کتاب آهنگ عشق
معرفی کتاب آهنگ عشق
کتاب آهنگ عشق نوشتهٔ آندره ژید و ترجمهٔ علی اصغر سعیدی است. نشر قطره این رمان فرانسوی را از نویسندهٔ برندهٔ جایزهٔ نوبل در سال ۱۹۴۷ روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب آهنگ عشق
کتاب آهنگ عشق که «آهنگ روستایی»، «سمفونی کلیسایی»، «سمفونی روحانی» و «سمفونی پاستورال» هم خوانده میشود، انسانیترین و پراحساسترین کتاب در زمینهٔ ادبیات دانسته شده؛ همانگونه که سمفونی ششم یا سمفونی پاستورال در دنیای موسیقی یکی از دلانگیزترین و لطیفترین آثار بتهوون شناخته شده است. این رمان فرانسوی در سال ۱۹۱۹ منتشر شد. آندره ژید در این اثر، داستان عشق کشیشی را روایت میکند که به بستر پیرزنی در حال مرگ فراخوانده میشود. کشیش زمانی به بالین پیرزن میرسد که او مرده و نوهای کور و نیمهوحشی از او به جا مانده است. کشیش با دیدن دخترک تصمیم میگیرد از او نگهداری کرده و تعلیم و تربیت او را بر عهده بگیرد. او را به خانه میبرد. نام دخترک توسط دختر کشیش از «شارلوت» به «گرترود» تغییر پیدا میکند. کشیش دختر را بسیار دوست داشته و توجهی ویژه به او دارد. این عشق خشم همسر کشیش را بر میانگیزد. توجه کشیش به گرترود حتی بیشتر از توجه به فرزندانش است. «آملی»، همسر کشیش سعی میکند کشیش را از احساسات واقعیاش نسبت به دختر آگاه کند. توانایی آملی در «دیدن» با «کوری» کشیش در تناقض است. خواننده در این داستان، یک مهمان است که از او دعوت میشود به قضاوت این ناسازگاری فکری بنشیند. کشیش مردی مذهبی است، به کتاب مقدس اعتقاد راسخ دارد و با همین دیدگاه به حمایت از بیگناهی گرترود میپردازد. گرترود نیز رفتهرفته دل به عشق کشیش داده و کشیش نیز عاشق او است؛ تاجاییکه اتفاقاتی ناخوشایند رقم زده میشود. فیلمی با همین نام و با اقتباس از همین کتاب نیز در سال ۱۹۴۶ به کارگردانی «ژان دلانوا» و بازی میشل مورگان و پیر بلانشار ساخته و برندهٔ جایزهٔ بزرگ جشنواره فیلم کن شد.
خواندن کتاب آهنگ عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۰ فرانسه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره آندره ژید
پل گیوم آندره ژید در سال ۱۹۵۱ به دنیا آمد. آندره ژید یک نویسندۀ فرانسوی و برندۀ جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۴۷ است. پدر ژید، استاد حقوق و مادرش دختر یکی از بورژواهای ثروتمند نورماندی بود. ژید در خانوادهای پایبند به سنتهای مذهب پروتستان پرورش یافت و سالهای نوجوانی و جوانی او تحتتأثیر این شرایط قرار گرفت. در کودکی بهسبب بیماری نتوانست بهطور منظم به تحصیل در مدرسه ادامه دهد، اما ازآنجاکه در خانوادهای علاقهمند به علم و فرهنگ میزیست، توانست این کمبود را بهخوبی کنترل کند و در خانه به تحصیل ادامه دهد. این نویسنده، فعالیت ادبی خود را در بیستودو سالگی آغاز کرد و در بیستوچهار سالگی درحالیکه بهشدت بیمار بود و میپنداشت که زندگیاش با خطری جدی روبهرو است، به تونس رفت. دو سال بعد، هنگامی که از آفریقای شمالی به فرانسه بازگشت، تغییری ژرف در او پدید آمده بود و جدا از بهبود کامل از بسیاری از قید و بندهای جسمی و روحی نیز رهایی یافته بود. از میان آثار آندره ژِید میتوان از «مائدههای زمینی»، «آهنگ عشق»، «ضد اخلاق»، «در تنگ» و «دخمههای واتیکان» نام برد. او در «مائدههای زمینی»، فلسفۀ پرشور و زیبایی را بنیان نهاد. از این کتاب در آغاز استقبال نشد؛ بهطوریکه در طول ۱۰ سال تنها ۵۰۰ نسخه از آن فروش رفت. پرهیز از هر گونه وابستگی و قید و بند و ستایش شور و عشق و نگاهی هر لحظه نو به تمام جلوههای هستی از مهمترین ویژگیهای این اثر است. آندره ژید برای سالها بت «پیشروها» بود و محافظهکاران، او را «منحرفکنندۀ جوانان» میدانستند، اما او پاسخ میداد سقراط نیز که اکنون یکی از خدایان این محافظهکاران بهشمار میرود، از چنین تهمتهایی دور نبوده است. آندره ژید در سال ۱۸۶۹ درگذشت.
بخشی از کتاب آهنگ عشق
«امروز که جرئت آن را یافتهام تا احساسات مکتومماندهٔ قبلیام را که در طول این مدت نسبتاً دراز از به زبان آوردن آنها ابا داشتم، با نام واقعیاش بر زبان بیاورم، از توجیه این نکته عاجزم که این همه مدت چگونه خود را فریب میدادم. بعضی از سخنان آملی، که قسمتی از آن را قبلاً بازگو کردم، چرا میبایست در نظرم اسرارآمیز و پررمزوراز آید؟ یا با توضیحات صریح و صادقانهٔ ژرترود، چگونه میتوانستم در دوست داشتن او تردیدی به دل راه دهم؟ به همین علت خود را به نادانی و بیخبری زده بودم زیرا در آنموقع نمیتوانستم به خود بقبولانم که در خارج از محدودهٔ ازدواج، با عشق مُجاز و خالی از شائبهای هم آشنا شدهام، یا در جایجای احساسات پرشوری که شیفتهوار مرا به سوی ژرترود میکشانید، ممکن است انگیزهٔ ممنوع و ناپاکی هم وجود داشته باشد.
صافوساده بودن اعترافاتش و صداقت کاملی که در کلمهبهکلمهٔ گفتارش موج میزد، از مواردی بود که بیشتر بر اطمینان قلبی من میافزود. با خود میگفتم، او بچهای بیش نیست. عشق راستین همواره با پنهانکاری و توداری و شرم و سرخوسفید شدن همراه است. اما دربارهٔ خودم، اطمینان و حتی یقین داشتم که او را همانگونه که بچهٔ معلولی را دوست میدارند، من هم دوستش میداشتم. من از او، همانگونه که از بیماری مراقبت و پرستاری میکنند، مراقبت و پرستاری میکردم و این همه علاقه و دلبستگی را درواقع نوعی تکلیف اخلاقی و وظیفهٔ وجدانی جلوه میدادم. بله، آن شب وقتی او آن مطالب را همانگونه که عیناً در صفحات پیش نقل کردم، با من در میان میگذاشت، چنان خود را بهراستی سبکبار و خوشحال احساس میکردم که هم در آن زمان و هم در موقع یادداشت کردن آن مطالب، هنوز در اشتباه خود باقی بودم و از آنجا که عشق را مستوجب سرزنش و توبیخ میدانستم و چون اعتقادم این است که هرچیزی را مستوجب سرزنش تشخیص دهم، موجب گرانباری و انحراف روح خواهد شد، از این رو، به علت عدم درک و شناخت درستی از روح گرانبار، به ذات عشق، ایمان و اعتقادی نداشتم. من متن گفتههای او را نهتنها به همانگونهای که میان ما ردوبدل شده بود، بل به ترتیب مفهوم و مضمون کاملاً مشابهی که در این دفتر یادداشت کردهام، بازگو کردم و اگر راستش را بگویم، مفهوم دقیق آنها را وقتی که دیشب دوباره آنها را میخواندم، یکباره فهمیدم...»
حجم
۱۰۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۱۰۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه