کتاب زیبایی شناسی در قرن بیستم
معرفی کتاب زیبایی شناسی در قرن بیستم
کتاب زیبایی شناسی در قرن بیستم نوشتهٔ پل گایر و ترجمهٔ پدارم حیدری است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب زیبایی شناسی در قرن بیستم
در قرن بیستم، هنرها به لحاظ ابداع و نوآوری دگرگونیهای متعددی را در صورت و محتو تجربه کرد، به طوری که به نظر میرسید در پیوندهای بنیادی هنرها با برخی از سنن و قراردادهای هنریای که قدمتشان به رنسانس یا حتی دورهٔ باستان میرسید، نوعی گسستگی ایجاد شده است. یقیناً انقلابی که در قرن بیستم در عرصهٔ هنرها رخ داد باعث سر برآوردن نظریهپردازیهای فراوانی در زیباییشناسی شده است. ممکن است به نظر برسد که مسئله اصلی زیباییشناسی در قرن بیستم ارائهٔ تعریفی تازه از مفهوم هنر بوده است، تا جایی که چنین تعریفی بتواند آثاری را تحت شمول خود درآورد که هیچ شباهتی به هنر سنتی نداشته باشند و بهعلاوه، بتواند از راه توجه همزمان به تفاوتها و پیوندهای تجربه زیباییشناختی با شناخت و عملْ جایگزینِ دلمشغولی و علاقه سنتی به تعریف تجربه زیباییشناختی گردد، اما این جنبهٔ ظاهری قضیه است. از یک سو، دست یافتن به تعریفی بسنده و جامع از هنر به منظور متمایز ساختن آن از چیزهایی که ممکن است با آنها خَلط شود، در اغلب موارد، یکی از اهداف زیباییشناسی سنتی نیز بوده است؛ به همین علت بود که کانت در درسگفتارهایش دربارهٔ مباحث مربوط به زیباییشناسی در ابتدا فرق میان شعر و خطابه را روشن میساخ، و هگل درسگفتارهایش در باب هنر زیبا را با بحث در مورد تفاوتهای هنر، دین و فلسفه آغاز میکرد. از سوی دیگر، وظیفهٔ ضروری و بنیادی فهم تجربهٔ ما از هنر و همینطور فهم تجربه ما از زیبایی و والایی در طبیعت، همچنان طرح و برنامه اصلی بخش اعظم زیباییشناسی قرن بیستم بر جای مانده است، خواه چنین تجربهای مستقل از توجهات و علایقِ شناختی و عملی ما باشد و خواه متمایز از این توجهات و علایق اما در عین حال قویاً مدافع آنها باشد. در کتاب زیبایی شناسی در قرن بیستم، تاریخ زیباییشناسی در قرن بیست بر مبنای همین فرض روایت شده است.
خواندن کتاب زیبایی شناسی در قرن بیستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ هنر و مطالعه در باب زیباییشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زیبایی شناسی در قرن بیستم
«رویکردی کاملاً متمایز به رابطه زیباییشناسی و اخلاق مدتهاست که مجدداً پایه و اساس نقد فلسفی هنرِ عمدتاً روایی قرار گرفته است، رویکردی که از بخشهای اصلی و محوری اثر استنلی کاول (۱۹۲۶-) بوده است. بهرغم اینکه اندیشه کاول از آثار ویتگنشتاین و آستین در زمان نشر اولیه آنها عمیقا اثر پذیرفته بود و اگرچه در آغاز حیات فکری خویش به امکان تحقق فلسفه زبانِ عادی میاندیشید (مقالات اولیه وی در Cavell ۱۹۶۹)، نمیتوان بین دیدگاههای وی و هیچیک از تأثیرات آشکاری که ویتگنشتاین بر جای نهاد و پیشتر دربارهشان صحبت کردیم، پیوندی وثیق برقرار کرد و باید گفت که علاقه پایدار وی به مسئله امر عادی [یا امر متعارف] به همان اندازه که در نتیجه تأثیر و نفوذ ویتگنشتاین شکل گرفته مرهون علاقه و توجه وی به هایدگر و اِمرسون نیز هست. دلبستگی کاول به امر عادی در حوزه زیباییشناسی (که درآن به عوض نوشتن رسالهای نظاممند نقدهایی فلسفی نگاشته است) را میتوان دستکم تا حدی بهمثابه نوعی دلبستگی به چیزی تلقی کرد که میتوانیم از آثاری در هنر روایی در باب اوضاع و احوال حاکم بر زندگی عادی و هرروزهمان بیاموزیم، آثاری که طیفی متنوع از تراژدیهای شکسپیر (۱۹۸۷) گرفته تا کمدیهای عجیب و غریب هالیوودی درباره ازدواج مجدد و ملودرامهای زنان گمنام (۱۹۸۱; ۱۹۹۶) را در بر میگیرد. بنابراین، علاقه کلی کاول بیشتر در چارچوب نخستین مجادلهای که در اینجا ذکر کردیم جای میگیرد نه مجادله دوم، یعنی توجه وی معطوف به نقش هنر در تعلیم و تربیت اخلاقی است نه نقش ملاحظات اخلاقی در نقد هنری. اما کاول بهعوض آنکه بهسادگی نشان دهد که ما از آثار هنر روایی نکاتی در مورد ماهیت عواطف خاص خویش و جایگاه حقیقی آنها در تأمل و کنش اخلاقی فرامیگیریم، استدلال میکند که ما نسبت به وضعی آگاه میشویم که در درون آن میتوانیم بر طبق عواطف خویش به فهم برسیم و عمل کنیم، یعنی وضعی که در آن [دست یافتن به] یقینِ کامل نسبت به احساسات و نیات خود ما و همچنین احساسات و نیات کسانی که با آنان تعامل داریم، خواه فرزند، خواه همسر، خواه همسر سابق، به معنای واقعی کلمه، برای انسان ناممکن است، و بنابراین در آن وضع ما باید یاد بگیریم که بر ضعف و آسیبپذیری خویش و نقص و ناکامل بودن دیگران ــ یعنی وضع بشر ــ صحه بگذاریم. کاول این ایده را با تفسیرهایی از شاه لیر (۱۹۶۹; ۱۹۸۷) و اتللو (۱۹۷۹) به نحوی جالب شرح داده است. علت وقوع تراژدی در شاه لیر پافشاری لیر است بر اعترافها و ابراز عشق بیقید و شرط از جانب دختران وی به منظور سرپوش نهادن بر آسیبپذیری و ضعف بشری خود وی؛ و علت وقوع تراژدی در اتللو وهم و پندار اتللو است در مورد وجود کمالی غیرانسانی در دِزدِمونا، وهم و پنداری که به نحو تناقضآمیزی او را به این راه میکشاند که به جای همسر خیرخواه و وفادارخویش به ایاگوی رذل و خبیث اعتماد کامل داشته باشد. بحث کاول در این باب که خاستگاه تراژدی در امتناع از گردن نهادن به عدم کمال خود و در چشمداشت و آرزویی است غیرواقعبینانه در مورد رسیدن به دیدگاهی قطعی و یقینی درباره حیات روحی دیگران، حتی آنها که از همه به ما نزدیکترند، بخشی است از بحث گستردهتر وی مبنی بر اینکه شکاکیت از چشمداشتی غیرواقعبینانه نسبت به یقین و امتناع از تصدیق این امر ناشی میشود که «موجودیت [یا حضور داشتن]» جهان «نمیتواند یکی از عملکردهای شناخت در نزد ما به شمار رود. جهان را باید پذیرا شد؛ همانطور که موجودیت یا حضور دیگر اذهان امری نیست که شناخته شود، بل امری است که تصدیق میگردد» (۱۹۸۷, ۹۴). شاید منظور وی این است که ما از آثار بزرگ هنر روایی بهتر میتوانیم این درس را فرابگیریم تا فلسفه، اما در هر حال این درسی است که ما باید فرابگیریم، اگر میخواهیم به آن چیزی پی ببریم که بازنمایی عاطفه در هنر پدید میآورد و آنچه عاطفه در زندگی واقعی ما به بار میآورد.»
حجم
۱۲۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه
حجم
۱۲۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۲۷ صفحه