کتاب ما شروعش میکنیم
معرفی کتاب ما شروعش میکنیم
کتاب ما شروعش میکنیم نوشتهٔ کالین هوور و ترجمهٔ معصومه عباس زاده است و انتشارات امید آینده آن را منتشر کرده است. این کتاب بهنوعی ادامهٔ داستان «و کسی نماند جز ما» محسوب میشود.
درباره کتاب ما شروعش میکنیم
در داستان و کسی نماند جز ما خواندیم که لیلی ناچار شده با پیامدهای جدایی و ارتباط گریزناپذیر با رایل که پدر فرزند اوست، دستوپنجه نرم کند، گرچه هنوز آسیبهای روانی ناشی از بدرفتاریهای رایل در وجودش باقی است. او ناچار است با این واقعیت روبهرو شود که خشم همیشگی رایل و حسادتهای وی بر زندگی آیندهاش خدشه وارد خواهد کرد. کتاب ما شروعش میکنیم شهامت آغاز زندگی دوباره را پس از سپریکردن آشفتگیهای زندگی خشونتآمیز به شما میبخشد و ضرورت ادامهدادن را مطرح میکند.
کالین هوور در کتاب ما شروعش میکنیم تلاش کرده در فضایی باورپذیر و تا حدی عاشقانه، درونمایهای از تلاش برای تغییر شرایط نامناسب به جای سوختن و ساختن را به تصویر بکشد.
او تلاش کرده در فضایی باورپذیر و تا حدی عاشقانه، درونمایهای از تلاش برای تغییر شرایط نامناسب به جای سوختن و ساختن را به تصویر بکشد. مهمترین موضوعی که کالین هوور سعی در بیان آن دارد، لزوم قراردادن چارچوب و حریم و حفظ آنها به ویژه در زندگی مشترک است. فضای داستان سرشار از بیم و امید و تلاش برای تغییر و رهایی است.
خواندن کتاب ما شروعش میکنیم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره الین هوور
کالین هوور، نویسندهٔ آمریکایی رمانهای عاشقانه و معمایی، خالق بیش از ۲۰ عنوان کتاب برای بزرگسالان و نوجوانان است که آثاری همچون «اعتراف»، «عشق زشت»، «هرگز هرگز»، «بدون مریت»، «وریتی»، «شاید حالا»، «پشیمانی از داشتن تو»، «استخوانهای قلب» و «ما شروعش میکنیم» از آن جمله به شمار میآیند.
هوور همچنین عنوان بهترین فروش نیویورکتایمز برای رمانهای «بسته»، «نقطه عقبنشینی»، «این دختر»، «ناامید»، «امید از دست رفته»، «شاید روزی» و «اعتراف» و بهترین فروش آمازون در سال ۲۰۱۳ برای رمان «ناامید» را به دست آورده است و بنابر آمار تا اکتبر ۲۰۲۲ حدود ۲۰ میلیون نسخه از کتابهای او فروخته شد.
بخشی از کتاب ما شروعش میکنیم
«تئو میگوید: "واقعا به او گفتی بالاخره به ساحل رسیدیم؟ با صدای بلند؟"
با ناراحتی روی کاناپه جابجا میشوم. "زمانی که جوانتر بودیم، موقع تماشا کردن انیمیشن در جستجوی نمو با هم آشنا شدیم".
تئو سرش را تکان میدهد و میگوید: "دیالوگ یه کارتون رو بهش گفتی که هیچ فایده ای هم نداشته است. بیشتر از هشت ساعت است که بصورت اتفاقی او را در خیابان دیدهای ولی هنوز پیام نداده است".
میگویم: "شاید سرش شلوغ است".
تئو به جلو خم میشود و میگوید: "شاید هم بیش از حد اعتماد به نفس نشان دادی". دستهایش را بین زانوهایش قفل میکند و دوباره تمرکز میکند. "خب، بعد از خودشیرین بازیهایت چه شد؟"
تئو آدم خیلی رکی است. میگویم: "هیچی هر دو باید به سر کار میرفتیم. از لیلی پرسیدم که هنوز شمارهام را دارد یا نه که گفت حفظ است و خداحا...".
تئو حرفم را قطع میکند: "صبر کن ببینم! شمارهات را حفظ است؟"
"ظاهرا اینطور است".
قیافهٔ تئو خوشبین است.:"خیلی خوب. این کارش معنی دارد. این روزها هیچکس شمارهٔ کسی را حفظ نیست".
من هم همین فکر به ذهنم خطور کرد اما در عین حال فکر میکردم شاید شمارهام را به دلایل دیگری حفظ کرده است. قبلا وقتی که شماره ام را یادداشت کردم و در قاب گوشیاش گذاشتم برای یک کار ضروری بود. شاید بخشی از وجودش می ترسید روزی به آن نیاز داشته باشد، پس شاید به دلایلی که به من ربطی نداشت آن را حفظ کرده است.
میگویم: "خب، الآن چه کار کنم؟ بهش پیام بدم؟ زنگ بزنم؟ صبر کنم تا او بهم ابراز علاقه کند؟"
"فقط هشت ساعت گذشته است اطلس، آرام باش!"
از توصیهٔ تئو تعجب کردم و گفتم: "دو دقیقهٔ پیش طوری رفتار میکردی که انگار هشت ساعت بدون دریافت هیچ پیامی خیلی زمان زیادی است، الان از من میخواهی تا آرام باشم؟"
تئو شانههایش را بالا میاندازد و سپس با پا به میز من ضربه میزند تا صندلیاش بچرخد.»
حجم
۲۴۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۴۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
نظرات کاربران
یک رمان و داستان خوب علاوه بر شیرینی اون تجربه های قشنگی بهتون میده این یکی اینطوریه خیلی از خوندنش لذت بردم قلمش نوع تعریف وقایع طوری بود کاملا میتونستم هر لحظه رو تصور کنم توی ذهنم بهتون پیشنهادش میکنم
اول که نظرات رو خوندم شک داشتم که شروعش کنم ولی به نظر من به اندازه ی کتاب اول دوست داشتنی و قشنگ بود. کاش فیلم این کتابم بسازن.
من این کتاب رو دوست داشتم گر چه میتونست خیلی بهتر این باشه. داستان ادامه کتاب ما تمامش میکنیم بود.گرچه پایان کتاب قابل حدس بود ولی این که پایان داستان مشخص بود از گیرایی داستان کم نمیکرد درست مثل زمانی که داری
قشنگ بود . همین🍓🍓
ایده داستان اگر حل مساله باشد خوب و اگر رومنس باشد بسیار بد .ترجمه نسبتا روان. ویرایش بسیار بد. داستان بسیار کشدار. در کل داستان وریتی از این نویسنده بهتر بود هرچند پایان سر هم بندی داشت
خوب بود