواهد اینچنین کند. این حقیقتی بود که بهتدریج که طرح اثر رولان ریخته میشد، برای او اهمیت بیشتری مییافت. اندکی بیش از یک سال بعد فرستادن این نامه به سایپل، رولان در یادداشتهایش پاسخ خود به پرسش یک مجلهٔ پاریسی راجع به رمان تازهاش را میگنجاند:
«جان شیفته، مانند ژان کریستف، برای من چیزی بیش از یک اثر است. مانند هنگام نوشتن ژان کریستف، فقط هنگامی نوشتن نخستین صفحهٔ آن را آغاز کردهام که سراسر زندگی آنت، از بدو تولد تا دم مرگ، کاملاً در من بوده (...) تمام قهرمانهایم، کموبیش، جانهایی مستقل هستند که بهنحوی مقدر خود را در برخورد با پیشداوریها و قراردادهای استبدادی اجتماعی که در آن زندگی میکنند، مییابند، و نیرو و ایمانشان، نیرویی درونی و ایمانی قوی است ــ ایمان از هر نوع که باشد: عشق، نبوغ هنری، سودای حقیقت، یا آنچنان که در کولا برونیون میبینیم، میل پابرجای زندگی و شک آمیخته به گستاخی ــ زیرا شک متهورانه ارزش ایمان را دارد ــ دختر جدید من آنت، به همان تبار تعلق دارد. زندگیاش پربار از شادی و اندوه، سرشار از اشتباه، دارای تناقض، با صداقت و محنتآلود است. سهمش سبک نخواهد بود. ولی فرانسوی قویای است. قادر است سهمش را به دوش بکشد.»»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه