دانلود و خرید کتاب صوتی دزدی هنر است؟
معرفی کتاب صوتی دزدی هنر است؟
کتاب صوتی دزدی هنر است؟ شامل چند داستان از نویسندگان روس است که محمد رفیعی مهرآبادی به فارسی ترجمه کرده است. در کتاب صوتی دزدی هنر است؟ داستانهایی از تولستوی، پوشکین، داستایوسکی، کوپرین، آندریف و سالتیکوف میشنویم.
شاهین علایینژاد با صدای زیبای خودش، این کتاب صوتی را خوانده و به علاقهمندان آثار روس تقدیم کرده است.
دربارهی کتاب صوتی دزدی هنر است؟
کتاب صوتی دزدی هنر است؟ مجموعهای از چند داستان از نویسندگان مشهور روسیه است که همگی در قالب یک کتاب گردآوری شدهاند. در کتاب صوتی دزدی هنر است؟ داستانهایی از فئودور داستایوفسکی، لئو تولستوی، آلکساندر کوپرین، الکساندر پوشکین، لئونید آندریف، میخائیل سالتیکوف شچدرین، میخوانیم. این نویسندگان از بزرگترین هنرمندانی بودند که دو مکتب رمانتیسم و رئالیسم ادبی را در روسیه جلو بردند. نویسندگانی که طرز فکرهای متفاوتشان را در قالب تفاوت در مکتبی که از آن پیروی میکردند نشان دادند و آثاری را خلق کردند که برای همیشه در ادبیات روسیه و ادبیات جهان ماندگار شدند.
کتاب صوتی دزدی هنر است؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به ادبیات روس علاقه دارید، بدون شک از شنیدن کتاب صوتی دزدی هنر است؟ لذت میبرید. علاوه بر این کتاب صوتی دزدی هنر است؟ برای کسانی که دوست دارند نمونههایی از آثار بزرگان روس را بخوانند، کتابی جذاب است.
بخشی از کتاب صوتی دزدی هنر است؟
مرد آلمانی که از غرور خود، سربلند بیرون آمده بود، به آهستگی به تمساح گفت: «بلند شو و چهارزانو بنشین کارل کوچولو.»
النا ایوانوونا خنده کوتاهی کرد و با عشوه بیشتری گفت: «حتما، امشب خواب تمساح میبینم!»
آلمانی پاسخ داد: «اما تمساح، در وقت خواب گازتان نمیگیرد!»
مرد آلمانی، چون قهرمانی، سرش را برگرداند و نخستین کسی بود که به شوخیِ خود خندید. هیچ یک از ما سه نفر به او پاسخی ندادیم.
النا ایوانوونا مرا صدا زد و گفت: «سمیون سمیونیچ، بیا برویم و میمونها را تماشا کنیم چون به آنها خیلی علاقه دارم. میمونها دوستداشتنیاند... تمساح ترسناک است.»
ایوان ماتویچ ما را صدا زد، و برای این که شهامت مردانه اش را به همسرش نشان دهد گفت: «آه، عزیزم نترس، این هیولای خوابآلود سرزمین فراعنه به ما آسیبی نمیرساند.»
وی در کنار مخزن باقی ماند. سپس دستکش خود را بیرون آورد و با دستکش به غلغلک دادن بینی تمساح پرداخت. همان گونه که بعدها خودش گفت، میخواست تا با این کار، از خروپف کردن تمساح بکاهد. صاحب تمساح، النا ایوانوونا را محترمانه تا کنار قفس میمون ها همراهی کرد. بنابراین، همه چیز به خوبی و خوشی پیش میرفت و هیچ حادثهای پیشبینی نمیشد. النا ایوانوونا از سرگرم بودن با میمونها سرحال بود و میمونها کاملا توجه او را جلب کرده بودند. نگاه خشنودش را پیوسته به من میدوخت، انگار که میخواست به صاحب تمساح بیمحلی کند. قاهقاه میخندید. چون این میمونها را شبیه دوستان نزدیک و نزدیکان خود، میدید.
من نیز سرم به میمونها گرم بود، چون این شباهت را کاملاً حس میکردم. آلمانی مردّد بود بخندد یا اخم کند. سرانجام، اخم کردن را ترجیح داد و درست در همان لحظه، فریادی وحشتناک و غیرطبیعی، اتاق را به لرزه درآورد. با شنیدن این فریاد، قدرت اندیشیدن را از دست دادم. در لحظات نخست، لال و وحشتزده ایستادم و دیدم که النا ایوانوونا نیز فریاد میکشد. با شتاب سرم را برگرداندم ـ و چه دیدم! چه دیدم خدایا! دیدم که ایوان ماتویچ تیرهبخت در میان دندانهای تمساح قرار دارد؛ دندانهای تمساح، کمر او را محکم گرفته و به حالت افقی در هوا بلند کرده بود. ایوان ماتویچ ناامیدانه لگد می زد. لحظه ای دیگر سپری شد و هیچ اثری از او باقی نماند.
فهرست
زمان
۱۰ ساعت و ۱۸ دقیقه
حجم
۵۶۸٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ ساعت و ۱۸ دقیقه
حجم
۵۶۸٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
با درود فراوان بنده،نسخه ی چاپی این کتاب را خواندم.داستان های کوتاه زیبا و جذابی دارد و در ضمن خسته کننده هم نیست.توصیه می کنم بخوانیدش و از خواندش لذت ببرید.
گوینده اصلا خوب نیست،توصیه میکنم با این گوینده نشنوید چون کلا متن رو خراب کرده